فدراسیون بدون کیروش دوام نیاورد!
تا خرخره در بدهی و در معرض مصادره
مدت کوتاهی پس از برکناری کیروش از هدایت تیم ملی کلمبیا، خبر مصادره ساختمان فدراسیون فوتبال ایران به دست شرکت شستا به خاطر یک بدهی بزرگ منتشر شده است. در حقیقت فدراسیون فوتبال بدترین دوران ممکن را میگذراند و تا خرخره در بدهی فرو رفته است. درست مثل خود کارلوس کیروش که یک دوران کاملا ناامیدکننده را در آمریکای جنوبی سپری کرده و در فاصله چند ماه تا میزبانی تیمش در کوپا آمهریکا، با حکم تلخ اخراج روبهرو شده است. ظاهرا کیروش و فدراسیون فوتبال ایران، بدون هم شانسی برای رسیدن به موفقیت ندارند!
آریا طاری
فدراسیون فوتبال ایران و کارلوس کیروش پس از پایان دادن به همکاریشان، نقشههای بزرگی در سر داشتند. فدراسیون تصمیم داشت به سراغ یک مربی متفاوت برود، فوتبالی «هجومی» و رو به جلو بازی کند، خودش را به جام جهانی 2022 برساند و به همه نشان بدهد که درهای خوشبختی حتی بدون مربی پرتغالی هم روی فوتبال ایران باز میشود. آنها تصمیم داشتند به مشکلات همیشگیشان با سرمربی تیم ملی پایان بدهند، صاحب یک مربی شوند که دائما در ایران حضور دارد، بازیهای لیگ را از نزدیک میبیند، با مربیان باشگاهی به اختلاف نمیخورد و دائما درباره ضعفهای فدراسیون صحبت نمیکند. به همین خاطر بود که آنها اصرار عجیبی در استفاده از کلیدواژه «نجابت» برای مارک ویلموتس داشتند. در طرف مقابل هم کیروش، آرزوهای بزرگی برای خودش داشت. او سرمربی یکی از بهترین و پرمهرهترین تیمهای ملی دنیا شده بود. تیمی که ستارههای بزرگی مثل داوید اوسپینا، خامس رودریگز و خوان کوادرادو را در اختیار داشت. تیمی که قرار بود در دو سال متوالی در رقابتهای کوپا شرکت کند و به دوران بدون جام خوزه پکرمن، پایان بدهد. درست همانطور که فدراسیون بدون مرد پرتغالی به قهقرا رفت، خود کیروش هم نتوانست به نتایج مطلوبش دست پیدا کند. فدراسیونیها در پرونده ویلموتس، یک افتضاح تمامعیار را تجربه کردند. یک رسوایی تاریخی که موجب شد بعضی از مدیران ناگهان به بهانه سلامتی و بیماری، راهشان را حداقل در ظاهر از فوتبال جدا کنند. ابعاد رسوایی در این پرونده آنقدر بزرگ بود که اساسا فدراسیون و همه اعضایش را به شدت درگیر کرد. حالا از این قرارداد به عنوان بدترین قرارداد تاریخ ورزش ایران یاد میشود. بدون تردید در تاریخ ورزش مملکت هرگز قراردادی وجود نداشته که به لحاظ مالی اینچنین ضربه وحشتناک و مهلکی به همراه داشته باشد. در مقابل اوضاع برای سرمربی پرتغالی هم اصلا خوب پیش نرفت. او در رقابتهای کوپا 2019 به همراه تیمش موفق نبود و خیلی زود از آن تورنمنت کنار رفت. دو شکست سنگین و وحشتناک در جریان مرحله مقدماتی جام جهانی هم، کافی بود تا کیروش شغلش را از دست بدهد. حالا هر دو طرف این ماجرا، در وضعیت بسیار ناخوشایندی هستند. ساختمان فدراسیون فوتبال با شکایت شستا به خاطر قرض پرداخت نشده دو میلیون یورویی توقیف شده و وضعیت اموال فدراسیون نامشخص به نظر میرسد. کیروش هم در تجربه کلمبیا به سختی شکست خورده و بعید است حداقل به این زودیها، یک پیشنهاد چشمگیر داشته باشد.
کارلوس و فدراسیوننشینها، انصافا مکملهای بسیار خوبی برای هم به شمار میرفتند. یک مربی مقتدر و جنگ طلب در کنار یک فدراسیون منفعل و ناتوان. یک مربی که مستقیما جواب زمین و زمان را میداد و یک فدراسیون که عملا روی حالت «خلبان خودکار» اداره میشد
کیروش و فدراسیون فوتبال ایران انگار به هم نیاز داشتند. فدراسیون یک مربی مقتدر لازم داشت که خودش همه کارها را انجام بدهد. که عملا همه مسئولیتها را بر عهده بگیرد و در همه جنگ و دعواها حاضر باشد. سپردن امور به یک مربی بیخیال مثل ویلموتس که فقط دنبال گرفتن حقوقش بود، یک اشتباه بزرگ به نظر میرسید. علاوه بر این نباید فراموش کرد که کیروش استاد راه انداختن موجهای احساسی در زمان مقتضی بود. یعنی او به راحتی میتوانست هواداران فوتبال را علیه یک فرد یا یک نهاد بشوراند و شرایط دریافت حقوقش را مهیا کند. ویلموتس اما مستقیما کار را به دادگاه کشاند و خانه فدراسیون را روی سرش خراب کرد. کیروش هم انگار به یک فدراسیون منفعل و بیاقتدار مثل فدراسیون فوتبال ایران نیاز داشت که به اولین نتایج ناخوشایندش واکنش تندی نشان ندهند. فراموش نکنید که این مربی در بدو ورود به فوتبال ایران، چند نتیجه ناامیدکننده را تجربه کرد اما هیچکس مانعش نشد و به اندازه کافی به او فرصت دادند تا به مرور زمان نتایج مطلوبش را به دست بیاورد. در کلمبیا اما از این خبرها نبود. فدراسیون فوتبال این کشور حتی در دعوای مرد پرتغالی با چند ستاره تیم ملی، طرف بازیکنها را گرفت و هیچ حمایتی از کارلوس نشان نداد.
کارلوس و فدراسیوننشینها، انصافا مکملهای بسیار خوبی برای هم به شمار میرفتند. یک مربی مقتدر و جنگ طلب در کنار یک فدراسیون منفعل و ناتوان. یک مربی که مستقیما جواب زمین و زمان را میداد و یک فدراسیون که عملا روی حالت «خلبان خودکار» اداره میشد. اگر باور ندارید، کافی است ببینید که آنها بدون هم در چه وضعیتی هستند. یک مربی اخراجی بدون دورنمای روشن، یک فدراسیون که حتی ساختمانش را هم از دست داده و وضعیت کارکنانش هم روشن نیست. این بلایی است که جدایی از هم، سر هر دو طرف این ماجرا آورده است.
دیدگاه تان را بنویسید