بهای فقر، زنگزدگی مغز است
فائزه ناصح ،دکترای روانشناسی عمومی
قطعا تابحال جملاتِ آشنای کلیشهای چون «با پول نمیشود، شادی را خرید» یا «پول لزوما خوشبختی نمیآورد» گوشتان را نوازش کرده و همیشه در پاسخ به این کلمات، لبخندی تمسخرآمیز گوشه لبهایتان نقش بسته است. درست است، همه ما میدانیم پول نمیتواند تضمینی برای خوشبختی باشد اما قطعا وجود آن بدبختی و فقر را بهمراه نمیآورد. از اینرو با تماشای فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» متوجه میشوید که چطور بیپولی و فقر اقتصادی سبب بوجود آمدن فساد، بیسوادی، فلاکت، بیهویتی و طیف وسیعی از ضدهنجاریها و همچنین بروز بسیاری از اختلالات و آسیبهای روانی میشود. «فیلم مغزهای کوچک زنگزده» فقر را به عنوان یکی از بنیادیترین معضل و گرفتاریِ اجتماعی کشورهای جهان سوم، با روایتی استخواندار و بازیهایی محکم بدور از هرگونه سیاهنمایی و شعارزدگی به تصویر میکشاند. این فیلم داستان زندگی سه برادر و یک خواهری است که با پدر و مادر منفعل خود، در پایینترین نقطه از حاشیه شهر در فضایی پر از جرم، جنایت و فساد زندگی میکنند. خانوادهای شش نفره که جز خلاف کردن هیچ انتخاب و گزینهی دیگری برای گذراندن زندگیشان پیشرو ندارند. در این فیلم طبقهای از اجتماع را میبینیم که از هیچ مرجع قدرتی هراس ندارد و حتی بخاطر تعصبات متحجرانه خود به یگانه خواهرشان رحم نمیکنند و حکم قتل و چال کردن او را صادر و اجرا میکنند. این طبقه اجتماعی آنقدر در فقر غرق شده که زیر این همه فشار، ابایی از هیچ قانونی ندارند بطوریکه حکمهای خود را نیز با دستان خودشان اجرا میکنند؛ مرگ برای آنها معنا و مفهومی ندارد چرا که پذیرفتهاند جز عروسک خیمه شببازی برای چوپانی بیمغزتر از خودشان، تقدیر برایشان سرنوشت دیگری را رقم نزده است. از اینرو پذیرفتهاند هویت شکستخورده خود را باید در دستان چوپانی قدرتطلب پیدا کنند؛ چنانچه که برای ادامه حیات خود باید همچون گوسفند، گوش به فرمان اوامر و دستورات چوپانشانشان باشند تا پوچی هویت خود را احساس نکنند و کمتر درد بکشند. درواقع در فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» جز نمایش «فقر» هیچ چیز دیگری را نمیبینیم. در این فیلم میبینیم که پدیده «فقر» به عنوان یکی از اساسیترین آسیبهای اجتماعی تنها به یک طبقه یا همان یک قسمت از حاشیه شهر محدود نمیشود؛ میبینیم که چطور انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی برخاسته از آن، از تولید و قاچاق موادمخدرگرفته تا پرورش کودکان بیسرپرست و ربوده شده، همچون موریانه کل زندگی انسانها در هر طبقه اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد. در همین راستا مطالعات روانشناسی نشان میدهد «فقر» پدیدهِ نیرومندی است که به تنهایی میتواند همه هستی را زیرورو کند و احساس، عاطفه، انسانیت، وجدان و اخلاقیات را از فرد سلب کند و او را به موجودی بیهویت تبدیل نماید. باتوجه به تحقیقات روانشناسی میتوان گفت کودکانی که در فقر بزرگ میشوند نسبت به سایر افراد در معرض سطوح بالاتری از فشار، استرس، احساسات و هیجانات منفی قرار میگیرند و این خصایص خطر ابتلا به مشکلات و اختلالات روانی در زندگی آینده آنان را نیز تشدید مینماید. این مطالعات همچنین نشان داده کودکان پرورش یافته در فقر با احتمال بیشتری به کاهش در حافظهی کوتاهمدت دچار میشوند و نقص در عملکردهای مغزی و حافظه میتواند آینده تاریکی را برای این کودکان آسیب دیده فراهم بیاورد. البته این مساله فقط مورد کودکان صادق نیست، و حتی خانوادههایشان نیز ازچنین ویژگیهایی برخوردارند؛ درواقع میتوان چنین گفت اگر فردی در فقر به دنیا آمده باشد چه بخواهد و یا چه نخواهد در مسیری قرار خواهد گرفت که احتمال درگیر شدن او با مشکلات روانی بسیار زیاد خواهد بود. روانشناسان بنابر مطالعات انجام شده اظهار دارند آثار روانی این پدیده اجتماعی همانگونه که مطرح شد، آثار جسمی، فرهنگی و اجتماعی است که تأثیر بسیار زیادی بر سلامت روان این افراد میگذارد. البته ذکر این نکته خالی از لطف نمیباشد که رفتار تحقیرآمیز مردم با فقرا نیز بر شدت میزان آسیبهای اجتماعی و روانی وارد شده بر آنها نیز میافزاید. نگرش منفی و تحقیرآمیز در مورد مستضعفان سبب میشود این قشر آسیبپذیر خود را پایینتر یا بیلیاقتتر از دیگران بدانند و در همه موارد زندگی احساس شرمساری و خجالت را در خود پرورش دهند. درنتیجه، احساس بی لیاقتی، بیدستو پا بودن و قبول تحقیر شدن از سوی دیگران سبب میشود، خود فرد نیز دست به تحقیر خود بزند و به این ترتیب عزتنفس و اعتماد به نفسش را از دست بدهد و این تصور را در خود ایجاد نماید که مسبب اصلی همه این بدبختیها و ناشایستگیها، تنها خود اوست و او لیاقت زندگی و سرنوشت بهتر از این وضعیت را ندارد. بطور خلاصه و پرو مطالب مطرح شده میتوان گفت این موضوع کاملا درست و منطقی است که ما توانی برای مقابله با فقر قشر آسیبپذیر نداریم اما میتوانیم با به کارگیری نهادهای اجتماعی و مردمی و همچنین بهرهمندی از مساعدتها و راهبردهای روانشناسان، با تشکیل سازمانها یا انجمنهایی به منظور کمک به فرزندان چنین خانوادههایی تاحدی با لطف و محبتهای مادی و معنوی خود، از فشارِ مشکلات و آسیبهای اجتماعی و اقتصادی این دسته از اقشار آسیبپذیر جامعه بکاهیم
دیدگاه تان را بنویسید