پوپولیسم نتیجه میدهد
کارلوس؛ گرگ وال استریت
کارلوس کیروش، تنها «سرمربی» تیم ملی نبود. این وظیفه سرمربی نیست که پاداشها را تقسیم کند، با کمپهای اردویی قرارداد چند میلیون دلاری ببندد، با رقبای تیم ملی برای دیدارهای دوستانه به توافق برسد و قراردادی سنگین با آنها امضا کند. کیروش تنها سرمربی تیم ملی نبود و عملا در نقش ریاست فدراسیون فوتبال نیز قرار داشت. این مهمترین تفاوت او با سرمربیان خارجی شاخص این سالهای فوتبال ایران است. او به کمک عوامفریبی، همه طلبش را از این فوتبال گرفت و حتی توانست چیزهای بیشتری نیز به دست بیاورد.
مربیان خارجی در فوتبال ایران، همواره با «طلبکاری» مالی از تیمهای مختلف جدا میشوند و تنها زمانی دستمزدشان را دریافت میکنند که در فیفا شکایت رسمی کرده باشند. این موضوع هیچ ارتباطی به نتایج آنها ندارد. هم برانکو که در قامت یک مربی موفق از فوتبال ایران جدا شد و هم شفر که نتوانست پروژهاش را در استقلال به سرانجام برساند، به بنبست مالی با سرخابیها رسیدند. هنوز هم که هنوز است، طلب این دو مربی پرداخت نشده و معلوم نیست این اتفاق، چه زمانی رخ خواهد داد. در مورد کارلوس کیروش اما، اوضاع همیشه متفاوت بود. او نهتنها از فوتبال ایران و فدراسیون طلبکار نیست، بلکه حتی رقمی بیشتر از قیمت توافقشده در قرارداد را نیز دریافت کرده است. شاید کارلوس اولین مربی خارجی در تاریخ فوتبال ایران باشد که چنین برخوردی با فوتبال ایران داشته و به چنین درآمد کلانی از این فوتبال رسیده است. بر اساس توافق با فدراسیون فوتبال، قرار بود 10 درصد از پاداش صعود به جام جهانی به کیروش تعلق بگیرد. بدون تردید او شایسته چنین پاداشی بود و پررنگترین نقش را در رساندن تیم ملی به جام جهانی داشت. با این وجود رقمی که به مربی پرتغالی پرداخت شده، نزدیک به 25 درصد بوده است. فدراسیونیها طبق معمول تکذیب میکنند و پرداختیهای کیروش از محل پاداش فیفا را مربوط به قرارداد او میدانند و رسانههای نزدیک فدراسیون نیز به ناچار، مشغول تکذیب ماجرا هستند. حتی اگر این تکذیب صحت داشته باشد، باز هم اعداد و ارقامی که اطرافیان کیروش به عنوان پاداش صعود به جام جهانی دریافت کردهاند، باورنکردنی به نظر میرسد. اینکه یک مترجم ساده چطور میتواند 19 هزار یورو از پاداش تیم ملی را به خودش اختصاص بدهد و چهرهای مثل سباستین با هویت نامشخص چرا باید 11 هزار یورو از پاداش فیفا را دریافت کند، نشان از «هنر» خاص کارلوس کیروش دارد. او ذاتا یک مربی سیاستمدار است و به خوبی میداند که چطور باید از همه اهرمها برای رسیدن به خواستههایش استفاده کند. چند سال قبل محمود گودرزی در جایگاه وزیر ورزش و جوانان، به این موضوع اشاره کرد که در مورد کیروش، جای کارفرما و کارگر عوض شده اما آن روز انبوهی از توهین نثار وزیر وقت ورزش شد. حالا اما به سادگی میشود فهمید که چنین جملهای، حقیقت داشته و کارلوس در فوتبال ایران، یک امپراتوری به راه انداخته بود.
سوال بزرگ اینجاست که کیروش، چگونه توانست نقش «گرگ وال استریت» را در فوتبال ایران بازی کند؟ نقشههای او چطور به سرانجام رسیدند؟ پاسخ این سوال چندان دشوار نیست. سرمربی پرتغالی چندین سال در فوتبال ایران حضور داشت و به خوبی با شرایط اداره فدراسیون فوتبال آشنا شده بود. او میدانست فساد رایج در بدنه فوتبال ایران، چطور خرخره فوتبال را جویده و اینجا دیگر همه آنقدر به فساد عادت کردهاند که هیچ برخوردی با این اتفاقها صورت نمیگیرد. او قبل از هر چیز، روی دوستان رسانهای نزدیکش حساب باز کرد. گعده رسانهای حامی کیروش که ظاهرا با او ارتباط مالی خاصی هم داشتند، فضاسازیهای حیرتانگیزی برای این مربی انجام دادند و از هر برد ساده و معمولی او، یک حماسه بیرون آوردند. بعدها که تیم ملی به جام جهانی 2018 رسید، چند نفر از همان خبرنگارها با نظر مستقیم خود کارلوس، در لیست اعزامی به جام جهانی قرار گرفتند. این پاداش همه تلاشهایی بود که آنها برای آقای مربی انجام دادند. کیروش رگ خواب هواداران تیم ملی را به خوبی میدانست و از هیچ تلاشی برای عوامفریبی دریغ نمیکرد. نتیجه ژستهای خاص او نیز، حمله همین هوادارها به صفحه اینستاگرام رییس جمهور برای تمدید قرارداد مرد پرتغالی بود. در واقع کارلوس به جز رسانهها، روی مردم نیز حساب ویژهای باز کرد تا به هدفش برسد. او بارها به شکل کاملا نمایشی از پایان همکاری با تیم ملی حرف زد و برای مدتها از این شیوه، برای رسیدن به اهدافش استفاده کرد. کاری که برانکو و شفر، هرگز قادر به انجامش نبودند. برانکو یک مربی «فوتبال» بود و عادت نداشت فوتبال را با همه مسائل دیگر مخلوط کند. نتیجهاش، این شد که کیروش حتی بیشتر از قراردادش گرفت و بهترین مربی خارجی تاریخ باشگاه پرسپولیس، هنوز پولش را از این باشگاه دریافت نکرده است.
مهرههای جدا شده فدراسیون فوتبال، هر روز یک برگ سند از فساد رو میکنند و رسانهها نیز به عنوان خبرهای جذاب روز، چنین سندهایی را به انتشار میرسانند. آیا وقتش نیست که نهادهای مربوط به این ماجرا ورود کنند؟ آیا وقتش نیست که قوه قضاییه، پرونده دیدارهای دوستانه تیم ملی در زمان کیروش را باز کند؟ آیا رابطه تیم ملی با یک آژانس خاص برای فراهم کردن شرایط بازیهای دوستانه، در شرایط «سالم» صورت گرفته بود؟ همه اینها مسائلی است که باید به شکل جدی به آنها پاسخ داده شود.
دیدگاه تان را بنویسید