بهترین فیلمهای سینمایی سال ۹۸
در قصر شیرین با من برقص
آبان نامجو
واقعیت این است که اکران امسال خیلی اکران سرحالی نبود، برای این که یادتان بیاید در همین شش ماهه دوم چه روزهایی بر اکران گذشت، کافیست یادتان بیاید که اتفاقات آبان، کرونا و...در چند ماه کمر اکران را شکست. این، آن بُعد ماجراست که اتفاقات بیرونی نام گذاشتیم و خودِ کیفیت فیلمها هم چنگی به دل نمیزد، با این حال چند فیلم خوب در اکران بود که هم منتقدان دوستش داشتند و هم مردم. ملاک فیلمهاییست که در سال 98 اکران شدند وگرنه مثلا «متری شش و نیم» و «سرخپوست» را خیلیها در جشنواره سالِ پیش دیده بودند.
متری شش و نیم
چند تن از مأمورین پلیس مبارزه با مواد مخدر به سردستگی صمد به دنبال فروشنده بزرگ شیشه در تهران به اسم ناصر خاکزاد هستند. خب خیلیها فیلم را دیدند، چون بیشتر از هر چیز خوشریتم است. فیلمی که ریتم داشته باشد، تماشاچی را روی صندلی نگه میدارد مضاف بر اینها فیلم سعید روستایی از دو بُعد قابلتوجه است؛ یکی این که در نیمه اول خیلی افشاگرانه و ناتورالیستی اجرا شده، صحنههایی عظیم با میزانسنهای دشوار دارد و در نیمه دومش لحن فیلم تغییر میکند و شبیه به فیلمی مثل «مخمصه» میشود. تقابل دو قطب ماجرا، پلیس و تبهکار تمپوی بازیگوشانه کار را بالاتر هم برده. البته شاید تنها ضعف فیلم هم از همین تغییر لحن نشات میگیرد که کمی کار را دوپاره نشان میدهد.
سرخپوست
یک زندان قدیمی در جنوب به دلیل مجاورت با فرودگاهِ در حال توسعه شهر در حال تخلیه است. سرگرد نعمت جاهد، رئیس زندان، به همراه مأمورانش در حال انتقال زندانیان به زندان جدید هستند و قرار است خود سرگرد به همراه افرادش تا عصر از زندان بروند و... از آن فیلمها که کلاسیک هست در تمامی ارکان. تقریبا میشود نوشت که خالی از هرگونه اعوعاج حوصلهسربر و به اصطلاح مدرنبازیهای شبه روشنفکرپسندِ اینسالهاست. فیلم یک داستان سرراست دارد که در هالهای از رنگ و نور متناسب با فضا پیچیده شده است. یک روند کلاسیک سه بخشی که مقدمهچینی دارد و به اوج میرسد و فرود میآید و یک پایان غافلگیرکننده البته.
قصر شیرین
جلال مرادی طی تصادفی خانوادهای را به قتل میرساند، اما تصادف در دادگاه غیرعمد شناخته میشود. او پس از گذراندن دوران زندان، همسر و فرزندانش را ترک کرده و به شهری دیگر میرود، پس از دو سال به شهرش بازمیگردد... از آن آثار جادهای که مبنای درام را روی تحول شخصیت اصلی گذاشته. سیر تحول جلال که در ابتدای داستان یک شخصیت مسئولیتگریز است و در انتها بالکل چیز دیگری میشود. میرکریمی با «قصر شیرین» به اوج خودش بازگشت و نشان داد هنوز میتواند فضاهایی مثل «خیلی دور خیلی نزدیک» را بهتر از فضاهایی چون «امروز» پرداخت کند. بازی حامد بهداد و بچههای فیلم هم دل از منتقد و مردم بُرد.
خانه پدری
ملوک دختر جوانی است که به دلایل ناموسی، پدرش خواهان مرگ اوست و برای این کار به پسر کوچکش به نام محتشم گفته تا قبری در زیرزمین حفر کند تا ملوک را کشته و در آنجا دفن کنند. فیلم کلی حاشیه داشت و چند سال در توقیف بود، همینها هم باعث شد درباره اهمیت آمیخته با جسارت فیلم کمتر صحبت شود. «خانه پدری» اثری است شجاع که شجاعتش را در چشمت فرو نمیکند. روایتی اپیزودیک و در عین حال متصل از نگونبختی ممتد زنان ایرانی که البته در دام لوسبازیهای فمینیستی هم نمیافتد، فیلم بجز یک اپیزود در باقیِ روایتها پرداخت ظریفی دارد و در عین حال آوانگارد هم هست چون علیه نوستالژیست.
جهان با من برقص
دوستان جهانگیر برای آخرین تولد او دور هم جمع شدهاند. این موقعیت موجب میشود آنها درباره زندگی و خودشان فکر کنند. بُنمایه فیلم ظاهرا خیلی فقیر است، اما جهان اگزوتیک فیلم آن قدر خوب گسترش پیدا کرده که دوست داری لحظه لحظه آن را به چشم بِکِشی. تلاقی دلنشین فلسفه و طنز در کارهای سروش صحت همیشه دیده میشود و در اینجا این تلاقی در اوج انسجام است. به جرات این متفاوتترین اثر طنز سینمای ایران در سالی که گذشت، بود و حیف که بدموقع اکران شد و احتمالا این قید بدموقع با تمام روزهای 98 مصادف بود.
دیدگاه تان را بنویسید