خداحافظی زشت با اصفهان زیبا
آخرین ضربه را محکمتر خورد!
«خداحافظ اصفهان زیبا». امیر قلعهنویی با این جمله، از هدایت باشگاه سپاهان استعفا داده است. او پس از باختن به استقلال، چاره دیگری نیز پیش روی خود نمیدید. حتی شنیده میشد که در صورت پیروزی در این نبرد هم، این آخرین بازی او روی نیمکت طلاییها محسوب میشد و باشگاه خیلی زود از جانشینش رونمایی میکرد. با این شکست تلخ، آخرین شانس سپاهان برای جام گرفتن در دوران دو ساله قلعهنویی هم از دست رفت. تیم او با وجود همه هزینههای سنگین و ترکیب کهکشانی، روزهای امیدوارکنندهای را پشت سر نگذاشت و در نهایت امیر، بزرگترین قربانی این نتایج بود. گزینه سابق تیم ملی و آلترناتیو فرهاد مجیدی، حالا دیگر چیزی بیشتر از یک مربی با گذشته درخشان و زمان حال فاجعهبار نیست.
آریا طاری
وقتی گذشتهات از آیندهات ایدهآلتر به نظر رسید، یعنی دوران باشکوهت دیگر رو به اتمام است. این داستان حالا برای امیر قلعهنویی اتفاق افتاده است. مردی که قهرمان پنج دوره لیگ برتر ایران شده و هنوز هم در این زمینه رکورددار است اما از آخرین قهرمانیاش هفت سال گذشته و در همه این سالها، او هرگز نتوانسته جام دیگری به دست بیاورد. امیر اصلا شبیه گذشته نیست. نه از شکست متنفر است و نه سر بازیکنانش داد و هوار میزند. نه نفس بازیکنان را در رختکن میگیرد و نه حتی واکنشی شدید به داورها دارد. او همیشه یک مربی سرسخت بود. بیزار از شکست. شیفته پیروزی. خوشفکر و پرجنب و جوش. حالا اما دیگر نمیشود این نشانهها را در ژنرال سابق پیدا کرد. او سقوط کرده. درجهاش را از دست داده و دیگر مثل گذشته، نتایجی فوقالعاده به دست نمیآورد. امضای قرارداد با امیر، دیگر تضمین موفقیت در لیگ برتر نیست. حتی تضمین رسیدن به سهمیه لیگ قهرمانان آسیا هم نیست. آفتاب شکوه او در استقلال، وقتی غروب کرد که چپ و راست به علیرضا منصوریان باخت. همان روزها هواداران آبی دیگر اعتمادشان را به قلعهنویی از دست دادند و روزشمار حضور منصوریان روی نیمکت را به راه انداختند. حالا این شکستهای پیاپی روبهروی فرهاد هم معنای واضحی دارد. اگر منصوریان دوران حضور قلعهنویی در استقلال را تمام کرد، حالا فرهاد عملا دوران درخشان او در لیگ برتر را به انتها رسانده است. امیر در بدترین کابوسهایش هم دو شکست متوالی روبهروی مجیدی در فاصله چند روز را تماشا نمیکرد. تیم او این روزها، هیچ نشانی از انسجام ندارد. بد بازی میکند و بد نتیجه میگیرد. در ترکیب سپاهان، هیچ نشانی از طراوت نیست و خود امیر هم در کنار زمین، سیمای یک مربی بازنده را دارد. یک مربی بازنده با قراردادی نزدیک به 9 میلیارد تومان. با چنین قراردادی، واضح است که سپاهانیها چنین نتایجی را تحمل نمیکنند.
ماجراهای بازی با پرسپولیس، این تیم را بدجوری به زمین کوبید. پس از آن هم شکست روبهروی تراکتور و استقلال، تیر خلاص را به رویاهای بزرگ امیر با تیمش زد. آنها به چند دلیل، نتوانستند به مسیر موفقیتآمیزشان در لیگ برتر ادامه بدهند. مهرههای دکوری مثل محسن مسلمان، بخشی از سیاست نقل و انتقالاتی اشتباه قلعهنویی بودند
سپاهان قلعهنویی، فصل را در قامت مدعی شماره یک قهرمانی شروع کرد. وقتی در دو بازی اول چهار گل به ثمر رساند و 6 امتیاز گرفت، همه از شانسهای قهرمانی این تیم گفتند. ترکیب سپاهان به تسخیر ستارهها درآمده بود و ماموریت نیمهتمام فصل گذشته، در مسیر به اتمام رسیدن قرار داشت. سپاهان در هفت مسابقه اول لیگ، پنج بار برنده شد و فقط چهار امتیاز از دست داد. در همین هفت هفته، آنها مدافع عنوان قهرمانی را در استادیوم آزادی شکست دادند. باشگاه در هشت هفته متوالی از شروع لیگ، حتی یک گل هم دریافت نکرد و در نیمفصل اول، فقط یک بار شکست خورد. سپاهانیها اما در نیمفصل دوم به تدریج دچار فروپاشی شدند. ماجراهای بازی با پرسپولیس، این تیم را بدجوری به زمین کوبید. پس از آن هم شکست روبهروی تراکتور و استقلال، تیر خلاص را به رویاهای بزرگ امیر با تیمش زد. آنها به چند دلیل، نتوانستند به مسیر موفقیتآمیزشان در لیگ برتر ادامه بدهند. مهرههای دکوری مثل محسن مسلمان، بخشی از سیاست نقل و انتقالاتی اشتباه قلعهنویی بودند. این تیم تنوع تاکتیکیاش را هم از دست داد و بیش از حد به چند مهره خاص وابسته شد. بیشتر از هر چیزی اما مصدومیت دو مدافع کلیدی، این تیم را با مشکل روبهرو کرد. سپاهان پس از آسیبدیدگی شدید پورقاز و گولسیانی، هرگز نتوانست به فرم مطلوب برگردد. آنها هیچوقت موفق نشدند جای خالی این دو نفر را پر کنند و هرگز شباهتی به یک تیم باثبات پیدا نکردند.
هیچکس تصور نمیکرد مردی که دو سال قبل در قامت یک برنده از نیمکت ذوبآهن به سپاهان رسید، خیلی زود به چنین وضعیتی دچار شود. حالا دیگر بازگشت به نیمکت تیم ملی، یک رویای دستنیافتنی برای قلعهنویی به نظر میرسد. بازگشت دوباره به استقلال هم برای او، دور از دسترس خواهد بود. شاید حتی در نیمکتهایی مثل نساجی هم جایی برای او وجود نداشته باشد. ژنرال قبل از این هم دورههای ناامیدکنندهای داشته و دوباره اوج گرفته اما این بار حتی انگیزه بازگشت در این مربی دیده نمیشود. او به آخر خط نزدیک شده و دیگر بعید به نظر میرسد که دوباره به همان مربی سابق تبدیل شود. مردی که عادت به پیروزی داشت و حالا، درگیر شکستهای متوالی شده است.
دیدگاه تان را بنویسید