شوخیهای مرد پرتغالی با فوتبال ایران، تمامشدنی نیستند
بفرمایید سیرک!
وقتی رامین رضاییان از فهرست تیم ملی خط خورد، خیلیها به این نتیجه رسیدند که کیروش همچنان به اصول همیشگیاش وفادار مانده و بازیکن بدون باشگاه را به تیم ملی دعوت نمیکند اما رامین در مصاف با بولیوی، روی نیمکت حضور داشت تا ثابت شود خط خوردن او، تنها مسالهای گمراهکننده بوده است. کارلوس از یک سو رامین را از تیمش کنار میگذارد و از سوی دیگر، او را به اردو فرا میخواند. آیا این، یک شوخی بزرگ با فوتبال ایران نیست؟
آریا طاری
کیروش و دیسیپلین، تا مدتها کلمههای به همپیوسته بودند. تفاوت بزرگ این مربی با مربیان سابق تیم ملی، در اعتباری خلاصه میشد که او برای تیمش قائل بود. کیروش ارزش ویژهای برای پیراهن ایران در نظر گرفته بود و به سادگی اجازه نمیداد هر بازیکنی این لباس را بر تن کند. علاوه بر این، بازیکنانی که مرتکب اشتباه میشدند و رفتاری غیرحرفهای از خودشان بروز میدادند و در اردوها بینظمی به وجود میآوردند، دیگر نمیتوانستند بخشی از پروژه این سرمربی باشند. او برای مسائل فنی نیز اهمیت فوقالعادهای در نظر میگرفت و تنها چهرههایی را به تیم ملی دعوت میکرد که در اوج آمادگی به سر میبردند و سزاوار دعوت شدن به اردو بودند. کیروش این روزها با مردی که سابقا شناخته بودیم، تفاوتهای آشکاری دارد. او انگار به چند بازیکن خاص دل بسته و به هیچ قیمتی، حاضر به کنار گذاشتن این مهرهها از تیمش نیست. اگر تا چند سال قبل یک بازیکن با «خداحافظی موقت» از تیم ملی برای همیشه در لیست سیاه آقای سرمربی قرار میگرفت، حالا سردار آزمون با انواع و اقسام سوگندها اقدام به ترک تیم ملی کرد اما بدون نیاز به یک خط توضیح یا عذرخواهی، دوباره به اردو برگشت. ماجرای رامین رضاییان، به مراتب عجیبتر به نظر میرسد. او در روندی که کاملا منحصربهفرد به نظر میرسد و طبیعتا در هیچ نقطه دیگری از دنیا تکرار نمیشود، یک بازیکن را بدون قرار دادن در فهرست نفرات دعوت شده به اردو، روی نیمکت نشانده است. حضور رامین در بین نفرات نیمکتنشین تیم ملی برابر بولیوی، یک پیام بسیار مهم برای فوتبال ایران دارد. مرد پرتغالی، دیگر آن مربی سابق نیست و ارزش و احترامی که برای نظم قائل بوده را کاملا از دست داده است.
خط خوردن رامین از فهرست تیم ملی، نشان میداد که کیروش هنوز اصولش را فراموش نکرده است. او که زمانی بازیکنان را به خاطر نیمکتنشینی در تیم باشگاهی از تیم ملی محروم میکرد، طبیعتا نباید بازیکنی که برای چند ماه بدون باشگاه تمرین کرده را در اردوی تیم ملی شرکت میداد. تا اینجا همه چیز کاملا عادی بود اما در اولین روز تمرینها، ناگهان رامین رضاییان در بین مهرههای ملیپوش دیده شد. دستیار کیروش معتقد بود که رامین کار دیگری ندارد و بهتر است با تیم ملی تمرین کند اما آیا همه افرادی که در این بازه زمانی کار دیگری ندارند، میتوانند در تمرین تیم ملی حاضر شوند؟ تصور میشد رامین به صورت اختصاصی در کمپ تمرین میکند اما او درست همان کارهایی را انجام میداد که همه نفرات دیگر انجام میدادند و همان پیراهنی را بر تن داشت که همه نفرات حاضر در اردو پوشیده بودند. کمی بعد گفته شد که رامین فقط با تیم تمرین میکند و بخشی از این مجموعه نیست اما او در عکس تیمی اردو نیز پا به پای همه بازیکنان ایستاده بود. ماجرا زمانی حیرتانگیز شد که ناگهان رضاییان برابر بولیوی روی نیمکت نشست. او بدون دعوت شدن به تیم ملی، در فهرست بازی برابر بولیوی قرار گرفت. با این روند، ممکن بود علیرضا حقیقی نیز در نیمه دوم درون دروازه قرار بگیرد و شجاع خلیلزاده نیز ناگهان سر از ترکیب تیم ملی دربیاورد! رامین رضاییان یک صندلی را روی نیمکت تیم ملی اشغال کرده است. آیا هر بازیکنی که باشگاه ندارد، میتواند از این موقعیت استفاده کند و روی نیمکت تیم ملی حضور داشته باشد؟ آیا رفتار کیروش با رضاییان، مصداق بارز تبعیض نیست؟ آیا این رفتار، ستارههای درخشان و آماده فوتبال باشگاهی که در همه ماههای گذشته برای تیمهایشان عرق ریختهاند را دلسرد نمیکند؟
داستان رامین، یک ماجرای فانتزی و سرگرمکننده است. شاید این، همان سیرکی باشد که مک درموت، دربارهاش حرف زده بود سیرکی که در آن به کمک شعبده بازی، یک بازیکن را بدون قرار گرفتن نامش در میان ملیپوشها، ناگهان در دیدار تدارکاتی تیم قرار میدهند. اگر رامین واقعا به تیم ملی دعوت نشده، پس روی نیمکت چه میکند؟ اگر هم این بازیکن در زمانی متفاوت از سایرین به این فهرست دعوت شده، چرا کارلوس کیروش هیچ نیازی به توضیح و روشنگری در مورد این ماجرا احساس نمیکند؟ برای مردی که بازیکنان را با ارسال پیامک به تلفن همراه شخصیشان به اردو فرامیخواند، «شفافیت» فهرست ملیپوشها از اهمیت زیادی برخوردار نخواهد بود. کارلوس قصد ندارد شوخیهایش با فوتبال ایران را به پایان برساند. او در آخرین اردو، مرتکب رفتاری شده که اگر از سوی یک مربی ایرانی سر میزد، همین حالا رسانهها حکم اخراجش را صادر میکردند!
دیدگاه تان را بنویسید