سینیشا و مهرداد؛ یک داستان و دو پایان
آن که برگشت، آن که برنگشت
آریا رهنورد
مهرداد میناوند یکی از بهترینهای تیم ملی در یکی از دوستداشتنیترین مقاطع تاریخ این تیم بود. این گزاره هیچ ارتباطی به خبر درگذشت این ستاره ندارد. او واقعا یک فوتبالیست شاخص بود. یک ستاره از نسلی که پس از 20 سال، ایران را به جام جهانی بردند. تجربه بازی در جام جهانی فرانسه، برای همه این نفرات فوقالعاده بود اما میناوند همیشه از یک صحنه خاص در آن رقابت، به عنوان یک حسرت بزرگ یاد میکرد. شلیک سنگین او به طرف دروازه یوگسلاوی، میتوانست ایران را صاحب یک پیروزی تاریخی کند اما در نهایت، این میهایلوویچ بود که آن روز، سرنوشت بازی را به سود تیمش رقم زد.
بیست و چهارم خرداد سال 77. استادیوم ژوفرا گیشار در فرانسه. مسابقه حساس و فراموشنشدنی تیم ملی با یوگسلاوی. نبردی که در آن احمدرضا عابدزاده از ابتدا روی نیمکت نشست و نیما نکیسا روی خط دروازه تیم ملی قرار گرفت. «مهرداد مینانوند» آن روز یکی از ستارههای ثابت تیم ملی بود. فوتبالیستی که 90 دقیقه در جناح چپ به میدان رفت و با شماره 21، روز نسبتا خوبی را پشت سر گذاشت. به جز یک صحنه خاص از مسابقه، آن روز همه چیز برای مینانوند خوب پیش رفت. در نیمه اول مسابقه، مهرداد یک فرار عالی را با توپ تجربه کرد. مثل همیشه به قلب دفاع زد و ضربهاش هم بینقص به نظر میرسید اما توپ درنهایت وارد دروازه نشد. آن روز نام میناوند فاصلهای با اضافه کردن نامش به فهرست گلزنان ایرانی تاریخ جام جهانی نداشت. شاید اگر آن توپ به تور دروازه چسبیده بود، ایران هم در نهایت از مرحله گروهی رد میشد و خودش را به دور حذفی میرساند اما مهرداد میناوند دست به کمر به طرف زمین خودی برگشت تا برای سالها از آن لحظه، مثل یک حسرت بزرگ یاد کند. نمایش تیم جلال طالبی در آن نبرد، فراتر از حد انتظار به نظر میرسید. ایران میتوانست بازنده نشود و حتی میتوانست مسابقه را با پیروزی تمام کند. آن تیم به هیچ وجه مستحق شکست نبود و بازی هم تا دقیقه هفتادوسوم با تساوی ادامه داشت اما یک ضربه ایستگاهی دقیق از متخصص این ضربات، اوضاع را به سود حریف تغییر داد. سینیشا میهایلوویچ باز هم هنرش را روی ضربات آزاد به نمایش گذاشت و در حالی که فقط 17 دقیقه به پایان بازی مانده بود، تیر خلاص را به مهرداد و همتیمیها زد. زندگی سینیشا و میناوند اما بعد از آن، بارها به فراز و نشیبهای زیادی گره خورد. هر دوی آنها هم در مقطعی از زندگیشان، با بیماریهای بسیار سخت روبهرو شدند .
سینیشا میهایلوویچ در پایان دوران بازی، مربیگری را در تیمهای مختلفی تجربه کرد. حالا دیگر ایتالیا کشور دوم این ستاره صربستانی بود و او ترجیح میداد مربیگری را در همین کشور دنبال کند. پس از چند تجربه متفاوت، میها مرد اول نیمکت بلونیا شد و با چند نتیجه خوب، توانست این تیم را در رقابتهای سری آ ماندگار کند. با این حال خبر ابتلای او به یک نوع بدخیم و پیشرفته از سرطان، همه هواداران فوتبال در سراسر جهان را به شدت تحت تاثیر قرار داد. با وجود این اتفاق، باشگاه بلونیا اعلام کرد که حاضر به قطع همکاری با این مربی نیست. او سه دوره مختلف از شیمی درمانی را پشت سر گذاشت و توانست سرطان را شکست بدهد. یک اتفاق الهامبخش برای همه دوستداران این مربی و همه افرادی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکنند. سینیشا حالا بدون هیچ مشکلی به نیمکت بلونیا برگشته و توانسته این تیم را در میانههای جدول حفظ کند. آنها دیگر یکی از نامزدهای سقوط نیستند و رفتار خود میهایلوویچ نیز با دیگران نسبت به روزهای قبل از ابتلا به سرطان کاملا عوض شده است. او حالا فلسفه متفاوتی برای زندگی کردن دارد. مهرداد میناوند پس از پایان دوران فوتبالش، هرگز مربی نشد اما هیچوقت هم از فوتبال فاصله نگرفت. او چندین سال با یک بیماری خودایمنی دست و پنجه نرم کرد اما توانست این بیماری را پشت سر بگذارد. با این حال ابتلا به کرونا، نقطه پایان زندگی کوتاه این ستاره بود. انگار ماجرای بازی سال 98 دوباره تکرار شده بود. میهایلوویچ برنده شد و لبخند زد و میناوند، شکست خورد و یک حسرت بزرگ را تجربه کرد. سینیشا از همه نگرانیها رد شد اما مهرداد، در یک سایه شوم گیر افتاد. از دست دادن مهرداد، نه فقط جامعه ورزش، که تمام کشور را تحت تاثیر قرار داد. اینکه در یک نقطه دیگر دنیا به سختترین بیماریها غلبه میکنند اما اینجا کرونا باعث مرگ یک چهره شاخص ورزشی میشود، حقیقتا نگرانکننده است. ماسک و دستکش و الکل، به تنهایی نمیتوانند در این مبارزه کار را دربیاورند. حتی منع تردد بعد از ساعت 9 شب هم برای جلوگیری از این موج کافی نیست. مردم دیگر از این مبارزه خسته شدهاند و امید بیشتری میخواهند. مردم میخواهند باور کنند که تصمیمسازان، هوایشان را دارند و جان آنها را با هیچ چیز معامله نمیکنند.
دیدگاه تان را بنویسید