نگاهی به فیلم «چهار انگشت» در ژانر کمدی
سینمایی در چنگ شوخیهای ۱۸+
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
اگر از تماشای بازی زوج دوست داشتنی امیر جعفری و جواد عزتی در فیلم «اکسیدان» لذت برده باشید، بدون شک فیلم «چهار انگشت» ساخته حامد محمدی را نیز دوست خواهید داشت. نکته حائز اهمیت آن است باتوجه به آنکه ژانر فیلم، کمدی و سوژه فیلم در باب سفر به تایلند است، باید گفت که مخاطب باز هم قرار است با شوخیهای جنسی و گذر از خط قرمزها مواجه شود که سازندگان اثر نیز با عنوان برچسب بالای دوازده سال تاحدودی از درونمایه فیلم و جنس شوخیها پرده برداشتهاند. نکته دیگر که جای تامل دارد و مشکل اساسی این فیلم و بسیاری از فیلمهای سینمایی با ژانر کمدی است، بیسرو ته بودن داستانها، بهکار بردن فیلمنامههای تکراری، نخنما و بسیار ضعیف است که جز استفاده از شوخیهای جنسی و گذشتن از مرزهای اخلاق و خط قرمزها، از محتوای دیگری برخوردار نیستند.
ناگفته نماند که فیلم «چهار انگشت» از سکانسهای خندهدار و جذابی نیز برخوردار است که بخاطر حضور دو بازیگر اصلی و شیمی بسیار خوب این دو کاراکتر در کنار هم میباشد که البته این فیلم به هیچوجه نمیتواند مانند «اکسیدان» در زمره یک فیلم کمدی سرگرم کننده تلقی شود.
قصه فیلم «چهار انگشت» جذاب است اما فیلمنامه به حد کافی پخته نیست که به بیان هدفی که در ذهن دارد بر روی پرده سینما بپردازد؛ در جای جای سکانسهای فیلم مطرح میشود که فاصله بین جهنم و بهشت 4 انگشت است، اما فیلمنامه به قدری ضعیف عمل میکند که باز هم نمیتواند منظور و مقصود خویش را از بیان این فاصله به مخاطب انتقال دهد.
بطور خلاصه در این فیلم، دو بازیگر اصلی دو کاراکتر تیپیکال و تکراری هستند که در عصر حاضر به کررات با آنها روبرو شدهایم. به عبارتی این دو شخصیت در جایگاه و مقامی قرار گرفتهاند که از موقعیت خویش فقط و فقط در جهت منافع خویش بهره میبرند. «امیر جعفری» در نقش یک میانسال مذهبی وابسته به حکومت ظاهر شده است که دارای رفتار و شخصیتی سادهلوحانه، هوسباز و ریاکار میباشد. شخصیت او به گونهای است که در عین حال آنکه شعار مرگ بر بیگانان را سر میدهد، اما از اجناس ساخته شده توسط شرکتهای همان بیگانگان نیز استفاده میکند؛ بهگونهای ریاکارانه در جهت حفظ موقعیت و جایگاه خویش در کلام انقلابی حرف میزند و در عمل منافقانه عمل میکند. این شخصیت در خلال داستان به اواخر روزهای پایانی خود در پست مهم دولتیای که دارد، نزدیک میشود و از اینرو تصمیم میگیرد از این روزهای پایانی به نحواحسن استفاده کند. بنابراین به بهانه سفر حج، به کامبوج میرود تا برای آخرینبار به همسر صیغهای خود که در سفرهای پیشین با او آشنا شده، سر بزند که ازقضا با اتفاقاتی روبرو میشود که مجبور میشود سر از تایلند در بیاورد.
کاراکتر دیگری که امروزه در دنیای واقعی و در محیطهای مختلف اجتماعی با آنها روبرو شدهایم نیز از نان به نرخ روزخورهایی است که کتوشلوار را با صندل میپوشد و کیف کمری میبندد و از تبلت بزرگی به جای موبایل استفاده میکند تا نوکیسهگی خویش را بیشتر از پیش به چشم مخاطب نشان دهد. اما لازم به توضیح است که تحمل شخصیت همین کاراکتر نوکیسه در ذهن مخاطب به مراتب راحتتر و قابل هضمتر از کاراکتر مذهبی است که از هیچ تلاشی برای به کار بردن دروغ، ریا و فریب فروگذاری نمیکند.
نکته قابل تامل آن است که این پرده نقرهای که خیالانگیزترین دستاورد بشر در قرن اخیر بوده چرا به جای خلق لحظاتی که میتواند مملو از خنده و شادی باشد تا از این رهگذر دستکم مخاطب بتواند لحظاتی مشکلات خود را به دست فراموشی بسپارند، از کمدیهای چنان بنجل و بیمزه و سخیفی استفاده میکند که نه صدای خنده در سالنهای نمایش آنها شنیده میشود و نه نکته و حرف حسابی به مخاطب القا میگردد. نکته قابل تامل آن است، کاش در شرایط فعلی که مردم باوجود مشکلات معیشتی و اقتصادی خود همچنان هم به تهیه بلیط سینما میپردازند، مسئولان و سازندگان فیلمهای سینمایی ژانرهای کمدی هم کمی به فکر خوب کردن حال مردم باشند و بجای پر کردن جیبهای خود با فروشهای میلیاردی از فیلمهای سخفیف، به ساخت فیلمهای بپردازند که به جای پسرفت فرهنگی، دور شدن از اخلاقیات و مرزهای اخلاقی، تنها بر خلق لحظات شاد و مفرح بدور از ابتذال متمرکز باشد تا خانوادهها همراه با فرزندان در کنار هم بتوانند با خیالی آسوده در فضای دلچسب سینما به تماشای فیلم کمدی سرگرمکننده مورد علاقه خویش بپردازند.
دیدگاه تان را بنویسید