سوگواری برای فوتبالی که اخلاق در آن مرده است
مزرعه نفرت!
آریا رهنورد
قرمز و آبی ندارد. زرد و سبز هم ندارد. همه «بازنده» این بازی هستند. همه آنهایی که اخلاق را در موج علایق رنگی غرق کردند. همه آنهایی که خودشان را کشتند تا در کریخواندن از دیگران جلو بزنند و در این بازی پلید، سبقت بگیرند. همه آنهایی که بذر نفرت را در مزرعه فوتبال کاشتند و هوا را تا میتوانستند، آلوده کردند. باور کنید در فوتبال به جز این کریخوانیها، لذتهای دیگری هم برای کشف کردن وجود دارند. اینکه شما قادر به دیدن این لذتها نیستند، دلیل خوبی نیست برای آنکه وجود آنها را به طور کلی زیر سوال ببرید.
از مجری سطحپایین و بیدانش تلویزیون، هیچ انتظاری نمیرود وقتی «پیشکسوت» فوتبال ایران که این روزها کمک مربی تیم ملی امید هم شده، یک شوخی سخیف علیه موفقیتهای تیم رقیب را در صفحه رسمیاش به اشتراک میگذارد. فکر نکنید آب، یک روزه گلآلود شده است. این وضعیت همیشه وجود داشته اما اینستاگرام و توئیتری نبودهاند که آن را مثل «آینه» نشانمان بدهند. از مجری سطحپایین و بیدانش تلویزیون، هیچ انتظاری نمیرود وقتی صبح تا شب، ویدئوهایی بیارزش و مضحک را «وایرال» میکنیم و برای محتوای چرند محض، «هورا» میکشیم و به خیال خودمان، خیلی هم فرهنگی و خیلی هم مدرن هستیم. وقتی مزخرف بودن ملاک «همهگیر» بودن میشود، مجری تلویزیون هم حق دارد که سهمش را از این سفره جستوجو کند. حق دارد حرفهای بیارزش و بیمحتوا را به زبان بیاورد و مثل بچههای دبستانی، همان چرندهای دیدهشده در صفحههای زرد اینستاگرام را با مخاطب در میان بگذارد. مخاطب این چیزها را دوست دارد. مخاطب برای خودش ارزش قائل نیست. مخاطب لایک میزند، بازنشر میدهد و کیف میکند. مخاطب، خیال میکند با چه شوخی هوشمندانه و ظریفی روبهرو شده است. اگر مخاطب به این جماعت بها ندهد، آنها هرگز نمیتوانند به جای عذرخواهی، ژست حق به جانب بگیرند و ادعا کنند که مطرح شدنشان، راهی برای گمراهکردن مردم از قیمت دلار است. چقدر ما باید بدبخت باشیم که با امثال شما، حواسمان را از دلار پرت کنند. شما که از دلار صد هزار تومانی هم دوستنداشتنیتر هستید. شمایی که ذرهای خلاقیت ندارید. شما که همان شوخیهای سخیف را هم خودتان نساختهاید و از دیگران دزدیدهاید. شما که انگار زبالهجمعکن اینستا و توئیتر هستید. هر کس آشغالش را دم در میگذارد، برمیدارید و کاسبی را شروع میکنید. کاسبین نگونبخت زبالهها. کمی به فوتبال اروپا نگاه کنیم. کمی هم به تفاوت خودمان و فوتبال اروپا نگاه کنیم. از همان فصل گذشته بین دو باشگاه سیتی و لیورپول تنش وجود داشت اما همین فصل، سیتیزنها برای لیورپولیها تونل افتخار زدند. آنها به افتخار بزرگترین دشمن این روزهایشان در فوتبال انگلیس دست زدند و به تحسین این حریف پرداختند. در لالیگا با وجود همه مسائل وحشتناک داوری، بارسا به شکلی مسالمتآمیز قهرمانی رئال مادرید را تبریک گفت و همه چیز همانجا تمام شد. بارسا موفقیت رئال را زیر سوال نبرد تا در آینده موفقیتهای خودش هم زیر سوال نرود. در فوتبال ایران اما ظاهرا هیچکس با موفقیت دیگری کنار نمیآید. این بازی کثیف، لیدرهایی هم دارد. از مهرداد میناوند که فوتبالیست بسیار خوبی بود اما صد افسوس که نماد لمپنیسم در «هواداری» شد و شخصیت خودش را با دست خودش خرد کرد تا رضا حقیقی که میتوانست در فوتبال به جایگاه فوقالعادهای برسد اما با جوانیاش کاری کرد که دیگر حتی از لیگ دو هم پیشنهاد نداشته باشد و آن وقت به جای حسرت خوردن با این خودسوزی، مشغول توهین عمومی به هواداران تیم رقیب شد. از امیرحسین صادقی که همه اعتبار دوران بازیاش را با اظهارنظرهای نسنجیده با طرفداری کورکورانه از بین برد تا آرش برهانی که با عبارتهایی مثل تیم سوم پایتخت و جام اسنپی، ناگهان به دوران راهنمایی برگشت! همه این نامها میتوانستند در فوتبال به عنوان مربی آینده داشته باشند اما کاری کردند که دیگر هیچکس جدیشان نگیرد. سوژه شوخی و تمسخر شدند و از لایک خوردن، لذت بردند. آنها صبح تا شب در فضای مجازی همدیگر را میدرند و مردم با تماشای این افراد داخل قفس اینستاگرام کیف میکنند. آنها صبح تا شب از خجالت هم درمیآیند و از به کار بردن هیچ کلمهای هم خجالت نمیکشند. آنها خودشان از عوامل درجا زدن و پسرفت استقلال و پرسپولیس هستند. موضوع فقط فوتبال نیست. ما در ایران طاقت تماشای موفقیت دیگران را نداریم. میخواهد اصغر فرهادی باشد یا نوید محمدزاده. پرسپولیس باشد یا استقلال. وقتی استقلال نتیجه میگرفت، پرسپولیسیها به قلعهنویی اتهام فساد میزدند. وقتی سپاهان لیگ را فتح میکرد، رقبا موفقیتش را زیر سوال میبردند، حالا هم که دور دور پرسپولیس است، طرفداری تیمهای دیگر به جای تونل زدن یا حداقل توئیت زدن، آنها را با انواع و اقسام کنایهها مواجه میکنند. چه روزگار تلخی است برای فوتبال. چه روزگار ناامیدکنندهای است برای «طرفدار» یک تیم بودن در فوتبال ایران. چه روزگار تباهی است برای دل دادن به احساسات هوادارانه. و چه روزگار سیاهی است. برای فوتبال. و نه فقط برای فوتبال!
دیدگاه تان را بنویسید