شما یک «برنده» نیستید آقای کاپیتان
مسعود بودن؛ محبوب نبودن!
مسعود شجاعی برای تبدیل شدن به یک فوتبالیست «محبوب» همه چیز داشته اما هرگز نتوانسته قلب هواداران فوتبال ایران را تسخیر کند. او یکی از دو ایرانی تاریخ لالیگا بوده، سالها در تیم ملی توپ زده، از تکنیک خوبی برخوردار بوده و این اواخر بازوبند کاپیتانی تیم ملی را نیز به دست آورده است. حتی یکی از این موارد، میتوانند محبوبیت فوقالعادهای برای یک ستاره رقم بزنند اما دلیل فاصلهای که همیشه میان شجاعی و هواداران فوتبال وجود داشته را باید در نامه آخر او جستوجو کرد. نامهای که نشان میدهد او برخلاف همه شعارها، خودش را از جریان جامعه جدا میداند.
آریا رهنورد
کاپیتانهایی که زنوزی برای بردنشان به تبریز دست به هزینهای سرسامآور زده، یکی یکی پشت تراکتور را خالی میکنند. اول از همه نوبت اشکان دژاگه بود که از بازگشت به ایران و حضور در جلسههای تمرینی تراکتور انصراف بدهد و پس از آن نیز، مسعود شجاعی با انتشار نامهای خواهان تعطیلی مسابقهها شده است. ظاهرا این بازیکنان که قراردادهایی سنگین و نجومی هم دارند، رفیق روزهای خوب فوتبال ایران هستند و همین که دری به تخته بخورد و اوضاع کمی نامساعد شود، فرار را بر قرار ترجیح میدهند. مسعود شجاعی همان فوتبالیستی است که با اظهارنظرهای اجتماعی و اشارهاش به اختلاف طبقاتی، سعی کرده تا خودش را «مردمی» نشان بدهد اما حالا با این بیانیه سراسر ایراد و اشکال، دقیقا همین «تضاد» را پررنگتر کرده است. اصلا او به عنوان یک بازیکن در یک تیم لیگ برتری، چرا خودش را در جایگاه بیانیه نوشتن میبیند؟ چه کسی به او اجازه داده تا خودش را سخنگوی بازیکنان فوتبال بداند؟ اصلا در بین مهرههایی که این روزها برای بازگشت لیگ به سختی تمرین میکنند، چند نفر با مسعود خان هم نظر هستند؟ شجاعی نه نماینده جامعه فوتبال و نه نماینده بازیکنان لیگ برتر است. او تنها به عنوان نماینده زنوزی اظهارنظر کرده و نباید انتظار داشته باشد که با این مهملات، مورد ستایش هم قرار بگیرد. از کاپیتان تیم ملی، چند سوال مهم هم داریم. اینکه فرمول او برای تعطیلی لیگ برتر چیست؟ اگر لیگ نوزدهم برگزار نشود و در پاییز پیک کرونا دوباره به اوج برسد، چه سرنوشتی در انتظار فوتبال ایران خواهد بود؟ چهار باشگاه ایرانی حاضر در لیگ قهرمانان آسیا، چطور باید بدون مسابقه خودشان را برای ادامه آن تورنمنت آماده کنند؟ اگر لیگ برتر چندین ماه دیگر تعطیل شود، تیم ملی چطور از آمادگی لازم برای برگزاری دیدارهای بعدیاش در مرحله مقدماتی جام جهانی برخوردار خواهد شد؟ همان تیمی که با اخراج بچگانه کاپیتان مسعود روبهروی عراق، به وضعیتی دچار شد که حالا شانسهای صعودش برای رسیدن به جام جهانی، بسیار کم به نظر برسند.
خیلیها در این فوتبال، هرگز به استحقاق واقعیشان نرسیدند اما مسعود، همیشه چیزهایی بیشتر از تواناییهایش به دست آورد. او در حالی که هنوز در اوج جوانی به سر میبرد، به اردوی تیم ملی برای جام جهانی 2006 دعوت شد. مسعود اولین جام جهانیاش را در حالی تجربه کرد که هنوز در فوتبال ایران یک ستاره تثبیتشده نبود. او در رده باشگاهی، چند فصل در سطح اول فوتبال اسپانیا توپ زده و در رده ملی نیز برای مربیان مختلفی بازی کرد اما تقریبا میتوان گفت که این هافبک فانتزی، در هیچ مقطعی نتوانست اعتماد همه جانبه طرفداران تیم ملی را به دست بیاورد. مهره نیمکتنشین تیم برانکو، ستاره اول تیم علی دایی بود اما آن تیم به رهبری شجاعی، تنها ناکامی کاشت و شکست درو کرد. مدتی بعد، همه انتظار داشتند این فوتبالیست ایران را به قهرمانی جام ملتها برساند اما در جام ملتهای دوحه، شجاعی فراتر از فاجعه بود و عملا هیچ نقش مثبتی در تیم ملی نداشت. او در دوران کیروش به یک مهره بدون تغییر در تیم ملی تبدیل شد اما گاهی آنقدر ضعیف بود که حتی در استادیوم آزادی، هواداران تیم ملی از خجالتش درآمدند. پایان دوران کیروش میتوانست به معنای پایان دوران ملی مسعود باشد اما او که ظاهرا همیشه مقابل بازنشستگی گارد دارد، به بازی کردن در تیم مارک ویلموتس هم ادامه داد. شاید در فوتبال ایران هیچکس به اندازه شجاعی به تیم ویلموتس ضربه نزد. بازیکنی که با یک اخراج بیموقع و کودکانه، تیم ملی را با یک شکست دردناک روبهرو کرد. مسعود شجاعی در همه این سالها عضو تیم ملی بوده اما هیچوقت به یک تکیهگاه برای این تیم تبدیل نشده است. در رده ملی هر وقت به او تکیه کردهایم، طعم شکست و ناکامی را چشیدهایم. درست به همین دلیل است که او هیچوقت به اندازه شهرتش، محبوب نمیشود.
مسعود شجاعی در همه این سالها عضو تیم ملی بوده اما هیچوقت به یک تکیهگاه برای این تیم تبدیل نشده است. در رده ملی هر وقت به او تکیه کردهایم، طعم شکست و ناکامی را چشیدهایم. درست به همین دلیل است که او هیچوقت به اندازه شهرتش، محبوب نمیشود
وقتی همه به او اصرار میکنند، از تیم ملی کنار نمیکشد و وقتی همه در حال اصرار برای بازگشت مسابقههای لیگ هستند، او دوست دارد فوتبال ایران را به تعطیلی بکشاند. مسعود شجاعی را با همین سازهای مخالف شناختهایم. انتقادهای اجتماعی او را هم دیگر نباید چندان جدی گرفت. بازیکنی که اینچنین سرنوشت خودش را جدا از راننده اتوبوس، کارگر و دیگران میبیند، بهتر است دست به اعتراض نزند و به «تافته جدا بافته» بودن ادامه بدهد.
دیدگاه تان را بنویسید