هشت مسابقه و فقط هفت گل
توهمی به نام فوتبال!
دومین هفته کمگل تاریخ لیگ برتر ایران، این هفته به لطف تیمهای لیگ بیست و یکم خلق شده است. تیمهایی که اصلا خودشان را برای گل زدن به دردسر نمیاندازند و ترجیح میدهند مسابقه با همان تساوی بدون گل تمام شود. آنچه این روزها در لیگ برتر میبینیم فوتبال نیست، بلکه توهمی به نام فوتبال است. هرچند که بر سر همین توهم هم جنگ و دعواهای بسیار بزرگی شکل گرفته و خواهد گرفت. جنگهایی که کوچکترین نسبتی با مسائل فنی روز دنیا ندارند و تنها فضا را غبارآلودتر میکنند.
آریا طاری
عصر سهشنبه همه آنهایی که به تماشای دیدارهای لیگ برتر نشسته بودند، یک جنگ اعصاب واقعی را تماشا کردند. چراکه در سه مسابقه مختلف این لیگ در عصر سهشنبه، حتی یک گل هم رد و بدل نشد. سه تساوی بدون گل در سه مسابقه، آینه تمامنمای شرایط این روزهای فوتبال ایران بود. فوتبالی که از بعد جنگ و دعوا همه چیز دارد و به لحاظ سرگرمکنندگی، نمرهای بهتر از صفر نمیگیرد. آنچه در این روز از فوتبال ایران اتفاق افتاده، اصلا یک تصادف نیست. چراکه در پنج مسابقه قبلی این هفته هم روی هم فقط هفت گل به ثمر رسیده است. جالب اینکه در هفته ششم هم مجموع گلهای لیگ برتر روی عدد 10 متوقف شده بود و چهار گل از این 10 گل، سهم یک مسابقه بودند. در حقیقت در هفت مسابقه دیگر آن هفته لیگ برتر روی هم 6 گل به ثمر رسیده بود. میانگین گلزنی در لیگ برتر ایران به شکل خجالتآوری از یک گل به ازای هر مسابقه هم کمتر شده است. به کمک همین آمار افتضاح، یک رکورد تاریخی هم شکسته شده و هفته هفتم این فصل از لیگ، جایگاه دومی را در همه هفتههای کمگل تاریخ لیگ برتر به دست آورده است. معلوم نیست تماشاگر فوتبال ایران به چه دلیل باید انگیزهای برای دل دادن به ماجراهای این لیگ داشته باشد. لیگی که هر روز تا خرخره سرشار از حاشیه و جنجال است اما وقت عمل که میرسد، هیچ چیز ندارد. لیگی که ادعای بازیکنان، مربیان و مدیرانش گوش جهان را کر کرده اما سطح بازیهایش از مسابقههای محلات هم پایینتر و ناامیدکنندهتر به نظر میرسد. لیگی که دیگر هیچ چیز برای عرضه ندارد.
عصر سهشنبه همه آنهایی که به تماشای دیدارهای لیگ برتر نشسته بودند، یک جنگ اعصاب واقعی را تماشا کردند. چراکه در سه مسابقه مختلف این لیگ در عصر سهشنبه، حتی یک گل هم رد و بدل نشد
شاید یکی از مهمترین دلایل کمگل یا بدون گل شدن بازیهای لیگ برتر، احتیاط افراطی در نقشههای فنی تیمهای مختلف است. از آنجایی که باشگاههای ایرانی مدام سرمربی عوض میکنند و مربیها در این فوتبال عملا چیزی به نام امنیت شغلی ندارند، ترجیح میدهند دست به هر کاری برای «نباختن» بزنند و خودشان را برای بردن به دردسر نیندازند. علاوه بر این، باید این حقیقت را هم پذیرفت که سطح فنی و دانش مربیان در فوتبال ایران چندان بالا نیست و این مساله هم روی کاهش چشمگیر تعداد گلها موثر بوده است. در لیگ برتر ایران تقریبا هیچ تیمی مربی اختصاصی برای مهاجمها ندارد و در تمرینها روشهای خاص گلزنی را با آنها تمرین نمیکند. از کیفیت فاجعهبار چمن استادیومها هم نباید به سادگی عبور کند. لیگ برتر بیست و یکم چمنهایی مثل حافظیه دارد که اصلا برای فوتبال ساخته نشدهاند و استانداردهای اولیه یک مسابقه فوتبال را هم ندارند. روی این چمنها حتی ارسال یک پاس ساده هم ممکن نیست. طبیعی است که بازیکنها نتوانند در چنین زمینهایی شانس زیادی برای گلزنی به دست بیاورند.
سوال کلیدی اینجاست که اصلا چرا باید این لیگ برتر را دنبال کرد. لیگی که همچنان نه تماشاگر دارد، نه دیدارهای جذابی دارد و نه اصلا گلی در آن رد و بدل میشود، ارزش دنبال کردن چندانی هم ندارد. آن هم در شرایطی که حالا دیگر دسترسی به همه دیدارهای فوتبال در اروپا به مراتب سادهتر از گذشته است و طبیعتا هواداران فوتبال، کیفیت این لیگ را با لیگهای خارجی مقایسه میکنند. همین حالا در لیگهای اروپا که استادیومها سرشار از تماشاگر هستند، این هفته در یک مسابقه از بوندسلیگا به تنهایی 9 گل رد و بدل شده است! یعنی این مسابقه به تنهایی فقط یک گل کمتر از کل هفته ششم لیگ برتر ایران و دو گل بیشتر از هفته هفتم لیگ برتر فوتبال ایران داشته است. این لیگها به لحاظ فناوری هم در سطح بالایی هستند و همین ماجرا باعث شده اعتراضها به داوری در آنها به حداقل برسد. درست برخلاف فوتبال ایران که در آن هنوز هم بعضی مربیان تیمشان را در جریان مسابقه از زمین بیرون میکشند! این روزها دعوای «پول» و سهمخواهی هم در فوتبال ایران بالا گرفته و همه عملا روبهروی هم ایستادهاند. اگر کیفیت فنی و شرایط برگزاری بازیها تغییر نکند اما دیگر این دعواها معنای خاصی نخواهد داشت. چراکه دیگر اصلا هواداری برای این فوتبال باقی نمیماند که بتوان پولی از تبلیغات آن به دست آورد. لیگ برتر فوتبال ایران به تلخترین شکل ممکن در حال جان سپردن است. تلختر اینکه ظاهرا هیچکس هم قرار نیست به این مساله اهمیتی بدهد.
دیدگاه تان را بنویسید