برای مردی که علاقهای به پاسخگویی و عذرخواهی ندارد
ما را ببخشید آقای کی روش!
کاخ آرزوهای تیم ملی، تنها در چند دقیقه فرو ریخت. همه پیشبینیها حکایت از پیروزی ایران برابر ژاپن داشتند اما در زمین مسابقه، اتفاق دیگری رخ داد و این ساموراییها بودند که راهی فینال جام ملتها شدند. کارلوس کیروش برای دومین بار متوالی با تیم ملی به جام ملتها رفت و حالا هشت سال از ناکامیهای فوتبال ایران در جام ملتها، به این مربی تعلق دارد. او همچنان تمایلی به پاسخگویی و عذرخواهی ندارد و به جای پذیرفتن مسئولیت این ناکامی بزرگ، انگشت اتهام را به طرف هوادارها و رسانهها نشانه میرود.
آریا رهنورد
جام ملتهای 2019 هنوز به پایان نرسیده اما کار تیم ملی در این جام دیگر تمام شده است. اگر به رقابتهای تیم ملی در این جام برگردیم، دو بازی سخت و تعدادی بازی متوسط خواهیم دید. این تیم یمن را شکست داد، ویتنام را از پیش رو برداشت، با درخشش بیرانوند از سد عمان گذشت و از اشتباههای خط دفاعی چین بهره برد تا این تیم را نیز از جام خارج کند. در دو بازی سخت با عراق و ژاپن اما پیروزی در انتظار فوتبال ایران نبود. انتقام از عراق، اتفاقی بود که هرگز رخ نداد و باز هم اگر درخشش دروازهبان تیم نبود، کیروش و پسرها طعم شکست را میچشیدند. نبرد با ژاپن اما بخش مهمی از واقعیتها را به فوتبال ایران نشان داد. تیمی که همواره با برچسب «بهترین آسیا» شناخته میشد، به راحتی مقابل ساموراییها زانو زد. مهرههای دفاعی تیم کارلوس درست مثل خود او به جای تعقیب جریان مسابقه، به دنبال اعتراض به داور بودند و نتیجه این رفتار در تیم، دریافت اولین گل از ژاپن بود. درست مثل همیشه، کیروش و تیمش بعد از دریافت اولین گل دچار فروپاشی شدند و ظاهرا هیچ برنامهای برای بازگشت به مسابقه نداشتند. خیلی زود گلهای بعدی نیز از راه رسید تا بدترین شکست تیم ملی در تاریخ جام ملتها و بدترین شکست در تاریخ رویارویی با ژاپن رقم بخورد و ایران بعد از 23 سال نتیجه یک مسابقه در جام ملتها را در 90 دقیقه واگذار کند. مردی که با محافظهکاری مطلق، وحید امیری و احسان حاجصفی را توامان به عنوان هافبک در ترکیب قرار داده بود، مردی که اصرار داشت از جهانبخش ناآماده استفاده کند و مهدی ترابی و سامان قدوس را روی نیمکت قرار بدهد، مردی که با لجبازی، گروهی از ستارههای آماده را به اردوی امارات نبرد، حالا مرد اول سناریوی یک شکست بزرگ و تحقیرآمیز است.
موافقان این مربی، ضعف رفتاریاش را نادیده میگیرند و مخالفان او، توانایی فنیاش را انکار میکنند. این فضای صفر و صدی، میراث مهم دوران کاری کارلوس در فوتبال است. مهمتر از پک، الیتسنتر و هر مرکز دیگری که کیروش آنها را متعلق به خودش میداند
وقتی جام جهانی برای ایران به پایان رسید، «سوالهای» زیادی برای پرسیده شدن از کیروش وجود داشت اما این مربی به جای اعتقاد به دیالوگ و تن دادن به گفتوگو، ساعاتی پس از مسابقه با پرتغال حمله همه جانبه به منتقدانش را آغاز کرد. طبیعتا در چنین شرایطی، عجیب نیست که او به پاسخگویی در قبال حذف از جام ملتها نیز معتقد نباشد و به جای این کار، به درگیری لفظی با یک خبرنگار بپردازد و او را ملزم به عذرخواهی از مردم بداند. کیروش ابدا مقصر این حذف نیست. مقصر این حذف، هواداران تیم ملی و رسانهها هستند. آنها بودند که رویای بزرگ یک ملت را تباه کردند. آنها بودند که مدام از «آرزوی نیمهنهایی» حرف زدند و درباره کت قهرمانی قصه بافتند، آنها بودند که به جای آمادهترین مدافعان فوتبال ایران، بازیکنی در حد و اندازه محمدحسین کنعانیزادگان را به جام ملتهای آسیا بردند، آنها بودند که مدام از انسجام دفاعی حرف زدند و با اولین گل به مرز نابودی رسیدند، آنها بودند که همواره از انجام دیدارهای تدارکاتی بزرگ طفره رفتند و این مسابقهها را «قاتل اعتماد به نفس» دانستند. آنها بودند که مجوز کتک زدن خبرنگارها و انجام مصاحبههای زشت علیه همه چهرههای باسابقه فوتبال ایران را به دستیارانشان دادند، آنها بودند که تیم ملی را متعلق به «65 میلیون نفر» دانستند و هیچ فرصتی را برای ایجاد تنشهای تازه از دست ندادند. آنها بودند که به بهانه جوانگرایی، فوتبالیستهای آماده را از تیم ملی کنار زدند و مسعود شجاعی و پژمان منتظری را تنها برای تزئین نیمکت با خودشان به جام ملتها بردند. آنها بودند که با وجود دریافت حقوقهای نجومی از فوتبال ایران، مدام به صحبتهایی منفی در مورد کشور محل کارشان دامن زدند. کوچکترین تقصیری متوجه کارلوس کیروش نیست. چراکه همه اشتباهها از سوی «دیگران» رقم خورده است.
کارلوس کیروش در فوتبال ایران، دو وجه کاملا متفاوت داشت. او به لحاظ فنی یکی از بهترین مربیان تاریخ فوتبال ایران بود و از لحاظ اخلاقی، تفاوتی با یک مربی «آماتور» نداشت. موافقان این مربی، ضعف رفتاریاش را نادیده میگیرند و مخالفان او، توانایی فنیاش را انکار میکنند. این فضای صفر و صدی، میراث مهم دوران کاری کارلوس در فوتبال است. مهمتر از پک، الیتسنتر و هر مرکز دیگری که کیروش آنها را متعلق به خودش میداند. هشت سال قبل، او یکی از دیدارهای تیم ملی را در امارات از نزدیک تماشا کرد و سپس روی نیمکت ایران نشست. حالا هروه رنار نیز درست در موقعیت مشابه کارلوس قرار دارد و مسابقه با ژاپن را از نزدیک دنبال کرده است. انتخاب مربی سابق مراکش، فرصت خوبی است تا متوجه شویم که کیروش، اولین و آخرین راه خوشبختی تیم ملی نبود. که دنیا بعد از کیروش نیز ادامه دارد. شاید حتی دلچسبتر و خوشایندتر.
دیدگاه تان را بنویسید