آن‌چه در روز برگزاری دربی در ورزشگاه آزادی اتفاق افتاد، نشان داد که چرا مسئولان فوتبال و ورزش ایران همواره خواهان برگزاری بازی در استادیوم‌های خالی و با کمترین جمعیت ممکن هستند. وقتی تماشاگر زیادی راهی استادیوم می‌شود، آنها دیگر نمی‌دانند باید چه کاری انجام بدهند و در سردرگمی مطلق به سر می‌برند. البته که برگزاری بازی‌ها در استادیوم‌هایی که تنها چند هزار تماشاگر را در خود جای می‌دهند، مسئولیت ساده‌ای است و به همین خاطر سازمان لیگ همواره از خلوت بودن سکوها استقبال کرده است. با این وجود در این دربی همه چیز متفاوت بود. فدراسیون فوتبال اصرار عجیبی داشت که تنها ۱۵ هزار تماشاگر برای دیدن این بازی حساس و تعیین‌کننده راهی استادیوم ۸۰ هزار نفری آزادی شوند. با این وجود تماشاگر بیشتری در روز برگزاری بازی در استادیوم دیده شد و در نهایت حدود ۵۰ هزار نفر مسابقه را از نزدیک تماشا کردند. جالب اینکه همین چند وقت قبل رییس فدراسیون فوتبال از خطر جانی نشستن هواداران روی سکوهای طبقه دوم استادیوم صحبت کرده بود اما در این بازی بخشی از هواداران روی سکوهای طبقه دوم نیز دیده شدند. حالا ناگهان تصمیم بر این شده که از این هفته ۴۰ هزار نفر از ظرفیت ورزشگاه در اختیار هواداران دو باشگاه استقلال و پرسپولیس قرار بگیرد. اگر چنین عددی در دسترس بود، پس چرا تصمیم گرفته شد که دربی با ۱۵ هزار نفر برگزار شود؟ آیا افرادی که در روز برگزاری بازی ناگهان روی سکوها مستقر شدند بلیت اینترنتی را خریده بودند؟ چه کسانی در فروش بلیت‌های بازار سیاه با رقم‌های حیرت‌آور دست داشتند؟ آیا احتمال دارد که این یک تلاش سازمان‌یافته بوده باشد یا همه چیز تنها به ضعف برگزارکنندگان بازی‌ها برمی‌گردد؟

در این مورد یک سوال بزرگ‌تر و کلیدی‌تر نیز وجود دارد. ورزشگاه آزادی بلاخره چه زمانی به مرحله بازسازی کامل خواهد رسید؟ اخیرا یکی از اعضای شرکت توسعه و تجهیز اماکن ورزشی اعلام کرده که بازسازی آزادی ممکن است سه سال به طول بیانجامد! این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دنیا در مدت سه سال یک استادیوم کاملا جدید و مدرن می‌سازند. آیا واقعا ترمیم چند سکو و برطرف کردن چند ضعف در راهروهای ورزشگاه سه سال زمان نیاز خواهد داشت؟ یا هر چقدر که شرکت توسعه و تجهیز زمان بیشتری را صرف این کار کند در نهایت به سود خودش است؟ آزادی رفته رفته دیگر استاندارد لازم برای میزبانی از نبردهای بین‌المللی را از دست داده و حتی ممکن است مجوز کنفدراسیون فوتبال آسیا را به دست نیاورد. البته نباید از وزارت ورزش توقع زیادی داشت. وزارتی که در اوج تاکید ای‌اف‌سی برای پایان دادن به مالکیت مشترک قرمزها و آبی‌ها، در جلسه مجمع هر دو باشگاه شرکت می‌کند و در ادامه هم حکم به ادامه حضور اعضای هیات مدیره دو باشگاه می‌دهد، آنقدر برابر تغییر مقاوم است که هیچ‌وقت اصلاح نمی‌شود. وزارت نه این دو باشگاه را از دست می‌دهد و نه اجازه می‌دهد که این دو باشگاه حداقل در سایه مدیریت دولتی آسایش داشته باشند.