درباره بازی همیشگی با یک اسم
اگر دهداری زنده بود...
فرارسیدن سالروز درگذشت پرویز دهداری، همواره بهانهای برای یاد کردن از این مربی در فوتبال ایران است. حتی جوانترهایی که سن و سالشان به دوران دهداری نمیخورد، از او به عنوان یک مربی بزرگ و مهم در تاریخ فوتبال ایران نام میبرند. پرویز در دوران خودش به اندازه کافی قدر ندید اما به مرور زمان به لقبهایی مثل «معلم اخلاق» رسید. با شناختی که حالا از سبک کاری این مربی وجود دارد، شکی نیست که او اگر امروز زنده بود و با همان شیوه کار میکرد، به دست همین رسانههایی که امروز ستایشاش میکنند، بلعیده میشد!
شمایلی که امروز از آن برای توصیف دهداری در فوتبال ایران استفاده میشود، شمایلی شبیه به یک «قدیس» است. خیلیها او را یک مربی فوقالعاده و یک اسوه اخلاقی میدانند. بچههای نسلهای جدیدتر، چیز زیادی از او نشنیدهاند اما هر سال در تاریخ درگذشت این چهره، آه و فغان سر میدهند که چرا این فوتبال دیگر دهداری ندارد و مربیانش هم شبیه به او نیستند. در دوران خود پرویز خان، هواداران فوتبال معمولا اینطور فکر نمیکردند. او حتی وقتی سرمربی تیم ملی بود، در ورزشگاه خانگی تیمش هم مورد تشویق قرار نمیگرفت و حتی در یک روز تلخ و فراموشنشدنی، با گلولههای برف هواداران فوتبال پذیرایی شد. بخشی از اهالی فوتبال، نوعی بدبینی در مورد دهداری داشتند و تصمیمهای تند و تیز او نیز در چند مقطع، این بدبینی را کمی تشدید کرد. تا قبل از انحلال شاهین، دهداری یکی از چهرههای مهم این باشگاه بود و پس از آن هم هدایت پرسپولیس را به عنوان اولین مربی این تیم بر عهده گرفت. او در گارد تهران، قابلیتهای مربیگریاش را نشان داد و در حالی که فقط 38 سال داشت، صاحب نیمکت تیم ملی شد. به لحاظ فنی، دهداری حرفهای زیادی برای گفتن داشت. او یک مربی خوب با پتانسیل قابل توجه به شمار میرفت و توانست تیم ملی را به المپیک مونیخ برساند. آن سالها هیچکس تصور نمیکرد صعود به المپیک در آینده به یک رویای دستنیافتنی برای فوتبال ایران تبدیل شود. با وجود قابلیتهای فنی دهداری و البته استانداردهای خاص اخلاقی او، بخشی از روایتها در مورد این مربی کمی اغراقآمیز به نظر میرسند. ما لباس یک مربی فوتبال را از تن دهداری درآوردهایم و جامه یک فرد بینقص را به او پوشاندهایم. در تاریخ فوتبال ایران، دهداری حتما چهره مهمی به شمار میرود اما نمیشود این حجم از جملات مبالغهآمیز در مورد او را هم باور کرد. علاوه بر این فوتبال ایران در شرایط اخلاقی اسفبار امروزی، اساسا به تمام آرمانهای پرویز پشت کرده است.
در فلسفه فوتبال دهداری، اساسا جایی برای ستارههای بزرگ وجود نداشت. او به نوعی ستارهگرایی را نماد کاپیتالیسم میدانست و به همین خاطر در اردوهای تیم ملی، بیش از حد سختگیری به خرج میداد. پرویز حتی مقررات نظامی را در تیم ملی حاکم کرده بود و این موضوع اصلا به مذاق بعضی از مهرههای این تیم خوش نمیآمد. فراموش نکنید که فقط یک یا دو بازیکن نبودند که در این دوره تصمیم به ترک تیم ملی گرفتند. 14 بازیکن مهم که بیشتر آنها سابقه ملی درخشانی داشتند، در این دوران از تیم ملی جدا شدند. 14 بازیکن که قبل از آن، هرگز تجربه چنین تصمیمی را نداشتند. آنها البته در زمان انتشار نامه استعفا از تیم ملی، در انتظار حمایت فدراسیون بودند اما این حمایت هرگز اتفاق نیفتاد و در نهایت دهداری بود که در تیم ملی ماندگار شد. جدایی همه این نفرات، طبعا به معرفی چند ستاره تازه ختم شد اما برخلاف آنچه تصور میشود، دهداری یک نسل طلایی کامل را به فوتبال ایران معرفی نکرد. تیم دهداری، چند مهره جوان شاخص در اختیار داشت که به مرور زمان به نفرات مهمی برای تیم ملی تبدیل شدند اما تیم ملی در آن دوره خاص، مهرههای متوسط زیادی داشت که بعضیهایشان هرگز فوتبالیستهای خوبی نشدند. بازیکنانی که در همان دوره و به لطف کنار رفتن مهرههای اصلی، جایگاهی در تیم ملی پیدا کردند اما در حد و اندازههای این جایگاه نبودند. دهه 60، استانداردهای خاص خودش را داشت. در سینما، به بهانه ستاره بودن با جمشید هاشمپور برخورد میشد و در تیم ملی، ستارهها را یکی یکی میزدند تا هیچکس بیش از حد توی چشم نباشد. اواخر سال 67 بود که هواداران تیم ملی دیگر وضعیت تیم را تحمل نکردند. در دیدار دوستانه با ژاپن، گلولههای برفی به طرف دهداری پرتاب شد. با این حال آقای مربی از سمتش استعفا نکرد و فدراسیون فوتبال هم تصمیم به برکناری او نگرفت. دهداری به دلیل بیماری، آرام آرام از تیم ملی دور شد و در نهایت به طور کامل این تیم را ترک کرد. در مورد پرویز دهداری، روایتی وجود دارد که نوع نگاه او به فوتبال را عیان میکند. این مربی در جریان یکی از مسابقههای تیم ملی، یکی از ستارههای تیمش را به دلیل دریبل زدن حریف از زمین مسابقه بیرون کشیده است. این نوع نگاه حالا دیگر اساسا خریداری در فوتبال ندارد. رسانهها هر روز این مربی را ستایش میکنند و از دستاوردهایش میگویند اما حالا که ستارهها تا این اندازه مهم شدهاند، اگر دهداری امروز زنده بود به دست همین رسانهها سلاخی میشد!
دیدگاه تان را بنویسید