نمایشگاه کتاب و بایدها و نبایدهای آن
نمایشگاه بینالمللی یا نمایشگاه تهران؟
افسانه فرقدان
امروز نمایشگاه زودهنگام کتاب امسال با تمام تب و تابهایش به کار خود پایان میدهد و حالا باید دید نمره سی و دومین نمایشگاه کتاب تهران بهتر از سالهای گذشته است یا نه؟ بر این مبنا ضروری است که تحلیلی از آنچه دیدیم و گذشت، داشته باشیم، شاید بتوانیم از نقص و کمبودهای نمایشگاه امسال برای برگزاری نمایشگاه کتاب در سالهای آتی، سود بجوییم. آمار پایین سرانه مطالعه کتاب در ایران، از آن آمارهای تکراری و کلیشهای است که حتی اگر عامه مردم رقم دقیق آن را ندانند، میتوانند به شما بگویند که ما درست در قعر جدول جهانی سرانه مطالعه ایستادهایم. افزایش 22 درصدی قیمت کاغذ که معلوم نیست سیر صعودیاش را تا کجا ادامه خواهد داد، فراموشی فرهنگ دیرپای علماندوزی و «ز گهواره تا گور دانش بجوی»، آب رفتن درآمدها و مضاف بر آن، دغدغههای بیپایان این روزهای مردم ایران، یقیناً بر سر آمار مطالعه کتاب بلایی آورده است که دیگر باید به حال این بحران که مثل سیل نتایج فاجعهبار آن در آینده گریبانگیرمان خواهد شد، فکری بکنیم. حالا بیایید به این همه سنگ جلوی پای مطالعه کردن مردم، نابسامانی در امور نشر کتاب را هم اضافه کنیم؛ از چاپهای افست و غیرقانونی کتاب و کتاب قاچاق گرفته تا بلاتکلیفی و بینظمی در برگزاری نمایشگاه کتاب.
اهداف نمایشگاههای بینالمللی کتاب در سراسر دنیا
سی و دو سال است که نمایشگاه کتاب عنوان «نمایشگاه بینالمللی» را به یدک میکشد. اما لازم است به برخی از مهمترین نمایشگاههای بینالمللی در سراسر دنیا نگاهی بیندازیم تا بتوانیم به تفاوت نمایشگاه تهران با آنها پی ببریم؛ نخستین مثال، نمایشگاه بینالمللی فرانکفورت آلمان است که بزرگترین و مهمترین رویداد مربوط به کتاب در سراسر دنیاست و در ماه اکتبر برگزار میشود؛ نمایشگاهی که مکانی مخصوص به خود در شهر فرانکفورت دارد، داخل نمایشگاه ریلهای مسطحی وجود دارد که کافی است شما روی آن بایستید تا بدون خستگی شما را به گوشه و کنار نمایشگاه و غرفه مورد نظرتان برسانند. همچنین چهار طرف نمایشگاه، اتوبوسهای ویژه نمایشگاه برای حمل و نقل بازدیدکنندگان به داخل نمایشگاه و از آنجا به سراسر شهر مستقر هستند، همچنین بلیت هواپیما، قطار، اتوبوس برونشهری و درونشهری و بلیت مترو با تخفیف ویژه نمایشگاه ارائه میشود و هر سال ظاهر نمایشگاه در جهت بهبود و جذابیت، تغییراتی میکند و ارائه خدمات آن بهبود مییابد تا همچنان مقام نخست را برای خود محفوظ نگه دارند؛ نمونه دیگر، نمایشگاه کتاب کودک ایتالیاست که بزرگترین نمایشگاه کتاب کودک و نوجوانی است که ناشران کودک را گرد هم میآورد و فضای تفریحی و مناظر زیبای آن، بیشترین شهرت را در بین نمایشگاههای بینالمللی دارد؛ نمایشگاه کتاب آمریکا که عموماً در نیویورک برگزار میشود، اما بین چند شهر آمریکا در گردش است و بزرگترین دستاوردهای تکنولوژیک در حوزه کتاب و نشر را ارائه میدهد؛ نمایشگاه بزرگ لندن که در رقابت تنگاتنگ با نمایشگاه فرانکفورت فعالیت میکند و عالیترین امکانات اقامتی را در اختیار ناشران مدعو قرار میدهد؛ حتی بهتازگی چین وکره جنوبی بهرغم قوانین متفاوت داخلی، استاندارهای خود را تا حد نمایشگاههای بینالمللی ارتقا دادهاند و اکنون نمایشگاههای کتاب پکن و سئول از رویدادهای بزرگ و مهم جهانی محسوب میشوند. اما نکته مهم این است که چه تمام این نمایشگاههای بینالمللی