نگاهی به نمایش «سیزده»
خشونت؛ مفهومی حذفنشدنی از جهان امروز
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
گویی نام «مهدی کوشکی» با عنصر خشونت گره خورده است؛ بطوریکه هرجا نام وی به چشم میخورد، بیاختیار نمایش عریان جامعه سراسر خشونت و انسانهای افسار گسیخته برایمان تداعی میشود. این بار نیز مهدی کوشکی با نمایش «سیزده»، خشونتی به مراتب بیشتر از قبل را به معرض نمایش گذاشته است؛ آنهم خشونتی قرون وسطایی که یادآور عقوبت گناهکاران و پالایش روح و جسم مؤمنان است.
نمایش «سیزده» برخلاف نامش جزو یکی از نمایشهای پر بازیگری است که بهرغم برخورداری از تعداد بسیار زیادی بازیگر با تکیه بر کار گروهی توانسته است نمایش مسحور کنندهای را بر روی صحنه ببرد، بطوریکه مخاطبان در انتهای نمایش با سیوشش جسد غرق به خون که در همه جای صحنه پراکنده شدهاند، روبرو میشوند.
بطور خلاصه در نمایش «سیزده» کاراکتر «کرایس» زخمی و رنجور، قصد دارد پیش از موعد تولدش، جشنی به پا کند و از اینرو مهمانان و دوستان خود را از شهرهای دور و نزدیک به ضیافتی که ترتیب داده دعوت میکند. داستان از این قرار است که «کرایس» دارای برادری به نام «جودا» است که از خشمی غیر قابل توصیف از برادرش، مادرش و دیگر مهمانانی که قرار است در ضیافت تولد حضور داشته باشند، لبریز است؛ بطوریکه قصد دارد در این جشن، به نوعی هم به حساب برادر و مادرش برسد و هم مهمانانی که هر یک اسیر در گناهی کبیرهاند. «جودا»، شخصصیتی است که خود را مومن ارتدوکسی میپندارد که از هر گناه و معیصتی منزه است؛ او خود را به سان دادخواهی میداند که در مقام دادگستر زمانه باید جامعه را از معصیت پاک نماید. بر این اساس شخصیت «جودا» با برنامهریزی از پیش تعیین شده به منظور اجرای عدالت دست به قتل عام تمامی مهمانان و خانواده خویش میزند.
از منظر روانشناسی میتوان گفت «جودا» بازتابی از رفتارهای برخاسته از سوی جامعه است که با عقدهها، خشمها و سرکوبیهای بیشماری در خلال زندگی روبرو شده است که در رهگذر عمر هرگز فرصت و موقعیتی برای ابراز خویشتن کسب نکرده تا سرخوردهگیهای خویش را به نوعی ترمیم نماید. بهواقع میتوان اظهار داشت «جودا» زاییده جامعه هدف خویش است. او در گذران زندگی بطور بسیار زیادی از مادر و برادران خویش بیتوجهی دریافت کرده و بسیار سرخورده شده است. حال برای وی شرایطی مهیا شده تا از این موقعیت به بدترنین شکل ممکن بهره ببرد تا جایی که حتی برای حق زنده بودن و یا نبودن اطرافیان خویش، گناهکار بودن یا نبودن آنها تصمیم میگیرد و حکم صادر میکند. از همین روست که نتیجه کار فاجعه خونینی است که در صحنه برهنه نمایش به شکل عریانترین شکل ممک، خشونت به تصویر کشیده میشود.
درواقع نمایش «سیزده» عمیق ترین دردهای بشری را در قالب صحنههای بسیار نابهنجار به تصویر میکشد. حال سوالی بسیار قابل تاملی که در ذهن بسیاری از مخاطبان شکل میگیرد آن است که آیا برای رساندن پیام و مقصود خویش، نمایش این حجم از خشونت و صحنههای خونبار جایز است؟! بهواقع باید یادآور شد یکی از رسالتهای هنر در عرصههای تئاتر و سینما همین است که گهگاهی زشتیها را بصورت عریان به معرض نمایش بگذارند؛ درواقع باید گفت کوشکی با نمایش صحنههای سراسر خشم و خشونت که همیشه از دوران کودکی تا به بزرگسالی بواسطه بزرگترها نفی شده است، میخواهد این پیام را به مخاطب انتقال کند که در جهان واقعی خشونت و نفرت صدها مراتب بدتر از آن چیزی که در صحنه تئاتر نشان داده میشود، وجود دارد. درواقع کوشکی در نمایشهای خود با نشان دادن زشتیها و هر کاری که نفی میشود، تصمیم دارد انسانها را به سمت هوشیاری و بیداری سوق دهد. از اینرو برای مخاطب دنیایی واقعی را در عریانترین حالت ممکن ترسیم میکند که در آن زجر و لبخند در کنار هم زندگی میکنند.
باتوجه به مطالب مطرح شده باید خاطر نشان کرد نمایش «سیزده» بطور کلی به بیان معضلات اجتماعی و دردهای جامعه انسانی با تاکید بر نقش خانواده و والدین بر شکلگیری شخصیت افراد میپردازد و از این منظر نمایش بسیار تاثیرگذاری است که آدمی را به فکر فرو میبرد تا به واکاوی رفتارهای خویش بپردازد که چقدر آگاهانه و گاه ناآگاهانه با رفتارهای فیک و دست دوم به اطرافیان خویش زخمهای سطحی و عمیق وارد کرده است. ازاینرو «سیزده» جزو نمایشهای دغدغهمندی است که دیدن آن خالی از لطف نیست.
دیدگاه تان را بنویسید