یک سوال مهم در مورد سرنوشت تیم ملی و فدراسیون فوتبال
ویلموتس یا تاج؛ چه کسی باید برود؟
انتقادها از سرمربی بلژیکی تیم ملی، هر روز تند و تیزتر از قبل میشوند. تیم ویلموتس در دو مسابقه حساس اخیرش نمایش خوبی نداشته و موفق نشده حتی یک امتیاز از تقابل با بحرین و عراق به دست بیاورد. البته که این عملکرد، سزاوار انتقاد به نظر میرسد اما سوال بزرگ اینجاست که چرا پیکان انتقادها کمی به طرف رئیس فدراسیون فوتبال منحرف نمیشوند؟ مهدی تاج، محمدرضا ساکت و سایر مدیران ناکام فدراسیون، همچنان از هر نقدی مصون هستند و خودشان را پشت هجمهها علیه سرمربی تیم ملی پنهان کردهاند تا عملا «شریک» حمله به مارک ویلموتس باشند.
آریا طاری
مارک ویلموتس دیر به اردوی آخر تیم ملی اضافه شد. فهرستاش را دیر منتشر کرد. ترکیب خوبی را روبروی عراق قرار نداد و در جریان بازی نیز، تعویضهای مثبت و موثری نداشت. همه این گزارهها به آن معنی هستند که آقای سرمربی، «مقصر» شکست در این جدال حساس و سرنوشتساز بود. در این باره تردیدی وجود ندارد اما مقصران اصلی وضعیت امروز فوتبال ایران را باید جای دیگری جستجو کرد. برای هشت سال کارلوس کیروش با حفظ سمت به عنوان سرمربی، «رئیس فدراسیون فوتبال» ایران هم بود. خودش با کمپهای تمرینی قرارداد میبست، خودش با کمک دوستاناش بازیهای تدارکاتی را در برنامه تیم قرار میداد. خودش به تندترین شکل ممکن علیه دشمنان فرضی تیم ملی مصاحبه میکرد و خودش یک تنه، لیگ برتر را به تعطیلی میکشاند. در فدراسیون فوتبال، هیچکس یک لیوان آب را بدون اجازه کیروش از جایش برنمیداشت. چرا که همه میدانستند اگر از نقشههای او عدول کنند، در مصاحبهها چه بلایی بر سرشان خواهد آمد و مردم چه جوری در اطراف فدراسیون ایجاد خواهند کرد. تصور میشد اگر مرد پرتغالی برود، اوضاع استانداردتر میشود. فدراسیون فوتبال بر حسب وظایف قانونی، خودش «مدیریت» تیم ملی را بر عهده میگیرد و بازیهای دوستانه با تیمهای بزرگ خارج از کانال اوول اسپورت، برگزار میشود. مهدی تاج، وعده و وعیدهای زیادی به مردم دارد اما ظاهرا عمل نکردن به وعدهها، یکی از شروط اصلی رسیدن به مسئولیت در شرایط فعلی است. کلید تاج، هیچ قفلی را باز نکرد و اوضاع تیم ملی، روز به روز بدتر شود. همه تیمها در دنیا بلافاصله بعد از برکناری یک مربی، گزینه دیگری را انتخاب میکنند و حتی اگر گزینه مدنظرشان در دسترس نباشد، به سراغ یک مربی موقت میروند. فدراسیون فوتبال ایران اما بعد از کیروش، به خواب فرو رفت. درست در همان روزهایی که تیم ملی عراق با کاتانچ تمرین میکرد و هماهنگتر میشد، درست همان روزهایی که بحرین زیر نظر سرمربیاش اردوهای تدارکاتی را پشت سر میگذاشت، فوتبال ایران «سرمربی» نداشت. چنین غفلتهایی در فوتبال امروز، هرگز بیجواب نمیمانند. از دست رفتن هر فرصتی در فوتبال امروز، یک تجربه مرگبار خواهد بود.
تیم ملی به عراق باخت. تیم ملی بد بازی کرد و به عراق باخت. با این حال همه چیز را نمیشود به محدوده زمین فوتبال خلاصه کرد. ایران در زمین، بینظم و ناامیدکننده بود اما ریشههای این ماجرا، به جای دیگری برمیگردد. ستارههای تیم «مقصر» هستند. مارک ویلموتس مقصر است اما همه مسئولیتها هم، روی دوش این نفرات نیست. آنها در رسانهها سرزنش میشوند، در شبکههای اجتماعی ناسزا میشنوند و به اندازه نمایش ضعیفشان تنبیهمجازی را تجربه میکنند اما عملا هیچکس، به ابروهای بالای چشم روسای فعلی فوتبال کاری ندارد. مهدی تاج نه نشست خبری برگزار میکند و نه به سوالهای چالشی جواب میدهد، رسانههای رسمی هم اجازه ندارند از او سوالهای دردسرساز بپرسند. او «بازنشسته» است اما جایی نمیرود. برای او و همکارها، بازنشستگی «برکت» هم میآورد. چرا که محمدرضا ساکت از همان روزی که با موتورسیکلت از فدراسیون فوتبال رفت و در ظاهر «استعفا» داد، صاحب دهها عنوان شغل در تیم ملی ایران شد. فدراسیون فوتبال، حتی نمیتواند دستمزد مربیاش را پرداخت کند. فیفادیها هم یکی پس از دیگری از دست میروند. بازیکنان از پرداختنشدن پاداشهای قبلیشان راضی نیستند و در کمال ناباوری، پاداشهای فیفا هم هزینه شدهاند. رسانهها اما همچنان به ویلموتس و گناه بزرگ او میپردازند و خواهان اخراج این مربی هستند.
بدون فکر کردن به این نکته ساده که این اخراج، تبعات مالی سنگینی به دنبال خواهد داشت. بدون فکر کردن به این نکته ساده که در صورت جدایی او، نهایتا یک مربی ایرانی روی نیمکت خواهد نشست.
مهدی تاج نه نشست خبری برگزار میکند و نه به سوالهای چالشی جواب میدهد، رسانههای رسمی هم اجازه ندارند از او سوالهای دردسرساز بپرسند. او «بازنشسته» است اما جایی نمیرود. برای او و همکارها، بازنشستگی «برکت» هم میآورد
البته که فوتبال ایران به یک «تغییر» بزرگ نیاز دارد. نشانههای این تغییر هم پیداست اما در این بین چه کسی باید از ساختار این فوتبال جدا شود؟ مدیری که چندین سال پیاپی، هیچ دستاوردی نداشته و حتی ذرهای در درآمدزایی موفق نبوده یا سرمربیای که تنها چند ماه از حضورش روی نیمکت تیم ملی میگذرد؟ وقتی سیستم درست نیست، حتی یورگن کلوپ هم نمیتواند این تیم را به قهرمانی جام ملتها و مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی برساند. وقتی سیستم درست نیست، مربیها هم به تدریج انگیزه کار کردنشان را در تیم از دست میدهند. وقتی سیستم درست نیست، همه مسیرها به بنبست میرسند. با ویلموتس یا هر مربی دیگری.
دیدگاه تان را بنویسید