حالا وقت نامهنگاری نیست آقای فرهاد مجیدی
بعد از خواندن؛ بسوزان!
فوتبال ایران عادت عجیب، نامانوس و ناهماهنگ با دنیای فوتبال کم ندارد. این اواخر عادت «نامهنگاری» هم به همه عادتهای قبلی اضافه شده است. در خبرها میخوانیم که فرهاد مجیدی به سرپرست و مدیرعامل باشگاه استقلال «نامه» نوشته است. دقیقا در کدام نقطه از تمام کهکشان راه شیری یک سرمربی برای برقراری ارتباط با مدیران باشگاه، نامه منتشر میکند؟ اصلا چه دلیلی دارد که همه مکاتبهها در باشگاه، دائما در معرض دید هوادارها باشند؟ اصلا چه نیازی است که یک مربی در این مقطع، دائما درباره لزوم پایان لیگ نامه بنویسد؟
آریا رهنورد
در ظاهر، جلسههای تمرینی استقلال با حرارت و هیجان دنبال میشود. بازیکنانی که این مدت به باشگاههای ورزشی میرفتند، تمرین میکردند، در زمینهای کوچکتر فوتبال بازی میکردند و حتی در باشگاه کشتی(!) میگرفتند، حالا دوباره تمرینهای دستهجمعی را از سر گرفتهاند. در اردوی استقلال، همه چیز آماده به نظر میرسد تا فوتبال دوباره شروع شود اما در اظهارنظرهای سرمربی استقلال، اوضاع کاملا متفاوت به نظر میرسد. فرهاد که بارها علیه شروع دوباره لیگ موضع گرفته و برای تحکیم موضعاش حتی مرگ یک پسربچه نوجوان را نیز دستاویز قرار داده، به تازگی در نامهای به سرپرست و مدیرعامل باشگاه تلویحا از لزوم تعطیلی بازیها و به نوعی بررسی شرایط انصراف از لیگ برتر صحبت کرده است. فرهاد چطور انتظار دارد شاگردانش در جلسههای تمرینی آماده، سرحال و پرانگیزه باشند وقتی خودش در هر مصاحبه و هر خبری، در جبهه «تعطیلکنندگان لیگ» دیده میشود؟ وقتی امثال زنوزی و حمیداوی که در زندگیشان به گربه هم لگد نزدهاند از تعطیلی رقابتها صحبت میکنند، میشود فهمید که انگیزه آنها از این همه فشار چیست. اگر مالکان تیمهای مختلف میخواهند هزینه کمتری انجام بدهند و لیگ را به تعطیلی بکشانند اما همچنان در صفحه اول اخبار باشند، میشود آنها را درک کرد اما حسرتبار است که یک نفر مثل فرهاد مجیدی که عصاره و چکیده استقلال در این سالها بوده، به همین راحتی به زمین بازی آنها میرود. سخت است که همان جملات زنوزی و شرکا را از فرهاد مجیدی هم بشنویم. از او که سالها فوتبال بازی کرده، سرد و گرم چشیده، فوتبال بازی کرده، تا لحظه آخر جنگیده و زندگیاش با فوتبال گره خورده است. اینکه او را در صف توطئهکنندگان علیه فوتبال ببینیم، بیش از حد ناراحتکننده به نظر میرسد. از فرهاد مجیدی انتظار دیگری داشتهایم. هرچند که شاید نباید در این فوتبال، اساسا از هیچکس هیچ انتظاری داشته باشیم.
آنچه بیشتر از هر چیز دیگری غیرقابل درک به نظر میرسد، «ناامیدی» فرهاد از موفقیت استقلال در ادامه رقابتهای این فصل است. او را همیشه به عنوان یک چهره جاهطلب شناختهایم اما ظاهرا جاهطلبیهای این مربی در لیگ نوزدهم، از مدتها قبل به پایان رسیده است. او دیگر امیدی به استقلال ندارد که اگر داشت، به همین سادگی بر طبل تعطیلی مسابقات نمیکوبید. شاید خیلی از هواداران استقلال مثل مجیدی فکر نمیکنند، شاید دوست ندارند قهرمانی لیگ را بدون رقابت به پرسپولیس بدهند، شاید دوست ندارند که تیمشان به بهانههای واهی از بازی در زمین کنار بکشد، شاید خیلی از هواداران استقلال کارگرانی هستند که اتفاقا مثل فوتبالیستها زن و بچه دارند اما هر روز ساعتهای زیادی را بیرون از خانه میگذرانند. چراکه مجبور هستند «پول» دربیاورند و به زندگی حداقلیشان رضایت بدهند و فوتبالیستهایی را تماشا کنند که دائما در حال «ناز کردن» هستند و سلامتی را بهانه میکنند. شاید همه هواداران استقلال، طرفدار ایده فرهاد نباشند. مردی که ظاهرا قید رقابت بر سر بردن جام را به طور کامل زده است. استقلال همین حالا، یک بازی معوقه در لیگ برتر دارد و اگر آن مسابقه را به عنوان تیم برنده ترک کند، اختلافش با پرسپولیس صدرنشین به هشت امتیاز خواهد رسید. فاصلهای که به هیچ وجه غیرقابل جبران نخواهد بود. اگر آنها پس از فولاد، سایپا و پارس جنوبی را نیز در دو بازی متوالی شکست بدهند، این شانس را خواهند داشت که به صدر جدول نزدیک و نزدیکتر شوند. آبیهای پایتخت، هنوز شانس رسیدن به موفقیت را دارند. هنوز میتوانند معادلهها را به هم بزنند. شاید خیلی از هواداران همین باشگاه، از رویای قهرمانی در لیگ پس از سالها ناامید نشدهاند اما افسوس که سرمربی تیم، خودش را به دامن ناامیدی انداخته و دست به هر کاری میزند تا دیگر به این رقابت ادامه ندهد.
فرهاد که بارها علیه شروع دوباره لیگ موضع گرفته و برای تحکیم موضعاش حتی مرگ یک پسربچه نوجوان را نیز دستاویز قرار داده، به تازگی در نامهای به سرپرست و مدیرعامل باشگاه تلویحا از لزوم تعطیلی بازیها و به نوعی بررسی شرایط انصراف از لیگ برتر صحبت کرده است
ایده «سفر به ترکیه» برای روبهرو نشدن با پرسپولیس در سوپرجام، در ابتدا ایده هوشمندانهای به نظر میرسید. اتفاقا خیلی از استقلالیها به تئوریسین این ایده یعنی علی خطیر بالیدند و برای او هورا کشیدند و فریاد سر دادند. او شبیه یک «قهرمان» بود اما این وهم، خیلی زود از هم پاشید و این طرح، هزاران دلار به باشگاه استقلال ضرر زد و یک جام قهرمانی را نیز از این تیم گرفت. کاش فرهاد مجیدی در مسیر تبدیل شدن به خطیر بعدی قرار نگیرد. کاش او دنبالهروی نقشهای نباشد که به جز ضرر زدن به استقلال، هیچ پایان دیگری ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید