تراکتورسازی؛ ۱۱ سال پس از روز تاریخی صعود
به خودت باختی!
پس از تجربه تلخ سقوط از سطح اول فوتبال ایران، هشت سال طول کشید تا تراکتور بتواند دوباره خودش را به لیگ برتر برگرداند. آنها تلاشهای نافرجام زیادی را پشت سر گذاشتند اما از این نبرد کنار نکشیدند. آنها حتی یک بار به پلیآف نیز رفتند اما شکست برابر شیرین فراز، شانس صعودشان را از بین برد. آنها مربیان زیادی را امتحان کردند و سرانجام با فراز کمالوند به لیگ برتر رسیدند اما آنچه در ۱۱ سال برای باشگاه تبریزی اتفاق افتاده، آنها را در معرض قضاوتهای کاملا متفاوتی با قضاوتهای روز صعود قرار داده است.
آریا رهنورد
تراکتورسازی؛ بخشی از جدول اولین دوره لیگ برتر بود اما در همان فصل، به دسته پایینتر رفت و سالها در مسیر بازگشت به این لیگ، شکست خورد. آنها یک بار از یکقدمی صعود نیز برگشتند اما به لطف حضور گسترده هوادارها، بالاخره موفق شدند صعود را ممکن کنند. تراکتورسازی بالاخره به لیگ برتر برگشت. با هیاهوی گسترده، استادیومهای پر و تماشاگران پرشور. آنها به تنهایی میتوانستند میانگین تماشاگر در یک فصل از لیگ برتر را افزایش بدهند. با این حال از همان ابتدا نیز، گاهی مسائل غیرفوتبالی در کنار مسائل فوتبالی به استادیوم یادگار راه پیدا میکرد. بخشی از هواداران تراکتور، نیتی به جز فوتبال در سر داشتند و همین موضوع موجب شد آنها در گذر زمان با عادل فردوسیپور، علی دایی و بسیاری از چهرههای آشنای دیگر فوتبال ایران، چالشهای بزرگی را تجربه کنند. اساسا هواداران تراکتور از سوی مالکان و مدیران باشگاه، دائما با این تصور روبهرو بودند که حقشان پایمال شده و همین موضوع موجب میشد که هر اشتباه داوری در استادیوم یادگار امام، به صحنه بال درآوردن و پرتابشدن صندلیها گره بخورد! تراکتور در لیگ برتر کارش را با فراز کمالوند شروع کرد و هفتم شد. آنها یک سال بعد، اوضاع به مراتب بهتری پیدا کردند و در رده پنجم جدول نهایی قرار گرفتند. پس از فراز کمالوند، هدایت این باشگاه به امیرقلعهنویی رسید. انتخابی که خیلی زود با استقبال ویژه هواداران تراکتور نیز روبهرو شد. آنها با ژنرال، نایبقهرمانی لیگ برتر را تجربه کردند و همین تجربه، یک سال بعد با تونی اولویرا برای تبریزیها تکرار شد. مردی که خیلی زود محبوبیت فوقالعادهای در تبریز به دست آورد. تونی بعدها در چند مقطع دیگر نیز سرمربی تراکتور شد و ماجرای عجیب و غریب از دست دادن قهرمانی لیگ برتر در آخرین ثانیهها را نیز با این باشگاه تجربه کرد. تنها قهرمانی این تیم در این دوران نیز با همین مربی پرتغالی در جام حذفی رقم خورد. به طور کلی تراکتور در این سالها، هرگز ثبات چندانی از خودش نشان نداده است. آنها در این دوران 11 ساله، سه بار نایبقهرمان لیگ برتر شدهاند، دو بار به فینال حذفی رسیدهاند و در پنج تجربه آسیایی نیز تنها یک بار از مرحله گروهی رد شدهاند. عملکردی که با آرزوهای بزرگ هواداران باشگاه، تفاوتهای زیادی دارد.
مساله اصلی مهم تراکتور در همه این سالها، داستان مالکیت بوده است. مالکیت سپاه عاشورا در این باشگاه، این فرصت را به تراکتورسازی میداد تا از مهرههای سرباز در ترکیب خودش استفاده کند. موقعیتی که در فوتبال ایران معمولا تنها در اختیار باشگاههایی مثل ملوان و فجر سپاسی بود. تراکتور حتی آنقدر قدرت داشت که سربازهای خودش را انتخاب کند و حتی برای بازیکنی مثل مهدی شریفی که باید در نیروی دریایی و باشگاه ملوان خدمت میکرد، تغییر محل خدمتی را رقم بزند. با حضور سربازهایی مثل بختیار رحمانی و سروش رفیعی، باشگاه تبریزی پر از ستاره شد اما این موضوع نهتنها کمکی به تراکتور نکرد، بلکه شور و اشتیاق را از ترکیب تیم گرفت. هیچکدام از سربازها، با تمام توان برای باشگاه بازی نمیکردند و اساسا با جان و دل، در خدمت تراکتور نبودند. زمان زیادی طول کشید تا تبریزیها به این حقیقت بزرگ پی ببرند. حتی وقتی مالکیت تیم تغییر کرد و دوران سربازها به پایان رسید، اوضاع برای قرمزهای تبریز ناامیدکنندهتر هم شد. با وجود هزینههای سنگین زنوزی و خرید ستارههای بزرگ و همچنین بستن گرانقیمتترین تیم فوتبال ایران، آنها باز هم تیم موفقی به نظر نمیرسیدند. تیمی که هنوز هم در حسرت ایستادن روی سکوی اول لیگ برتر است.
به طور کلی تراکتور در این سالها، هرگز ثبات چندانی از خودش نشان نداده است. آنها در این دوران 11 ساله، سه بار نایبقهرمان لیگ برتر شدهاند، دو بار به فینال حذفی رسیدهاند و در پنج تجربه آسیایی نیز تنها یک بار از مرحله گروهی رد شدهاند. عملکردی که با آرزوهای بزرگ هواداران باشگاه، تفاوتهای زیادی دارد
تراکتورسازی میتوانست «محبوب» بماند. میتوانست تنها روی «فوتبال» تمرکز کند و بازار این دشمنیهای بزرگ را به راه نیندازد. آنها اما کاری کردند که دیدارهای استقلال و پرسپولیس در تبریز، بیشتر از فوتبال به نبردهای جنگی شباهت پیدا کنند. آنها هیچوقت از ژست اعتراض جدا نمیشوند. همیشه معتقدند که مورد ظلم قرار گرفتهاند و دائما علیه همه ارکان فوتبال ایران شعار میدهند. با این همه بیمیلی، اصلا معلوم نیست که آنها چرا و به چه قیمتی در لیگ برتر باقی ماندهاند. آنها در کنار همه مسائل دیگر، حالا سردمدار ایده تعطیلی لیگ هم هستند. یک نقطه منفی بزرگ که قرار بود نماد شور و اشتیاق فوتبالی در ایران باشد اما حالا به نماد مخالفت با همه چیز تبدیل شده است. باشگاهی که میتوانست تیم اول یا دوم همه ایرانیها باشد اما افراط را با خودش به فضای فوتبال آورد.
دیدگاه تان را بنویسید