در نکوهش مطرح شدن نام کارلوس کیروش در اطراف تیم ملی
مرد بازنده!
آریا طاری
برخلاف تکذیبهای مداوم فدراسیون فوتبال، به نظر میرسد مذاکرات پنهانی با کارلوس کیروش همچنان ادامه دارد و دوستان رسانهای این سرمربی پرتغالی نیز تلاش میکنند تا او را به هر قیمتی به فوتبال ایران بیاورند. خیلی از هواداران تیم ملی هم ظاهرا فراموش کردهاند او در چه شرایطی و با چه تنشهایی از فوتبال ایران جدا شد. اگر این اتفاق رخ بدهد، ایران تنها کشور دنیا میشود که سرمربی تیم صعودکننده به جام جهانیاش را برکنار کرده تا مردی را روی کار بیاورد که علت صعود نکردن دو تیم ملی مختلف به جام جهانی قطر بوده است.
چند سال بعد از خروج کارلوس کیروش از فوتبال ایران، حالا خیلی خوب مشخص شده که چه کسی بیشتر از این جدایی ضرر کرده است. طرفداران افراطی مرد پرتغالی، تصویری موهوم از دوران تیم ملی پس از او منتشر میکردند و دائما تاکید داشتند که ایران بدون این مربی به بنبست میرسد اما این اتفاق رخ نداد و ایران اتفاقا توانست سریعترین و مقتدرانهترین صعودش به جام جهانی را جشن بگیرد. تیم ملی در حضور کره جنوبی هم سرگروه شد و هم به عنوان بهترین تیم آسیایی در رنکینگ فیفا به قطر رسید. در مقابل کارلوس کیروش در این مدت هدایت دو تیم ملی مختلف را بر عهده داشت. او ابتدا سرمربی کلمبیا شد و در این تیم مطلقا ناکام بود. شروع بد کارلوس با این تیم در مسیر انتخابی جام جهانی، یکی از دلایلی بود که موجب شد این تیم بزرگ با همه ستارههایش در نهایت به قطر نرسد و بخشی از جام جهانی نباشد. کیروش سپس هدایت مصر را بر عهده گرفت و با این تیم هم در فینال جام ملتهای آفریقا و هم در انتخابی جام جهانی به سنگال باخت تا با وجود در اختیار داشتن ابرستارههایی مثل محمد صلاح به جام جهانی راه پیدا نکند. حالا چه کسی برای نیمکت تیم ملی شایستهتر است؟ دراگان اسکوچیچ که تیم ملی را در شرایطی بسیار بحرانی تحویل گرفت، ایران را با چهار برد متوالی در منامه از گردنهای دشوار عبور داد، در مرحله نهایی نتایجی درخشان به دست آورد و در نهایت نیز تیم ملی را با قدرت به جام جهانی رساند یا کارلوس کیروش که این اواخر در هر تجربهای شکست خورده و مصریها هم دیگر تمایلی به ماندنش در تیم ملی ندارند؟ چه کسی سزاوار نیمکت تیم ملی ایران در جام جهانی است؟ مربی برنده خودمان که روی نیمکت ایران فقط یک شکست خورده یا مرد بازنده تیمهای دیگر؟
در یک مقایسه فنی، بدون تردید کارلوس کیروش مربی بزرگتری به نظر میرسد اما اگر قرار بود تنها سطح فنی موجب موفقیت مربیان مختلف در فوتبال شود، کلمبیا و مصر به همین سادگی قید همکاری با کیروش را نمیزدند و او در این تیمها که اتفاقا ستارههای زیادی را نیز در اختیار دارند و ابزار کار کافی را در اختیار یک مربی قرار میدهند، شکست نمیخورد. بازگشت کیروش، به معنای بازگشت تنش به اردوی تیم ملی است. همچنین به معنای خط خوردن ستارههایی مثل شجاع خلیلزاده و درست شدن یک لیست سیاه دیگر که در دوران اسکوچیچ هرگز وجود نداشته است. دراگان تا اینجا مسئولیتش را به درستی انجام داده است. او فوقالعاده نتیجه گرفته و فضایی عادلانه را برای درخشیدن در تیم ملی در اختیار بازیکنان مختلف قرار داده است. حتی نفرات جوانی مثل اللهیار صیادمنش فرصت خوبی برای بازی در ترکیب تیم ملی به دست آوردهاند. نفراتی مثل صالح حردانی و جعفر سلمانی که حالا ستارههای لیگ برتر ایران هستند نیز اولین بار در تیم ملی چهره شدند. همه اینها یعنی ایران با سرمربی کرواتش، در مسیر درستی قرار دارد و معلوم نیست یک عده با چه منفعتی، میخواهند این مسیر درست را تغییر بدهند. همین حالا کمک مربیان تیم ملی هنوز با فدراسیون قرارداد ندارند و از هفتهها قبل بدون قرارداد به کار ادامه میدهند. در این مدت بارها نیز دستمزد خود اسکوچیچ به تعویق افتاده و او حقوقش را به موقع دریافت نکرده است. در چنین شرایطی، فدراسیون چطور میتواند به همکاری با یک مربی سرسخت و همیشه ایرادگیر مثل کیروش حتی فکر کند؟ دو جام جهانی گذشته، دیگر به تاریخ تعلق دارند و حالا فوتبال ایران باید برای یک تجربه جدید آماده شود. تجربه جدیدی که برای رقم خوردنش باید از گذشته فاصله گرفت.
بازگشت مرد پرتغالی، به معنی بازگشت جنگ و دعوا به اردوی تیم ملی است. بازگشت چنددستگی بین هوادارها و اختلاف روی سکوها. اسکوچیچ مدتها تلاش کرده تا این فضای سالم و مثبت را در اطراف تیم به وجود بیاورد و هوادارها را نیز با خودش همراه کند. فدراسیون فوتبال نباید اجازه بدهد که این فضای مثبت به همین سادگی از دست برود. در تیم ملی، همه چیز امیدوارکننده به نظر میرسد. مگر اینکه عدهای با یک تصمیم ناامیدکننده، همه چیز را تغییر بدهند و مسیر نامطلوبی برای این تیم بسازند. تیم شایستهای که سزاوار دشمنیهای تازه نیست.
بازگشت کیروش، به معنای بازگشت تنش به اردوی تیم ملی است. همچنین به معنای خط خوردن ستارههایی مثل شجاع خلیلزاده و درست شدن یک لیست سیاه دیگر که در دوران اسکوچیچ هرگز وجود نداشته است
دیدگاه تان را بنویسید