به بهانه ۹۲ سالگی جهان پهلوان
هیچکس «تختی» نشد
یک مناسبت تقویمی دیگر، نام تختی را دوباره به سوژهای برای زمزمههای تحسینآمیز تبدیل کرده است. شاید او بهترین و موفقترین ورزشکار تاریخ ایران نباشد اما بدون شک، محبوبترین و بزرگترین است. این چه سری است که هیچکس نام تختی را از یاد نمیبرد؟ این چه افسانه و افسونی است که تصویر او هرگز از حافظهها پاک نمیشود؟ این چه رازی است که هیچکس تختی نمیشود؟ او یک مثال عینی و ملموس برای پی بردن به این حقیقت آشکار است که قهرمانها فقط روی سکو ساخته نمیشوند. که مدالها هیچکس را پهلوان نمیکنند. که اسطوره شدن فقط با زیر گرفتن و خاک کردن اتفاق نمیافتد. تختی، چیزی فراتر از مدالهایی بود که به دست آورد و زیرهایی که گرفت و فنهایی که زد. البته که او، یک کشتیگیر نابغه بود اما چرا برخی همدورههایش که حتی مدالهای بیشتری داشتند، هرگز به این جایگاه در بین مردم نرسیدند؟ چرا نام او بود که روی بسیاری از استادیومهای ورزشی ایران قرار گرفت؟ چرا تصویر او بود که اینچنین به عمق جان مردم ایران نفوذ کرد؟ چرا غم او بود که انقدر سنگین و گران تمام شد؟ برای ستارههای بزرگ، مردم چیزی شبیه آینهاند و هرچه در آنها ببینند، بازتاب میدهند. مردمی که یک عمر چیزی به جز وفاداری و محبت از تختی ندیده بودند، همین ویژگیها را مقابل خود او بروز دادند. او شیفته ایران بود و هرگز وطن را رها نکرد. تختی میتوانست در هر کشوری که بخواهد زندگی کند و کشتی بگیرد اما باور داشت که وطن، هتل نیست که هر وقت بخواهی ترکش کنی. درست برخلاف همه ستارههایی که با اولین ناملایمتی روزگار، کولهبار میبندند و جلای وطن میکنند. او قهرمان مردم بود. فرزند مردم و صدای مردم. کسی که در سراسر ایران، روی اسمش قسم میخوردند و به پاکی و صداقتش ایمان داشتند. مناسبتها و جملههای ستایشآمیز، حق مطلب را در مورد جهان پهلوان ادا نمیکنند. چراکه او، چیزی فراتر از همه اینها بود. او کسی بود که هرگز به اعتماد مردم پشت نکرد. او کسی بود که هرگز به تعظیم در برابر قدرت نپرداخت و حتی در تبلیغهای مختلف حاضر نشد تا اسمش را نفروخته باشد. تختی بودن مجموعه ویژگیهایی است که رسیدن به هر کدامشان به تنهایی میتواند برای یک نفر غیرممکن باشد. مثل تختی زندگی کردن، برای بیشتر آدمها محال است. ماندن پای مردم تا آخرین نفس و تحمل فشار وحشتناک انتظارها وقتی به آخرین امید یک سرزمین تبدیل شدهای، از هر رقابتی سختتر و نفسگیرتر به نظر میرسد. با این حال، او تختی بود و هیچوقت به مردمش پشت نکرد. او کسی بود که زنگار فراموشی، هرگز در اطراف اسمش ایجاد نشد. او کسی بود که گذر سالها، عشق و ارادت مردم را به او تغییر نداد. هنوز کسی از یاد نبرده که تختی در بازگشت از مسابقههای جهانی، چطور به میان مردم میرفت، حرفشان را میشنید، نامههایشان را تحویل میگرفت و به دردشان میرسید. او فرزند واقعی ایران بود. طلای نابی که هیچ چیز کوچکترین خدشهای به اعتبارش وارد نکرد.
دیدگاه تان را بنویسید