که نام بردیم و چه آنها که نام نبردیم، از یک اصل مهم پیروی میکنند؛ نمایشگاههای بینالمللی در سراسر دنیا برای جمع کردن ناشران در یک مکان مشخص برپا میشوند، یعنی امکاناتی را فراهم میآورند تا ناشرانی از کشورهای مختلف با زبانها و فرهنگهای گوناگون، با آثار نویسندگان دیگر ملتها آشنا شوند و با همان قانون جهانی حق کپیرایت -که البته ما در آن عضویت نداریم- آثار منتشر شده یکدیگر را خریداری کنند. در نتیجه در این نمایشگاهها هر کشوری میتواند فرهنگ و ادبیات و دانش خود را به دیگر مردم جهان معرفی کند. بنابراین بزرگترین قراردادهای ترجمه و نشر کتاب، در این نمایشگاهها منعقد میشود. امتیاز دیگر این نمایشگاهها این است که در سراسر اروپا، این امکان وجود دارد که شهروندان بتوانند بدون ویزا، سفری یک روزه به کشورهای دیگر داشته باشند و از نمایشگاه بینالمللی دیدن کنند. بنابراین شرکت در نمایشگاهها لزوماً خریدن کتاب تخفیف خورده، نیست. مسئله قابلتوجه دیگر این است که در تمام این رویدادهای جهانی، شهرهایی که محل برگزاری نمایشگاه هستند، بسیج میشوند تا هتل، اتاق و غذای ارزان در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهند و عملاً شهر به مکانی برای یک جشنواره بزرگ تبدیل میشود.
نمایشگاههای بینالمللی در سراسر دنیا برای جمع کردن ناشران در یک مکان مشخص برپا میشوند، یعنی امکاناتی را فراهم میآورند تا ناشرانی از کشورهای مختلف با زبانها و فرهنگهای گوناگون با آثار نویسندگان دیگر ملتها آشنا شوند
شهر آفتاب یا مصلای تهران؟
اما بیاییم سراغ نمایشگاه (بینالمللی) کتاب تهران؛ نمایشگاهی که برگزاری آن، چنان به شوخی گرفته میشود که هنوز که هنوز است، مکان مشخصی ندارد و هر سال یک کارگروه، با این چالش مواجهاند که نمایشگاه در شهر آفتاب برگزار شود یا در مصلای تهران. مصلای تهران که سالهاست نیمهکاره رها شده و دیگر آنقدر عادی بهنظر میرسد که کسی به ستونهای سیمانی و آجری و میلههای فلزی بدنَمای آن توجه نمیکند. تنها وسیله حمل و نقل راحت برای رسیدن به نمایشگاه کتاب در مصلی، مترو است که در این روزها به مکانی غیرقابل استفاده تبدیل میشود و میتواند هر کسی را از رفتن به نمایشگاه منصرف کند. خیابانی که نمایشگاه در آن برگزار میشود، یک طرفه، شلوغ و پرترافیک است. محوطه نمایشگاه آنقدر وسیع است که بازدیدکنندگان قبل از رسیدن به غرفه کتابها، خسته میشوند. فضای داخلی سالنها با ستونهای متعدد و قطور، برای برپایی غرفه مناسب نیست و در واقع فضا آنقدر محدود است که امسال 950 ناشر نتوانستند در نمایشگاه شرکت کنند. اما اگر کمی به سالهای نه چندان دور در حافظهمان رجوع کنیم، بهخاطر خواهیم آورد که یک باران بهاری، سالن کودک و نوجوان را به استخری برای کودکان تبدیل کرد و ناشران مجبور شدند کتابهای خیس خود را از آب بگیرند. اما شهر آفتاب که برای رفع این معضلات ساخته شد و ناگفته پیداست که بودجه آن سر به فلک گذاشته است، هر سالی که میزبان نمایشگاه کتاب بوده، با بارشهای اردیبهشت ماه به یک استخر بزرگ یکپارچه تبدیل شده است. شهر آفتاب، بیرون از شهر تهران قرار دارد که بهترین راه رسیدن به آن، متروی تهران است، اما اکنون با بازگشت نمایشگاه کتاب به مصلای تهران، عملاً صرف آن همه بودجه، ریختن پولها به جوی آب بوده است. حالا امسال باید به این حجم از بیبرنامگی، تغییر مکان افتتاحیه در دقیقه نود را هم اضافه کنیم که از کتابخانه ملی به ضلع جنوبی مصلی متقل شد.
