مرور آلبوم «در ستایش غزل» به آهنگسازی پویان بیلگر و خوانندگی«علیرضا پوراستاد»
نشان کلاسیک بودن
آروین صداقتکیش
یک دستگاه، آواز یا حتی یک مُد میتواند نشانه باشد. این را در تاریخ موسیقی دستگاهیمان تجربه کردهایم. آنگاه که منطق فاصلهگذار «نهضت بازگشت» یا «جریان احیای» موسیقی ایرانی در میانه قرن حاضر تکیه بر دو دستگاهِ در هنگام روی دادنش مهجور بود یکی از نمونههای روشن این نشانه بودن را از لحاظ تاریخی تجربه کردهایم. همواره به عنوان یکی از نقاط از تاریکی به در آمدن جریان احیاگرای موسیقی ما رو کردن به سوی دستگاه راستپنجگاه و نوا در دو کنسرت اکنون بس مشهور جشن هنر در دهه 50 شمسی یاد شده است (فارغ از صحت یا دقت تاریخی ادعای احیاگرایان در فراموشی این دو دستگاه). عجیب نیست. کافی است به یاد آوریم این همان دو دستگاه است که اصلیترین جریان موسیقایی مستقر پیش از جریان احیا، یعنی جریان تجدد موسیقایی (وزیری-خالقی و شاخههای برآمده از آن) آنها را به دلایلی تئوریک از میان دستگاهها خط زد و به قلمرو آوازها فرستاد. پس جریانی که پس از آن و عمدتا در نفی دستکم جنبههایی از آن پدیدار شد با رو کردن به سوی همان دو دستگاه خطزدهشده اعلام حضور کرد؛ از طریق مرزبندی مشخص با پیش از خود.
شاید به نظر دور برسد اما اکنون و پس از آن که ردیف دستگاهها دستکم در دورهای به عنوان موضوع اجرایی و اصلیترین متن آموزشی همهی گوشه و کنار سپهر موسیقی ایرانی را به تسخیر خود درآورد باز وضعیتی حاکم است که روی کردن به سوی مُدی یا دستگاه و آوازی میتواند نشانی تعیینکننده باشد. بعضی از دستگاهها دوباره در محاق افتادهاند یا حداقل شکلهای کلاسیک اجرای آنها کمیاب شده است. از همین روست که اجرای افشاری در آلبوم «در ستایش غزل» به تصنیف پویان بیگلر و خوانندگی علیرضا پوراستاد همان نقش «نشان» را میگیرد. نشانِ چه امری؟ کلاسیک بودن و اجتناب از امر روزمره. آنگاه که آواز افشاری به دلایلی که از حوصله این مرور کوتاه خارج است از دستگاهها و آوازهای کم تواتر میشود بازگشتن به آن نیز میتواند همچون یک وضعیت اولیه اعلامیه کلاسیک بودن باشد. تنها کافی است آن را برگزینیم و چنان به شرح و تفصیل بنوازیم که افشاری بودنش تمام و کمال به چشم بیاید (نه چنان که امروز گاه مرسوم است نزدیک به نوا و با صرفنظر از تمام نقاط تمایزش). روشن است که این تنها گام نخست تواند بود؛ شرطی لازم و نه کافی. اجرای یک دستگاه به شکلی که بیگلر و همکارانش به آن پرداختهاند (پیشساختگی اعلامشده همه قسمتها اعم از ضربی و غیر ضربی) مانند هر اثر دیگری محتوای سزاوار آن دستگاهِ به نشان برگزیده میخواهد که تلاش آفرینندگان و اجراکنندگان آلبوم یادآوری میکند این بایستگی را درک کرده اند. وگرنه رفتن در این راه میتواند مانند اثری پاندولی به ضد خود بدل شود. یعنی اگر تنها و تنها به برگزیدن مهجورها بسنده شود دیری نمیگذرد که این راه میفرساید و نشان به نمودی از روزمرگی رخ میگرداند.
دیدگاه تان را بنویسید