نگاهی به مواضع اخیر علی دایی
علیه تاریخ، علیه مسئولیت!
علی دایی یکی از مهمترین چهرههای تاریخ فوتبال ایران است. یکی از مورداحترامترین فوتبالیستهای ایران در مجامع بینالمللی که دومین گلزن برتر تاریخ فوتبال ملی نیز به شمار میرود. همه اینها یعنی شهریار حتی اگر هیچ سمتی در فوتبال نداشته باشد، همچنان یک چهره انکارنشدنی در این ورزش به حساب میآید. با این وجود سوابق موفق دایی در دوران بازی و شخصیت او، نباید دلیلی برای درست دانستن همه مواضعش تلقی شوند. شهریار این اواخر صحبتهای بحثبرانگیزی را به زبان آورده که نقد و بررسیشان خالی از لطف نخواهد بود. قطعا علی دایی هم خودش را مصون از «نقد» نمیداند. چراکه چنین چیزی با جملهها و شعارهای او در انتقاد از همه، در تضاد است.
آریا طاری
احمدینژاد آمد، شکست خوردیم!
«یک هیچ جلو بودیم که ایشان وارد استادیوم شد. به بهزاد (غلامپور) گفتم میبازیم. همین هم شد!». این خلاصه صحبتهای علی دایی درباره شکست تیم ملی روبهروی عربستان در روزهای نشستن روی نیمکت این تیم است. دایی هنوز هم که هنوز است، احمدینژاد را عامل شکست به عربستانیها در آن مسابقه خاص معرفی میکند اما این روایت چقدر حقیقت دارد؟ هیچ! حقیقت آن است که آن روز رئیسجمهور وقت ایران حوالی دقیقه 30 وارد استادیوم آزادی شد و نیمه اول جدال دو تیم هم با تساوی بدون گل به پایان رسید. ایران در نیمه دوم به گل رسید و تا اواخر بازی از حریف جلو بود اما در همان لحظات سخت که تیم به تعویض و تغییر تاکتیک نیاز داشت، دوربینها علی دایی را در حال ذکر گفتن شکار کردند. شهریار جوان، آماده هدایت تیم ملی در چنین شرایط حساسی نبود و تجربه لازم برای مربیگری را نداشت. تیم ملی با اشتباههای سرمربیاش دو گل خورد و بازی را باخت. همان شکست در نهایت ایران را در مسیری قرار داد که شانس صعود به جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی را از دست بدهد اما آیا کسی شاهد عذرخواهی سرمربی آن تیم بود؟ دایی حتی در کنفرانس خبری از مردم عذرخواهی نکرد و مشغول حملات مستقیم به خبرنگارها شد. او با لحنی کاملا طلبکارانه به سالن کنفرانس رفت و طبیعتا صبح روز بعد هم شغلش را به خاطر آن نتیجه افتضاح از دست داد. بعد از همه این سالها، سرمربی اسبق تیم ملی در هر مسابقه گناه این شکست را به گردن احمدینژاد میاندازد. یک رفتار عجیب که حتی مبتنی بر حقیقت هم نیست. چراکه برخلاف ادعای دایی، ایران حتی در زمان ورود رئیسجمهور وقت از عربستان جلو نبوده است! پذیرفتن مسئولیت اولین قدم برای تبدیل شدن به یک مربی خوب است اما چنین چیزی هیچوقت در دایی مربی وجود نداشته است. اصلا مگر ورود یک سیاستمدار، میتواند نتیجه یک بازی را تعیین کند؟ اگر اینطور باشد که مربیان بزرگی مثل گواردیولا و کلوپ باید ورود سیاستمدارهای انگلیسی به استادیومها را ممنوع کنند. یک مربی باید بهطورکامل روی کار خودش متمرکز باشد و این همان ضرورتی است که در آن روز به خصوص، در علی دایی وجود نداشته است. جستوجوی او برای یافتن مقصر آن شکست فقط با نگاه کردن به آینه به پایان میرسد.
حضور در جایی مثل فدراسیون فوتبال، کوچکترین منافاتی با مردمی بودن علی دایی نخواهد داشت. دایی همه محبوبیتش را از فوتبال گرفته و کاش امروز که فوتبال به او نیاز داشت، به میدان میآمد و کمی به مدیریت میپرداخت
هر چقدر میگیرند، نوش جانشان!
