بررسی موسیقیهای عامهپسند امروز و دیروز
آیا موسیقی امروز سادهتر، بلندتر و عوامانهتر شده است؟
هرچه از اواسط دهه شصت میلادی که دوران ظهور گروههای تازهنفس و خلاقی مانند بیتلها یا باب دیلن است جلوتر میآییم، از پیچیدگی و تنوع در محتوای هارمونیک و رنگ صدای قطعات به طور ثابت کاسته میشود. بهعبارتی قطعات با گذشت زمان سادهتر و تکراریتر شدهاند هرچند نگاه به موسیقی از دریچهای صرفاً کمی نمیتواند توضیحی جامع در مورد موسیقی دهد، اما میتواند به درک ما در بررسی روند تغییر موسیقی عامهپسند و پیدا کردن قرینههایی دیگر که نتیجه این تحقیقات را تایید میکنند، کمک کند
بهروز آقاخانیان
«آهنگ هم آهنگهای قدیم. این جدیدها بدرد نمیخورند». شاید شما هم تا به حال این عبارت را بارها شنیده یا حتی خودتان استفاده کرده باشید. اینکه با آثار موسیقی جدید نمیتوانید ارتباط برقرار کنید. موسیقیشان شلوغ است. ترانهها پیش پا افتاده هستند و انگار همه آنها شبیه هم. شاید سنتان بالا رفته که چنین حرفهایی میزنید یا اینکه خیلی محافظهکار شدهاید و خودتان را به روز نمیکنید.
واقعیت این است که اثبات این ادعا که موسیقیهای عامهپسند امروز از نمونههای مثلا ۳۰ سال پیش سطحیتر یا سادهتر شدهاند کار آسانی به نظر نمیرسد. با این حال یادداشت پیشرو با استناد به دو پروژه پژوهشی تحلیلی بر روی موسیقی عامهپسند غرب سعی میکند شاهدی برای احساس ناخوشایندتان از موسیقی عامهپسند این سالها بیاورد.
سال ۲۰۱۲ مجله Nature مقاله ای با عنوان «اندازهگیری میزان تکامل موسیقی عامهپسند معاصر غربی» منتشر کرد که در آن ۴۶۴۴۱۱ قطعه موسیقی در تمامی سبک های عامهپسند مانند پاپ، راک، هیپ هاپ، جاز و آر اند بی که میان سال های ۱۹۵۵ تا ۲۰۱۰ ساخته شده بودند را مورد بررسی قرار میداد. برای انجام این بررسی و مقایسه میان قطعات سه معیار موسیقایی در نظر گرفته شد.
اول محتوای هارمونیک قطعه شامل آکوردها، ملودی و تنظیم تونال. دوم رنگ صدا یا Timbre که برای توضیح آن میتوان گفت هر ساز موسیقی جنس صدایی مخصوص به خود دارد طوری که اگر بهطورمثال نتی مشابه توسط دو ساز نواخته شود مخاطب صداهای متفاوتی میشنود.
همچنین ترکیب سازها در هنگام نواختن یک نت نیز رنگ صدایی جدید را موجب میشود. سومین معیار نیز میزان بلندی صدا هنگام مستر کردن قطعه است. نتیجه این پژوهش نشان میدهد که هرچه از اواسط دهه شصت میلادی که دوران ظهور گروههای تازه نفس و خلاقی مانند بیتلها یا باب دیلن است جلوتر میآییم، از پیچیدگی و تنوع در محتوای هارمونیک و رنگ صدای قطعات به طور ثابت کاسته شده. در واقع میتوان گفت که این قطعات با گذشت زمان سادهتر و تکراریتر شدهاند.
بررسی میزان بلندی صدا نیز نتیجه جالبی داشته است. اینکه با گذشت زمان قطعات با صدای بلندتری بر روی رسانه آنالوگ یا دیجیتال مستر شدهاند. چیزی که باعث میشود کیفیت و گیرایی قطعه در نگاه اول بالاتر بهنظر برسد. این پدیده که در دنیای موسیقی به «جنگ بلندی صدا» هم مشهور است که در آن تولیدکنندگان سعی میکنند قطعه را با صدایی بلندتر از تولید کنندههای دیگر مستر کنند. در واقع با گذشت زمان از تفاوت میزان بلندی صدای قسمتهای مختلف یک قطعه کاسته شده و در نتیجه ریزهکاری اجرا قابل تشخیص نیست و موسیقی شلوغتر بهنظر میرسد. به طوریکه حتی با کم کردن صدا توسط کاربر نیز از میزان این شلوغی کاسته نمیشود.
پژوهش دیگر که در سال ۲۰۱۵ توسط اندرو پاول مورس انجام شد بیشتر شبیه مشاهدهای ساده است تا یک تحقیق آکادمیک.
این محقق حوزه تحلیل داده، قطعات موسیقی عامهپسندی که بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ بیشتر از ۳ هفته در رتبه اول چارت بیلبورد در سبکهای پاپ، راک، کانتری و هیپ هاپ/ آر اند بی قرار داشتهاند را مورد بررسی قرار داد. معیار این بررسی استاندارد میزان خوانایی متن Flesch-Kincaid است که در آمریکا برای تهیه دستورالعملهای نظامی یا تهیه متون آموزشی مدارس استفاده میشود. به طور مثال یک متن آموزشی باید برای دانشآموز کلاس ۵ یا ۶ مناسب و قابل خواندن باشد.
بر اساس این روش دو معیار بر میزان خوانایی متن تأثیر میگذارد. تعداد کلمات یک جمله و تعداد بخشهای یک کلمه. در واقع هرچه جملات طولانیتر و کلمات بزرگتر باشد خواندن متن مشکل میشود و مخاطب میبایست سواد بالاتری داشته باشد. نتیجه این پژوهش بر روی ترانهها نیز مشابه پژوهش قبل سیر نزولی را نشان میدهد. به عبارت دیگر هرچه جلوتر میآییم درک متن ترانهها سادهتر شده است.
هر چند نگاه به موسیقی از دریچهای صرفاً کمی همانند پژوهشهای بالا نمیتواند توضیحی جامع در مورد سیر پدیدهای انسانی و پیچیده مانند موسیقی دهد و باید به دیده شک به آنها نگاه کرد اما با این وجود میتواند به درک ما در بررسی روند تغییر موسیقی عامهپسند و پیدا کردن قرینههایی دیگر که نتیجه این تحقیقات را تایید میکنند، کمک کند.
دیدگاه تان را بنویسید