کارلوس، همانی که میشناختیم
تمامیتخواه!
آریا رهنورد
برای مدتی کوتاه، چهرهای متفاوت از کارلوس کیروش دیدیم. مرد خندان مصاحبهها و چهره شاد تمرینها اما نقاب همیشگی را کنار زد و حالا دوباره همان کارلوسی شد که میشناختیم. یک مربی بهانهجو که زمین و زمان را به هم میدوزد تا مسئولیتهای خودش را قبول نکند.
او حالا باشگاه الاهلی قطر را به عنوان دشمن فرضی جدید تیم ملی در نظر گرفته است. باشگاهی که فقط به قانون عمل کرده و انتظاری جز این نیز نداشته است. کیروش بار دیگر همان شیوه همیشگی را در مدیریت تیم ملی اتخاذ کرده است.
ظاهرا بهانه کارلوس کیروش برای هر اتفاقی در جام جهانی پیدا شده است. او بازیکن ندادن باشگاه الاهلی قطر به تیم ملی را در قامت یک فاجعه بزرگ توصیف کرده و ناگهان مدعی شده که برنامه آمادهسازی ایران در جام جهانی در مسیر درستی قرار ندارد. شاید بعضیها بعد از شنیدن این صحبتها از باشگاه قطری عصبانی شوند و بعضیها حتی با یک تئوری توطئه، از تلاش قطر برای تضعیف تیم ملی صحبت کنند.
کارلوس کیروش اما توضیح نداده که باشگاهی مثل الاهلی فقط «قانون» را در این مورد رعایت کرده است. بله، آنها میتوانستند لطف کنند و به تیم ملی بازیکن بدهند اما چون بازیکنان ملیپوش زیادی داشتند، تصمیم گرفتند چنین کاری نکنند و بازیکنانشان را بر اساس قانون نگه دارند. آیا کیروش که اینچنین به تیم قطری میتازد، میتواند چنین درخواستی را از باشگاه پورتو نیز داشته باشد؟
آیا او میتواند از فاینورد و برنتفورد نیز بخواهد که جهانبخش و قدوس را زودتر به اردوی تیم ملی تحویل بدهد؟ مگر همه باشگاههای ایرانی هستند که چشمبسته با تیم ملی همکاری کنند؟ عجیبتر اینکه کیروش روبهروی دوربینها عملا از احتمال حذف شجاع و کنعانی از تیم ملی صحبت میکند. کدام مربی را در دنیای فوتبال سراغ دارید که درست قبل از جام جهانی، اینچنین به ستارههای فیکس و کلیدی تیمش استرس بدهد؟ کدام مربی را میشناسید که چنین اضطرابی را برای شاگردان تیمش بخواهد؟ آیا مشکل تیم ملی واقعا با رسیدن این دو نفر حل میشود؟
آیا رسیدن این دو بازیکن، این حقیقت محض را تغییر میدهد که کیروش در زمانی بسیار دیر و به شکل غیرحرفهای سرمربی تیم ملی شده و باید همه چیز را در این مورد بپذیرد و همه مسئولیتها را در این خصوص قبول کند؟
همکاری تمام و کمال باشگاههای ایرانی با کارلوس کیروش نه یک «وظیفه» که یک لطف بزرگ بود. تیمها حاضر شدند فصل را زودتر تمام کنند و تقریبا هیچکدام از مربیان اعتراضی به این ماجرا از خودشان نشان ندادند.
سازمان لیگ نیز در مقابل سرمربی منفعل بود. همین سازمان لیگ بارها اعلام کرده بود که اگر دربی را قبل از جام جهانی برگزار نکند، با بنبست در برنامهها روبهرو میشود. با این وجود آنها به خواسته کیروش تصمیم گرفتند لیگ را تنها بعد از11 هفته به پایان برسانند. آن هم در حالی که بازیکنان شاغل در لیگهای اروپایی پس از پایان لیگ برتر ایران، بین سه تا چهار مسابقه را پشت سر میگذارند.
این همه عجله برای برگزاری تمرین تیم ملی چه ضرورتی دارد؟ آیا غیر از این است که کیروش میخواهد دیر ملحق شدن به این تیم را به نوعی جبران کند؟ برخورد رسانهها با او نیز در بسیاری از موارد، کاملا متفاوت با مربیان قبلی به نظر میرسد. در دوران دراگان اسکوچیچ دعوت برخی بازیکنان «لیگ برتری» به اردوی تیم ملی با عبارتهایی مثل «پکیج» و فعال شدن بند قرارداد توصیف میشد.
حالا اما بازیکنانی در اردو حضور دارند و حتی در ترکیب تیم ملی اصلی در بازی درون اردویی به میدان رفتهاند که این فصل حتی در یک مسابقه نیز در ترکیب اصلی تیمهای لیگ برتری نبودهاند. همین برخوردهای دوگانه، کارلوس کیروش را به مرحلهای رسانده که اینچنین تمامیت فوتبال ایران را متعلق به خودش میداند.
«فقط هشت بازیکن در اختیار دارم، این یک واقعیت است». بله، این یک واقعیت است آقای کیروش. شما فقط هشت بازیکن اصلی در اختیار دارید اما باید دلیل این را هم از خودتان بپرسید. شما هشت بازیکن اصلی در اختیار دارید چون در زمانی تمرین تیم ملی را شروع کردهاید که هنوز هیچ تیم ملی دیگری در تمام دنیا به سراغ تمرین نرفته است. شما هشت بازیکن در اختیار دارید چون بیش از حد برای شروع تمرینها عجله داشتهاید.
و البته شما تمرینها را «زود» شروع کردید چون خیلی «دیر» به تیم ملی ملحق شدید و به جای سرمربی دیگری روی نیمکت نشستید. یک بار هم که شده این نگاه همیشه حق به جانب را کنار بگذارید آقای سرمربی. شما از همان ابتدا هم میدانستید که عملا زمانی برای جام جهانی نخواهید داشت. مقصر این اتفاق هم نه الاهلی قطر است و نه هیچ تیم دیگری در دنیای فوتبال. مقصر اصلی رقم خوردن این اتفاق، مدیرانی هستند که برای مدتها تیم ملی را معلق نگه داشتند و البته سیاستمدارانی که تصمیم داشتند به هر قیمتی در سرنوشت تیم ملی دخالت کنند!
دیدگاه تان را بنویسید