نه تنها استانداردهای پایین نمایشگاه تهران و عدم شرکت کشورهای مهم جهان، عنوان «بینالمللی» را برای این نمایشگاه به یک شوخی بدل کرده، بلکه حتی در سطح ملی هم وضعیت تفاوت چندانی نمیکند
تفاوت نمایشگاه تهران با سایر نمایشگاههای بینالمللی
در این میان، عدهای از ناشران اعلام کردند که به دلیل حمایت از کتابفروشیهای محلی، در نمایشگاه شرکت نخواهند کرد. چرا؟ پاسخ روشن است؛ در واقع نمایشگاه بینالمللی، مکانی برای تخفیف سالیانه کتاب نیست. وقتی ما هنوز به قانون حق کپیرایت نپیوستهایم تا ناشران کشورهای دیگر بتوانند با خیال راحت و احساس امنیت از دستبرد در محتوای کتاب، برای کتابهایشان قرارداد ببندند و کتابهایشان را به دیگر ملتها و از جمله مردم و ناشران ایرانی معرفی کنند، به کدام دلیل منطقی باید در نمایشگاه تهران شرکت کنند؟ حتی اگر جریان تحریمها علیه ایران را نادیده بگیریم، باز هم عضو نشدن ایران در قانون کپیرایت و وضعیت بحرانی زبان انگلیسی در میان مردم ایران، ناشران کشورهای دیگر را برای شرکت در نمایشگاه کتاب تهران بیانگیزه میکند. نمایشگاه کتاب تهران، نه مکان مشخص و مطمئنی دارد، نه ساختمان تکمیل شدهای که حداقل بتواند هنر معماری ایران را به نمایش بگذارد و نه خدمات ویژهای ارائه میدهد و نه وسایل حمل و نقل راحتی دارد که مخاطبان کتاب، خسته وارد نمایشگاه نشوند. از دیگر سو، نمایشگاه کتاب نه مکانی برای آشنایی ناشران و نویسندگان و مترجمان، که مکانی برای خریدن کتاب تخفیفدار و تنها برای شهروندان تهرانی است. زیرا هیچگونه تمهیدی برای شهرستانیها در نظر گرفته نشده تا بتوانند بهراحتی و با کمترین صرف هزینه، از نمایشگاه دیدن کنند یا کتابی بخرند. بنابراین نه تنها استانداردهای پایین نمایشگاه تهران و عدم شرکت کشورهای مهم جهان، عنوان «بینالمللی» را برای نمایشگاه کتاب تهران به یک شوخی بدل کرده، بلکه حتی در سطح ملی هم وضعیت تفاوت چندانی نمیکند. در نتیجه تنها میتواند به کتابفروشیهای محلی ضربه بزند و برنده بزرگ این نمایشگاه، شهرداری تهران و برپاکنندگان آن باشند و تفاوتی نمیکند که عدهای به صرف تفریح و وقتگذرانی به نمایشگاه بیایند، نه برای خریدن کتاب. اما امسال چین، علاوهبر کالاهایش که مهمان همیشگی زندگی ما، ایرانیها شده، مهمان ویژه نمایشگاه هم بود؛ مهمانی که ویژه بودنش به تنهایی، عنوان «بینالمللی» را به «نمایشگاه کتاب تهران» برنمیگرداند.
به جای « بینالمللی» بگوییم: «تهران»
قیمتهای نابسامان کتاب، از دیگر ضعفهای نمایشگاه امسال بود؛ آمار فروش کتاب در دو روز نخست نمایشگاه کتاب، 13 میلیارد تومان اعلام شده است. البته باید دید در روزهای بعدی همچنان استقبال روزهای نخست بوده است یا نه؟ و البته با چه تعداد بازدیدکننده، این رقم به دست آماده است. زیرا گرانترین کتابهای موجود در نمایشگاه، کتابهایی با قیمت پشت جلد 1 میلیون و 300 هزار تومان و 1 میلیون و 200 هزار تومان بودند که البته موضوعات آنها با چنین رقمی هیچ سنخیتی نداشت. آیا هیأت نظارتی برای رسیدگی به قیمت کتابها حتی با توجه به گرانی کاغذ وجود دارد یا خیر؟ اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود و برخی ناشران قیمتهای جدیدی روی کتابهای چاپ قدیم خود زدند که یقیناً با کاغذ ارزان، چاپ شدهاند که این نهایت بیاخلاقی در یک محیط فرهنگی است. بنابراین بعد از 32 سال برگزاری نمایشگاه کتاب، اکنون حتی یک گام هم به استانداردهای جهانی نزدیک نشدهایم؛ پس بهجای «نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران» بگوییم: «نمایشگاه کتاب تهران».
دیدگاه تان را بنویسید