یادداشت
یادداشتی بر کتاب «جانشین»
فروپاشی اخلاقی یا گناه؟
آرش نعمتی
آیا اولین قدم در گستره شر و ناپاکی، آغاز فروریختن مرزهای اخلاق و انسانیت است؟ آیا این اولین قدم، سیاهیهای وجود آدمیان را آشکار میکند و مسیری به سمت درنوردیدن مرزهای اخلاق روشن میکند؟ و آیا اخلاق امری ثابت و قابل تعمیم است؟ داستان بلند «اخلاق» یا با نام ایرانیاش «جانشین»، روایت زوجی با سابقه چند سال زندگی مشترک است که همچون میلیونها زوج دیگر در دنیای مدرن، بیش از هر چیز ماشینهای مضطرب و افسردهای هستند در حال حرکت. معلم بودن به خودی خود، شغلی درست و درمان با مواجب آبرومند محسوب نمیشود، چه رسد به اینکه مانند «چاد»، معلم جانشین باشی و هر آن احتمال بازگشت آدمی که تو جانشیناش هستی، وجود داشته باشد. «نورا» اما، کمی خوششانستر است و پس از بیکار شدن و ترک بیمارستانی که در آن مشغول به کار بود، حالا پرستارِ کشیشی بازنشسته است با درآمدی بیشتر از در آمد چاد.
البته که چاد بر این باور است که بهترین کار برای روزهای بیکاری، مکتوب کردن روایتهایش بهعنوان معلم جایگزین است. ناگفته پیداست که هیچیک از مشغلههای چاد و نورا آنها را از شرایطی که در آن هستند، نجات نخواهد داد و تنها میتوانند روی شانس حساب کنند. ناگهان شانس در خانه این زوج را میزند؛ کشیش علیل از نورا میخواهد که به نمایندگی از او، گناهی مرتکب شود، آن هم در قبال مبلغی که زندگی آنها را بهطور جدی تغییر میدهد. البته او کاملا هشیار است که سفارشش یکی از هفت گناه کبیره نباشد؛ احتمالا به این دلیل که در پیشگاه پروردگار تنها و تنها پاسخگوی سفارشی برای عقدهگشاییهایش باشد و نورا نیز معتقد است که نه به گناه، بلکه به اشتباه اعتقاد دارد. پس قدمهای اولیه برای توافق همینجا برداشته میشود. نورا و چاد پس از مدت کوتاهی، تقریبا نُه دقیقه گفتوگو با خودشان کنار میآیند و نورا به نمایندگی از کشیش جورج وینستون، این مأموریت را میپذیرد. سی و دو دقیقه بعد، چاد به فکرش میرسد که برای ثبت لحظه انجام مأموریت چه باید بکند. همه چیز خیلی سریع برای کتک زدن پسربچهای کوچک، درست جلوی چشمان مادرش با دوربینِ فیلمبرداریِ چاد مهیا میشود. مأموریت بیهیچ مشکلی به پایان میرسد و آنچه پس از آن اتفاق میافتد بیش از عذاب وجدان یا احساس گناه، خلسهای است بیانتها که فاصلهای شگرف میان این دو نفر ایجاد میکند. نورا بارها از چاد درخواست میکند که او را کتک بزند، پس از آن، به او خیانت میکند و در نهایت خیره به ساعت کنار تخت، ابتدا تصور میکند زندگی مشترک آنها دچار چالش جدی شده، اما یک دقیقه بعد درمییابد که ازدواج آنها به پایان رسیده است. مرگ کشیش که در واقع خودکشی است، نشان میدهد که او برای رفتن آماده بوده است، اما کیست که بخواهد بدون هیجان راهی دیار عدم شود، بیاینکه هیجانی برای این سفر متصور شود، بهخصوص اگر این مسافر، مرد خدا باشد. برای نورا و چاد که حالا دیگر خودِ واقعیشان هستند، زندگی جدیدشان جایی آغاز میشود که نورا آخرین مشت را از چاد میخورد. او بدون آنکه سهمی از حقالزحمه گناه را به چاد بپردازد، در خانه جدید مشغول کوتاه کردن چمنها میشود و همه کارهای طلاق را به تنهایی انجام میدهد و چاد نیز مشغول نوشتن و تدریس میشود. ماهها بعد، نورا در کتابخانه محل کار جدیدش به کتاب «اصول اخلاق» برمیخورد، همانی که اولین بار در کتابخانه کشیش توجهاش را جلب کرده بود، روزها صرف خواندن کتاب میشود و درنهایت چیزی که پیش از این خودش نفهمیده باشد، دستگیرش نمیشود.
داستان بلند «جانشین» از مجموعه شاهکارهای پنج میلیمتری، اثر استیون .کینگ با ترجمه شیوا مقانلو در نشر افق منتشر شده است.
دیدگاه تان را بنویسید