عشق کیروش به جنگ تمامی ندارد
پرچم صلح سوزانده شد
آریا رهنورد
تصویری که در همه این سالها از کارلوس کیروش داشتیم، در یک سال گذشته بیشتر از همیشه تیره و تار شده است. او نظم، دیسیپلین، تاکتیک و خودباوری را در تیم ملی حاکم کرد اما به مرور زمان، «جنگیدن شبانهروزی» به اولویت اصلیاش روی نیمکت این تیم تبدیل شد. او با مصاحبه تازه، بیشتر از همیشه خودش و محبوبیتش در ایران را در معرض نابودی قرار داده است. یک مقایسه ساده بین میزان مقبولیت آقای مربی در شرایط فعلی و روزهای بعد از صعود به جام جهانی 2018، نشان میدهد که مسیر انتخابی سیکیو، دور و دورتر شدن از قلب هواداران فوتبال در ایران است. کارلوس کیروش اولین کسی بود که در روزهای گذشته از تکان دادن «پرچم صلح» حرف زد و بزرگان فوتبال ایران را به حمایت از تیم ملی فراخواند اما در نهایت خودش زودتر از همه به اولین نقضکننده صلح و جدیترین تهدید برای قهرمانی ایران در جام ملتها تبدیل شد. ظاهرا برای جنجالهای مرد پرتغالی پایانی وجود ندارد و حالا هواداران تیم ملی بیشتر از نبرد با حریفان در جام ملتهای آسیا، نگران رفتارهای خستهکننده و نفرتانگیز این مربی هستند. هر آنچه یک مربی نباید در طول یک جام انجام بدهد، در رفتار کارلوس کیروش دیده میشود. از یک طرف، او وارد مذاکره جدی با فدراسیون فوتبال کلمبیا شده و در شرایطی که ایران بیشتر از همیشه به تمرکز برای موفقیت در جام ملتها نیاز دارد، هرگز مذاکره با کلمبیا را تکذیب نمیکند و حتی در مواجهه با خبرنگارهای خارجی، به سوالهایی در مورد مقصد احتمالیاش پاسخ میدهد. از طرف دیگر نیز، مصاحبههای تند و تیز او علیه برخی از منتقدانش در ایران، تقریبا همه هواداران تیم ملی را کلافه کرده است. حالا مجریان تلویزیونی صریحتر از همیشه به انتقاد از صحبتهای او میپردازند و بازتاب گسترده این انتقادها، نشان میدهد محبوبیت کیروش دیگر یکدهم گذشته نیز نیست. او در حالی با هر گفتوگو در کنار زمین به جنجال تازهای بال و پر میدهد که منتقدانش از مدتها قبل سکوت کردهاند. در شرایطی که تیم ملی برای موفقیت در جام ملتها به اتحاد نیاز دارد، او با صحبتهایی علیه یک باشگاه خاص، این اتحاد را در معرض فروپاشی قرار میدهد. به نظر میرسد برای کارلوس کیروش، منافع شخصی به مراتب مهمتر از موفقیت تیم ملی است. آنهایی که معتقدند او با پروژه دشمنسازی به دنبال پیشرفت تیم ملی است، توجیه حیرتآوری برای این مربی مطرح میکنند. آیا هیچ روش سالمتری برای تهییج بازیکنان برای کسب موفقیت وجود ندارد؟ با این روش بازیکنها انگیزه بیشتری پیدا میکنند یا تمرکزشان را به طور کامل از دست میدهند؟
آیا کیروش واقعا به دنبال جدایی از تیم ملی است؟ طبیعتا با صحبتهای تازه، پاسخ این سوال منفی است. اگر این مربی واقعا در انتظار ترک تیم ملی بود میتوانست به سادگی تا پایان جام ملتها صبر کند و با توجه به اتمام قراردادش، از این تیم جدا شود. کارلوس اما با انتقاد مستقیم از شخص وزیر ورزش، آخرین راهها برای ماندن در فوتبال ایران را امتحان میکند. او البته باید این موضوع را نیز در نظر بگیرد که دیگر کمتر هواداری در ایران، حاضر است برای حفظ این سرمربی به صفحات اینترنتی وزیر و رییسجمهور برود و این درخواست را با آنها در میان بگذارد. کیروش قصد دارد بماند، چراکه در هیچ کشوری اختیارات ایران را ندارد. او به جای تجربه یک چالش جدید، ترجیح میدهد ثمره سالها حضور در فوتبال ایران را در جام جهانی بعدی بگیرد اما در عین حال، حاضر نیست از بندهای خاص قراردادش نیز کوتاه بیاید. او در بهترین حالت «کارمند» فوتبال ایران است اما رفتاری شبیه روسا از خودش نشان میدهد. شاید برای اولین بار در چند دهه گذشته، بخشی از هواداران تیم ملی حتی مشکلی با اخراج کیروش قبل از شروع مرحله حذفی جام ملتها ندارند. موضوعی که عمق سقوط این مربی در باور مخاطبان فوتبال را به نمایش میکشد.
سکوت فدراسیون فوتبال در اولین ساعتهای بعد از مصاحبه کیروش فاجعهبار بود. بیانیه منتشرشده از سوی فدراسیون، ماجرا را فاجعهبارتر نیز کرد. آنها در بیانیهشان در این باره توضیح داده بودند که کادر فنی باید تنها در مورد مسائل فنی صحبت کند اما ای کاش به جای توضیح بدیهیات، نکتهای در مورد برخورد احتمالی با اعضای کادر را نیز منتشر میکردند. درست مثل همیشه، فدراسیون فوتبال جرات و جسارت لازم را برای برخورد با اعضای کادر فنی ندارد. نه مصاحبههای زشت علیه اسطورههای فوتبال ایران و نه کتک زدن خبرنگارها، پیشتر با برخورد فدراسیون روبهرو نشده و طبیعتا از این پس نیز کیروش به پادشاهیاش ادامه خواهد داد. با این روند، شاید حتی قهرمانی در جام ملتها نیز لذتبخش نباشد. چراکه بدون شک کیروش با مصاحبهای دیگر پس از قهرمانی، کام همه هواداران فوتبال در ایران را تلخ خواهد کرد. حیرتآور است که فدراسیون کیروش را تنها گزینه برای فوتبال ایران میداند. آن هم در حالی که با دستمزد این مربی مربیان بزرگ زیادی حاضر به هدایت تیم ملی هستند. دستمزدی که البته از سفره همین «مردم بدون نان» پرداخت میشود.
دیدگاه تان را بنویسید