آریا طاری

 امیر قلعه‌نویی همیشه شاکی است و هیچ‌وقت دست از حرف زدن درباره دوران حضورش در تیم ملی برنمی‌دارد. راستش وقتی رقم قرارداد او را با رقم و آپشن‌های قرارداد مارک ویلموتس مقایسه می‌کنیم و وقتی به تفاوت برخورد با نتایج او و نتایج کی‌روش در تیم ملی فکر می‌کنیم، کمی هم به این مربی حق می‌دهیم. البته که در فوتبال ایران، نوعی «استاندارد دوگانه» در برخورد با مربیان داخلی و خارجی وجود دارد اما هیچ‌کس از بیرون ماجرا، مربیان داخلی را «خراب» نکرده است. این خود مربیان داخلی هستند که با عملکرد و بعضی از رفتارها، اعتبارشان را به راحتی از دست دادند.

مارک ویلموتس در شرایطی به تیم ملی اضافه شد که ایده جایگزینی کی‌روش با مربی داخلی در فوتبال ایران به شدت هرچه تمام‌تر سرکوب می‌شد. فدراسیونی‌ها می‌دانستند که در چنین جوی، هرگز نمی‌توانند به سراغ امضای قرارداد با یک مربی داخلی بروند. هواداران تیم ملی هم تصور می‌کردند حتی مربی شکست‌خورده تیم ملی بلژیک، از بهترین مربیان ایرانی ایده‌آل‌تر است. گذر زمان اما چیز دیگری را نشان‌مان داد. ویلموتس که ذره‌ای تعهد و اشتیاق نداشت، پولش را گرفت و رفت. دست به شکایت هم زد تا پول بیشتری بگیرد. برای او اصلا مهم نبود که تیم ملی در چه شرایط اسفباری قرار گرفته و در آستانه از دست دادن جام جهانی است. انتخاب ویلموتس، خنجری بود که به قلب فوتبال ایران زده شد اما باز هم قاطبه هواداران تیم ملی، در جست‌وجوی مربی خارجی بودند. این شد که سرانجام، دراگان اسکوچیچ در ماراتن نهایی انتخاب مربی از دایی و ژنرال پیشی گرفت. از ستاره‌هایی که زمانی در ترکیب همین تیم ملی خوش درخشیده بودند و هر دو نفر، فرصت بسیار کوتاهی برای هدایت آن تیم داشتند. هر دو نفر با اولین شکست‌ها برکنار شدند و با شدیدترین انتقادها دست و پنجه نرم کردند. دایی در همان استادیوم آزادی، انبوهی از توهین‌های ریز و درشت را شنید و قلعه‌نویی در استودیوی تلویزیون، سلاخی شد. با جملاتی که انگار برای «جنایتکار جنگ جهانی» طراحی می‌شدند. برای یک لحظه تصور کنید آپشن‌هایی که در قرارداد ویلموتس موجود بود، برای یک مربی داخلی لحاظ می‌شد و خبرش هم در اختیار رسانه‌ها قرار می‌گرفت. آیا آن مربی دیگر می‌توانست به کارش ادامه بدهد؟ برای یک لحظه تصور کنید امیرقلعه‌نویی روی نیمکت تیم ملی، بازوبند کاپیتانی را از علی کریمی با سابقه بیشتر می‌گرفت و به جواد نکونام با سابقه کم‌تر می‌داد. آیا او از صبح روز بعد می‌توانست برای تمرین دادن تیم به کمپ تیم ملی برود؟ یک لحظه خیال کنید علی کریمی در استودیوی تلویزیون مشغول افشاگری علیه محمدرضا ساکت و فدراسیون فوتبال بود اما افشین قطبی به عنوان سرمربی تیم ملی، در همان آنتن زنده او را «بزدل» خطاب می‌کرد. آیا قطبی دیگر می‌توانست در این فوتبال نفس بکشد؟ ما در این سال‌ها بین مربیان داخلی و خارجی، به شدت فرق گذاشته‌ایم اما این تنها گناه اهالی فوتبال نیست. این موضوع، نتیجه رفتار مربیان داخلی در گذر زمان است. مردانی که سپر اعتماد را از مقابل خودشان برداشتند و به خارجی‌ها دادند.

هوادار تیم ملی، هنوز هم «مربی ایرانی» را دوست ندارد، چون از اعتراض همیشگی به داور به ستوه آمده است. چون خیلی از این مربیان وطنی، هنوز نتوانسته‌اند تمرین‌های تیم‌شان را «به روز» کنند. چون این مربیان داخلی معمولا برای تیم باشگاهی‌شان وقت زیادی نمی‌گذارند. چون رقم قرارداد بعضی از آنها «10 میلیارد تومان» است اما از آخرین قهرمانی‌شان در لیگ نزدیک به یک دهه می‌گذرد. ما در فوتبال‌مان یک اسطوره داریم که می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین مربیان آسیا باشد اما ترجیح می‌دهد در تیم‌های بی‌هوادار کار کند و هرگز پایش را از «تهران» بیرون نگذارد. یک مربی دیگر هم داریم که به لحاظ فنی، قابلیت‌های فوق‌العاده‌ای دارد اما آنقدر پایش به کمیته انضباطی و اخلاق رسیده و آنقدر قدم نادرست برداشته که حالا دیگر به زور در «لیگ یک» هم راه داده می‌شود. یک مربی دیگر هم داریم که سال‌ها بسیار محبوب بوده اما تنها رقم قراردادش را ارتقا داده و هرگز خودش را با استانداردهای روز فوتبال دنیا هماهنگ نکرده است. اگر این افراد کمی و فقط کمی بیشتر انگیزه داشتند، اگر این افراد کمی بیشتر برای موقعیت‌شان ارزش قائل بودند و اگر قدر خودشان را بیشتر می‌دانستند، در این شرایط سخت بازار ارز ناچار نبودیم برای مربیان خارجی فرش قرمز پهن کنیم. ناچار هم نبودیم اجازه بدهیم تا کانون تجاری و فرهنگی ایران و هلند، به ما سرمربی معرفی کند.

باید بپذیریم که مشکل اصلی، بیرون از فوتبال ایران نیست. اگر مربیان وطنی کمی بیشتر کار کنند، کمی بیشتر انگیزه داشته باشند، رقم قراردادشان را کمی پایین بیاورند و از حواشی همیشگی فاصله بگیرند، اگر مربیان وطنی وقت عصبانیت در کنفرانس مطبوعاتی هر حرفی را به زبان نیاورند، فوتبال به چنین سرنوشتی دچار نمی‌شود که این‌چنین جلوی مربیان خارجی دست دراز کند و هر شرطی را در قراردادشان بپذیرد. حالا بهترین فرصت است تا مربیان داخلی، دوباره اعتماد اهالی فوتبال را به دست بیاورند. این فرصت دیگر نباید به هیچ قیمتی از دست برود.