این هم یکی دیگر از آن حرفهای عجیب و باورنکردنی از سوی چهرهای فوتبالی در مشروعیت دادن به ناهنجاریهای نقل و انتقالاتی در فوتبال ایران است. چطور کسی که خودش سالها در فوتبال عرق ریخته و تلاش کرده، چنین روندی را در فوتبال ایران میپذیرد؟ دلیل این اظهارنظر، البته چندان نامفهوم نیست. دایی میخواهد یک چهره محبوب در بین بازیکنان گرانقیمت بماند تا بازگشتش را تسهیل کند اما آیا واقعا رقمهایی که امروز به فوتبالیستهای ایرانی پرداخت میشود، معقول و منطقی است؟ چرا مردم باید بپذیرند که چنین ارقام وحشتناکی از جیبشان برای فوتبالیستها خرج شود؟ علی دایی که خودش سالها در فوتبال اروپا بازی کرده، باید بداند که بر اساس سادهترین و بدیهیترین قوانین فوتبال اروپا، هیچ باشگاهی حق ندارد بیشتر از درآمدش «هزینه» کند. اگر ثابت شود که یک باشگاه اروپایی این کار را انجام داده، یوفا آن باشگاه را با سختترین محرومیتها جریمه میکند. آیا در اروپا هم علی دایی میتواند از تاکتیک «هر چقدر گرفتی، نوش جان!» استفاده کند؟ آیا اظهارنظرهایی شبیه به این، فقط به حریصتر شدن بازیکنها منجر نخواهد شد؟ حقیقت آن است که در فوتبال ایران دخل و خرج تیمها اصلا نسبتی با هم ندارد و این موضوع در درازمدت یک فاجعه بزرگ خواهد بود. این روند باعث میشود که تیمها هر روز بدهکارتر شوند و فوتبال نیز هر روز بیشتر از گذشته در مسیر بحران قرار بگیرد. چهرههایی مثل علی دایی به عنوان افراد مقبول در حوزه فوتبال، باید برای اصلاح چنین وضعیتی تلاش کنند اما خودشان مشغول به هم ریختن بازار هستند. خود دایی نیز در زمان مربیگری یکی از پایهگذاران قراردادهای میلیاردی برای مربیان بود و روی هر قرارداد چند متمم هم میگذاشت تا باشگاه برای اخراجش کار سختتری داشته باشد. اینکه یک مدیر ناآشنا با فوتبال به یک بازیکن معمولی برای یک فصل بازی 20 میلیارد تومان میدهد نهتنها کمکی به فوتبال نمیکند، بلکه همه چیز را بیشتر به هم میریزد. این یک ضعف بزرگ برای فوتبال ایران است که باید هرچه زودتر برطرف شود. البته که راه برطرف کردن این اتفاق هم یک قانون دستوری مثل سقف قرارداد نیست. به هر حال ارزش واقعی بازیکنها هرگز چنین رقمهایی نیست و فقط عده بسیار کمی از آنها میتوانند دستمزد نجومی بگیرند. این عدد و رقمهای باورنکردنی در نهایت فوتبال ایران را نابود میکنند و عجیب است که امثال دایی نیز در همین مسیر قدم برمیدارند.
اینکه یک مدیر ناآشنا با فوتبال به یک بازیکن معمولی برای یک فصل بازی 20 میلیارد تومان میدهد نهتنها کمکی به فوتبال نمیکند، بلکه همه چیز را بیشتر به هم میریزد
به خاطر مردم، پست نمیگیرم!
اخیرا درباره حضور در راس فدراسیون از علی دایی سوال شده و او اینطور پاسخ داده است: «جایگاهم در بین مردم را با هیچ پست و مقامی عوض نمیکنم»!. در مردمی بودن شهریار و علاقه او به مردم شکی نیست اما چه کسی گفته که حضور در فدراسیون، او را ناگهان غیرمردمی خواهد کرد؟ فدراسیون فوتبال نه یک پست سیاسی، که یک جایگاه کاملا فوتبالی است. مردم هم به شدت خوشحال خواهند شد که یک چهره فوتبالی در این موقعیت قرار بگیرد. یک چهره موجه که میتواند روابط خوبی با ای.اف.سی و فیفا برقرار کند و شرایط خوبی برای فوتبال ایران بسازد. کجای این ماجرا، جایگاه علی دایی را در بین مردم خدشهدار خواهد کرد؟ مردم بدون شک ممنون علی دایی خواهند شد اگر دست به چنین کاری بزند. شهریار اما از یک سو به همین راحتی از خودش رفع تکلیف میکند و از سوی دیگر همزمان این موضوع را به شعار مردمی بودن پیوند میزند. مگر فوتبال ایران چند علی دایی دارد؟ مگر فوتبال ایران چند چهره با این شهرت جهانی دارد؟ چرا کسی مثل علی دایی برای کمک به فوتبال ایران پیشقدم نمیشود؟ علی دایی حتی اگر وارد انتخابات شود و رای نیاورد، انتظارها از رئیس فدراسیون را بالا خواهد برد. هرچند که حتی احتمال رای آوردن او در این رقابت بالا به نظر میرسد. به هر حال حضور در جایی مثل فدراسیون فوتبال، کوچکترین منافاتی با مردمی بودن علی دایی نخواهد داشت. دایی همه محبوبیتش را از فوتبال گرفته و کاش امروز که فوتبال به او نیاز داشت، به میدان میآمد و کمی به مدیریت میپرداخت. او اما ترجیح میدهد بیرون گود بماند و به مصاحبه کردن ادامه بدهد. دایی به اندازه یک مربی یا مدیر فعال فوتبالی مصاحبه میکند اما در سالهای گذشته در میدان فوتبال دیده نشده است. آیا این غیبت سرانجام به پایان میرسد؟ نمیدانیم. اما خیلی خوب میدانیم که رفتن دایی به فدراسیون در بین مردم طرفداران زیادی دارد. مردم اتفاقا دایی مدیر را به مراتب بیشتر از دایی مربی میپسندند. او در دوران مربیگری اصلا موفق نبوده اما ظاهرا ترجیح میدهد مدام همان دوران را برای خودش تکرار کند. شاید یک آزمون و خطای جدید اما دایی را در شرایط متفاوتی قرار بدهد. بد نیست که او کمی هم به فوتبال کمک کند. هیچ چیز به این اندازه در شرایط سخت فعلی، مردم ایران را شادمان نخواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید