دروغ دلار را باور نکنید
انشاءالله فردا!
آریا رهنورد
لابهلای اعتراضهای گابریل کالدرون به رفتارهای غیرحرفهای باشگاه پرسپولیس، جملهای بود که البته چندان مورد توجه رسانهها قرار نگرفت. سرمربی آرژانتینی پرسپولیس دست روی این نکته گذاشت که بارها برای حل مشکلش به باشگاه مراجعه کرده و با جمله «انشاءالله فردا» روبهرو شده است. این عبارت برایتان آشنا نیست؟ آیا مهدی تاج هم از همین عبارت در واکنش به پرداخت دستمزد ویلموتس استفاده نکرده بود؟ آیا این، همان راه فراری نیست که مدیران ایرانی همیشه در پیش میگیرند تا از خودشان رفع مسئولیت کنند؟ آیا موکول کردن همه چیز به زمان دیگر، اصلیترین دلیل به وجود آمدن بحرانها در فوتبال ایران به شمار نمیرود؟
متهم دانستن «قیمت ارز» در همه فعل و انفعالات فوتبال ایران، چیزی به جز یک دروغ برای آدمهای سادهلوح نیست. البته که دلار گران شده و این اتفاق، تعامل با مربیان و بازیکنان خارجی را سخت کرده است. البته که دلار گران شده و این اتفاق، بودجه تیمهای مختلف را تحت تاثیر قرار داده اما کافی است کمی به عقب برگردیم و از خودمان بپرسیم آیا وقتی دلار چهار هزار تومان بود، چنین مشکلاتی و چنین پروندههایی در فوتبال ایران وجود نداشت؟ اصلا آیا وقتی دلار 800 تومان بود، طلب مربیان و بازیکنان خارجی روی دست باشگاهها نمیماند و کار به فیفا کشیده نمیشد؟ دروغ دلار را باور نکنید. مشکل، جای دیگری است. شاید مدیران باشگاهها برای رفع تکلیف، همه چیز را به گردن نوسان ارزی بیندازند اما در واقع، این ضعف مدیریتی است که گریبان فوتبال ایران را گرفته و رها هم نمیکند. در همین یک سال اخیر، نمونههای متعددی وجود دارد که مدیران فوتبال به جای گرفتن یک تصمیم درست در زمان درست، همه چیز را به آینده موکول کردهاند و یک بحران بزرگ به وجود آوردهاند. اگر از جملات مدیران فوتبال ما کلمه «فردا» را بگیری، دیگر عملا حرفی برای گفتن نخواهند داشت. چراکه اساسا این مدیرها عادت کردهاند از «زمان حال» فرار کنند. در باشگاههای ایرانی، هر مدیر با این هدف روی کار میآید که تا میتواند، هزینههای دوران خودش را کاهش بدهد و مدیر بعد از خودش را «بدهکار» کند. آنها عموما طوری قرارداد میبندند که پرداخت بسیاری از بدهیها، به دوران پس از خودشان موکول شود. این، میراث شومی است که هر مدیر با اصرار به عبارت «انشاءالله فردا» از خودش باقی میگذارد. فردایی که فقط با رسیدن «هشدار فیفا» برای کسر امتیاز و یا سقوط، از راه میرسد!
هیچ چیز مثل «وعده فردا» در این سالها به فوتبال ایران لطمه نزده است. مهدی تاج مدتی قبل از مسابقه با عراق، در استودیوی یک برنامه زنده تلویزیونی روبهروی چند میلیون مخاطب، وعده داد که نهایتا تا «فردا» مشکل پرداخت دستمزد مارک ویلموتس حل خواهد شد. این فردا آنقدر طول کشید که مرد بلژیکی سرانجام قراردادش را با تیم ملی فسخ کرد و تیم را با یک چالش بزرگ، به حال خودش گذاشت. شاید اگر این موضوع فقط چند روز زودتر مورد توجه فدراسیون قرار میگرفت، حالا هیچ مشکلی میان آنها و مرد بلژیکی وجود نداشت. در رده باشگاهی هم از این اتفاقها کم نداشتهایم. همین تابستان بود که مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس، هر روز از آماده بودن پول برانکو «نهایتا تا فردا» خبر میداد اما پول مرد کروات، هرگز پرداخت نشد و این مربی قراردادش را یکطرفه فسخ کرد. جالب اینکه تا مدتی بعد از این فسخ هم، مدیران باشگاه همچنان اصرار داشتند که برانکو به ایران بیاید و همه پولش را بگیرد! در استقلال هم درست چنین اتفاقی رخ داد. جایی که با وجود نشانههای آشکار از نارضایتی سرمربی ایتالیایی، فتحی و همکارانش همه چیز را نادیده گرفتند و پیگیری وضعیت مرد ایتالیایی را به آیندهای نامعلوم موکول کردند. قبل از اینکه آینده مدنظر آنها از راه برسد اما استراما با یک حرکت انتحاری، تیم را رها کرد و به کشورش برگشت. حالا بیشتر از سه هفته است که استقلالیها به دنبال استراما میدوند و به او نمیرسند. مدیرانی که متخصص کور کردن سادهترین گرههای ممکن هستند! مدیرانی که با وعدههای بیسرانجام، عنصر اعتماد را در این فوتبال زیر سوال بردهاند.
سرنوشت آینده نیمکت استقلال چه خواهد شد؟ نمیدانیم. مذاکره برانکو و تیم ملی بدون مهدی تاج به کجا خواهد رسید؟ نمیدانیم. گزینه مربی داخلی چقدر برای تیم ملی جدی خواهد بود؟ نمیدانیم. آیا گابریل کالدرون به ایران برخواهد گشت؟ این یکی را هم نمیدانیم. این بلاتکلیفی محض، نتیجه کار مدیرانی است که هیچوقت همین امروز، برای امروز تصمیم نگرفتهاند. مدیرانی که فردای موعودشان، نسبت عجیبی با کلمه «هرگز» دارد. اگر همین حالا از آنها بپرسید که هواداران تیمشان چه زمانی رنگ خوشبختی را خواهند دید، پاسخشان یک کلمه ساده و معمولی خواهد بود:«انشاءالله فردا!» فردایی که نه هیچکس دیده و نه هیچکس، چیزی درباره آن شنیده است. فردایی که ظاهرا تنها به «افسانهها» تعلق دارد و قرار نیست در حقیقت، نشانهای از آن وجود داشته باشد. این وسط، زمان همیشه به سادگی از دست میرود. زمانی که باید برای ساخته شدن صرف شود، خرج تخریب میشود.
دیدگاه تان را بنویسید