یحیی؛ ۱۶ سال بعد از کابوس بزرگ
زندگی پس از چیپ!
تیم ملی در چند دهه گذشته، هیچوقت به اندازه جام ملتهای ۲۰۰۴ به قهرمانی در این تورنمنت نزدیک نبود اما یک پنالتی چیپ، همه رویاهای تیم برانکو را به باد داد. درست ۱۶ سال پیش در چنین روزهایی، یحیی گلمحمدی با آن قمار بزرگ و آن تصمیم عجیب، هواداران تیم ملی را از خودش مایوس کرد. خارج شدن از زیر این فشار و بیرون آمدن از سایه شوم این کابوس، فوقالعاده سخت به نظر میرسید اما اگر به احوالات این روزهای یحیی نگاه کنید، متوجه میشوید که او همه چیز را به خوبی پشت سر گذاشته و حالا، برای اولین جشن قهرمانیاش در لیگ برتر آماده میشود.
آریا رهنورد
گاهی یک اتفاق تلخ، همه آن چیزی است که شما در آخرین سالهای فوتبال بازی کردن برای حفظ انگیزههای شخصی به آن نیاز دارید. این اتفاق برای یحیی گلمحمدی رقم خورد. مردی که پنالتی سرنوشتساز تیم ملی مقابل چین را به شکل ناباورانهای با یک ضربه چیپ از دست داد و نابود شدن رویای ملت را توی دستهای گلر چینیها تماشا کرد. او به محض خراب کردن این ضربه، با فشاری مرگبار روبهرو شد. فشاری که از جملات گزارشگر کلید خورد و به متن جامعه هم رسید. هیچکس نمیتوانست دست از سرزنش یحیی بردارد. هیچکس نمیتوانست او را ببخشد و هیچکس نمیتوانست آنچه در این لحظه خاص از مسابقه اتفاق افتاده را فراموش کند. همه چیز تلخ و گزنده به نظر میرسید اما گلمحمدی، از همین تجربه تلخ برای حفظ انگیزههایش در زمین فوتبال استفاده کرد. هیچکس توقع نداشت این بازیکن احساساتی، چنین تصمیم پرریسکی را در ضربات پنالتی بگیرد. او همان فوتبالیستی بود که پس از شکست ایران روبهروی ایرلند در مسیر رسیدن به جام جهانی 2002، با سریعترین استارت ممکن به رختکن رفت و نتوانست حتی یک ثانیه دیگر، ماندن در زمین و اشک ریختن بر سطح وسیع آزادی را تحمل کند. گلمحمدی روزهای تلخی را پشت سر گذاشت و مقصر اصلی ناکامی در راه رسیدن به قهرمانی آسیا قلمداد شد. حدود یک سال بعد از آن ماجرا، او در مسابقه مرگ و زندگی با قطر در مقدماتی جام جهانی 2006، دروازه تیم ملی ایران را باز کرد. شاید اگر آن بازی در نهایت به سود تیم ملی تمام نمیشد، دوران ملی این مدافع رسما به پایان رسیده بود اما ایران آن بازی را با پیروزی پشت سر گذاشت و همان «مقصر همیشگی» اولین گل تیم برانکو در جام جهانی آلمان را وارد دروازه مکزیک کرد. در تاریخ فوتبال ایران، بازیکنان بسیار کمی سابقه گل زدن در جام جهانی را دارند و گلمحمدی، یکی از همان بازیکنها به شمار میرود.
یحیی یکی از مهرههای پرتجربه تیم ملی بود که پس از جام جهانی 2006، منتظر فهرست سرمربی بعدی تیم نماند و تصمیم به خداحافظی از رده ملی گرفت. با این حال دوران باشگاهی او در تیم صبا، چند سال دیگر نیز ادامه پیدا کرد. مربیگری همیشه یک دغدغه جدی برای گلمحمدی بود و او به محض بازنشستگی از فوتبال، به عنوان سرمربی روی نیمکت صبا نشست. یحیی خیلی زود به عنوان سرمربی در سطح اول فوتبال ایران کار کرد اما پس از ترک صبا، به تربیت یزد در لیگ یک رفت و از آن باشگاه نیز به نساجی منتقل شد. او قدمهای لازم برای پیشرفت را به تدریجیترین شکل ممکن طی کرد و پس از بازگشت دوباره به نیمکت صبا در جایگاه سرمربی، ترجیح داد نقش دستیار مربی خارجی را در پرسپولیس ایفا کند. به محض برکناری مانوئل ژوزه، گلمحمدی فرصت غیرمنتظره کار در پرسپولیس به عنوان مرد اول نیمکت را به دست آورد اما این تجربه، اصلا پایان خوشی برای این مربی نداشت. آنچه بین او و مهدویکیا رخ داد و از دست رفتن قهرمانی جام حذفی در آخرین ثانیهها، میتوانست همه چیز را برای آینده شغلی او متوقف کند اما گلمحمدی قبلا هم ثابت کرده بود که میدان مبارزه را به سادگی رها نخواهد کرد. او در نفت تهران احیا شد، در ذوب آهن به دو قهرمانی جام حذفی رسید، برای مدتی در یک تصمیم عجیب به اکسین البرز رفت و سپس در باشگاههای تراکتورسازی و پدیده مشغول به کار شد. او همه این قدمها را برداشت تا دوباره مورد توجه پرسپولیس قرار بگیرد و این بار در شرایط کاملا متفاوتی به باشگاه محبوب دوران بازیاش برگردد. او در پرسپولیس درست همان کاری را انجام داد که در تیم ملی انجام داده بود. تبدیل غم بزرگ به کار بزرگ. تبدیل کابوس به رویا.
مردی که پنالتی سرنوشتساز تیم ملی مقابل چین را به شکل ناباورانهای با یک ضربه چیپ از دست داد و نابود شدن رویای ملت را توی دستهای گلر چینیها تماشا کرد. او به محض خراب کردن این ضربه، با فشاری مرگبار روبهرو شد. فشاری که از جملات گزارشگر کلید خورد و به متن جامعه هم رسید
پس از همه آن سالها، یحیی حالا سرمربی تیم قهرمان لیگ برتر است. چهرهای که یک قهرمانی لیگ در کارنامه مربیگریاش کم داشت و حالا دیگر این جای خالی را احساس نمیکند. او را سالها بعد به جای همه شکستها و اشکها، با گلش در جامجهانی و پیروزی مقتدرانهاش در لیگ برتر نوزدهم به یاد خواهیم سپرد. مردی که بارها مستعد سقوط، لغزش و ناامیدی شد اما دوباره برگشت و یک تصویر غافلگیرکننده ساخت. مردی که عادت داشت لبه پرتگاه را به مقصد یک ایستگاه امن ترک کند.
دیدگاه تان را بنویسید