تاملی انتقادی درباره اجراهای حاشیهای منتخب ارکسترها در جام جهانی
شناگران دور از دریا یا مدیران مقتصد
بیتا یاری
هر سه اجرای منتخب ارکسترهای ملی و سمفونیک تهران در هفته گذشته در حاشیه رقابتهای جام جهانی فوتبال در شهرهای سن پترزبورگ، مسکو و کازان به اتمام رسید و حالا فرصت مناسبی است تا دستاورد این برنامهریزی و کنسرتها بررسی شود که چه حاصلی از این برنامهها برای جامعه موسیقی فراهم آمده است. آنهم برنامهریزیهای پروپیمانی که حتی اعزام نفرات همراه و اعضای ارکسترها از مدیرعامل بنیاد رودکی، عوامل اجرایی و حراستی گرفته تا خبرنگاران حوزه موسیقی رسانهها را هم شامل شده است تا شاید اهداف مدنظر مدیران مجموعه بنیاد رودکی که هنوز هم دقیقا مشخص نیست چه بوده محقق شده باشد. اما آنچه در وهله اول تحقق یافته سفری است به یکی از گرانترین کشورهای دنیا و حضور دراستادیوم مسابقات جام جهانی که برای هر فردی جذابیت تصور و تخیل دارد چه برسد که سفر از هزینه دیگران تقبل و ممکن شود.
بررسی اخبار و حواشی انعکاس یافته در خبرگزاریها و آنچه خبرنگاران اعزامی در فضاهای مجازی منعکس کردهاند نیز گویای آن است که هیچ اتفاق شگرفی در این اجراها روی نداده است و حتی آنچنان بازتاب شایستهای در رسانههای کشور میزبان جامجهانی نیز نداشته چه برسد به مورد توجه قرار گرفتن در افواه افراد سایر کشورها و یا حتی جامعه موسیقی پراعتبار و صاحب آوازه روسیه.
البته از آنجا که در دو سال گذشته ابتذال بر تمام ارکان ارکسترها سایه انداخته است پر مشخص بود که منتخب ارکسترها در جامعهای چون روسیه با آن قدمت و سابقه در موسیقی ارکسترال، نمیتواند ادعایی فراتر از همان سیمای آشفتهای داشته باشد که در کنسرتهایش در ایران به نمایش گذاشته و صرفا باید در اندازه همان همراهی با تیم ملی در حاشیه فوتبال بسنده کند و به جایگاه فرعی به مراتب نازلتری از آنچه در نظر منتقدین و استادان موسیقی در این دوسال پیداکرده بود سقوط کند. جایگاهی که هرگز پایهگذاران این ارکسترها برای آن در دوران انحطاط هم تصور نمیکردند و نمیدانستند روزی میرسد که زحماتشان برای ارتقا جایگاه و شأنیت ارکسترها با یک وسوسه حضور در جامجهانی برباد خواهد رفت. و صد افسوس که کسی نخواهد پرسید هدف و نتیجه این اقدامها چیست؟
شاید برخی مدیران اینگونه توجیه کنند که تبلیغات و موسیقی برای بالابردن روحیه تیمملی لازم است و با این حرکت، ارکسترها حمایت خود را از تیم ملی انجام دادهاند. این دست سخنان در زمره سمیترین توجیهاتی است که مدیران بنیاد رودکی این روزها مرتکب میشوند چراکه دستشان از هر توجیهی خالی است و البته هزینه هنگفت این اعزام را به علت گرفتن اسپانسر، بزرگترین دستاورد مالی دولت عنوان میکنند. غافل از اینکه هرچند اسپانسر متقبل هزینهها شده است اما اساسا ضرورتی در این عمل نبوده و مساله اتلاف هزینه و ریخت و پاش مالی آنهم در روزگار بازگشت تحریمها بر قوت خود باقی است. و اساسا هزینهکرد از جیب هر اسپانسری برای توجیه برنامههای بیهدف و تفریحی که هیچ نفعی برای جامعه موسیقی نداشته و توجیهاتی چون کارکرد زیربنایی در آن جایی ندارد آیا این سوال را به ذهن متبادر نمیکند که مدیرانی در صحنه حاضرند که چون دریا در کنارشان نیست شنا نمیکنند؟
دیدگاه تان را بنویسید