نگاهی تحلیلی به فصل هفتم سریال؛
«پایتخت۷» چه فرصتها و تهدیدهایی برای صدا و سیما داشت؟

محمد تقیزاده
فصل هفتم سریال پایتخت چند ویژگی منحصر به فرد داشت که آن را نسبت به دیگر فصول آن و حتی دیگر برنامههای رسانه ملی متمایز کرده است. نخست بحث بازدید میلیونی آن در تلوبیون و سیمای رسمی کشور است که بارها از سوی رسانهها مورد تاکید قرار گرفت و حتی خبرهایی مبنی بر خلوت شدن خیابانها در زمان پخش مجموعه نیز انتشار یافت. بحث دوم تاثیرات جانبی این سریال برجامعه بود به نحوی که بحث فروش شهاب سنگ به بهانه طرح این موضوع در سریال و همچنین بالا رفتن فروش بلیط و سفر به مشهد مقدس که در قسمتهای آخر مجموعه مطرح شد بارها از سوی رسانهها و کاربران مجازی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
بازدیدهای چند ده میلیونی قسمتهای آغازین فصل هفتم سریال «پایتخت»، علاوه بر اینکه محبوبیت این مجموعه را به عنوان طولانیترین سریال تاریخ تلویزیون از نظر تعداد فصلها نشان میدهد بیانگر این مهم است که رسانهملی همچنان در صورت کیفیت و جذابیت، میتواند موثر و پرمخاطب باشد.
بیراه نیست اگر پخش سری جدید سریال «پایتخت» را مهمترین اتفاق تلویزیون در سال جدید و تعطیلات نوروزی دانست چراکه از یک سو برنامههای مناسبتی رسانه ملی نتوانست در این ایام مخاطب چندانی بدست آورد و از سوی دیگر، پخش این سریال در اواسط تعطیلات و بعد از ایام لیالی قدر توانست بار دیگر مردم را به پای یک برنامه تلویزیونی بنشاند.
حالا میتوان «پایتخت» را به مثابه برند رسانه ملی و یکی از تولیدات برجسته صدا و سیما در ۲ دهه اخیر در نظر گرفت و نام آن را در کنار برنامه ورزشی و پربیننده «نود» عادل فردوسیپور قرار داد که به مثابه آبرویی برای رسانه ملی در این سالهای انفعال صدا و سیما و قهر مردم از این رسانه، شناخته میشود. مقایسه «پایتخت» و «نود» در وهله نخست به خاطر جلب و جذب توده مردم و مخاطبان وسیعی است که این ۲ برنامه تلویزیونی و به مدد ایدهها و اجرای سازندگان آن توانستند بدست آورند.
«پایتخت» را از این لحاظ باید آبروی رسانه ملی دانست که بعد از قطع همکاری تلویزیون با فردوسیپور و اتفاقات سال ۱۴۰۱، نوعی قهر ملی با تلویزیون صورت گرفت و به نظر میرسد حالا بعد از ۲ سال و نیم از آن اتفاقات و دوری توده مردم با تلویزیون، دوباره پای طیف وسیعی از تماشاگران از روشنفکر تا طبقه متوسط و کارگر به تماشای یک محصول تلویزیونی(و نه نمایش خانگی) باز شده است.
در قسمتهای آغازین فصل هفتم پایتخت نیز برخی اهالی رسانه و منتقدین، شمشیر را برای این سریال از رو بسته بودند چنانکه بعضی، مصاحبههای سالهای گذشته محسن تنابنده را بازخوانی کرده و ادعای او برای همکاری نکردن با تلویزیون را تداعی کردند. گروه دیگر، از حجم بالای تبلیغات برندهای مختلف و تبلیغ میان برنامهای به مدت هشت دقیقه نوشتند تا شروع فصل هفتم پایتخت با چالشها و مقاومتهایی نیز همراه باشد اما همه چیز با گذر زمان و پخش قسمتهای آتی حل شد و دیگر نه کسی از تبلیغات میان برنامهای گلایه دارد و نه تنابنده را به دلایل مختلف از جمله قرار گرفتن به عنوان کارگردان هنری در تیتراژ مینوازد.
چند دلیل برای موفقیت پایتخت بعد از پخش سری هفتم وجود دارد که همچنان میتواند مخالفان و موافقان را جلوی تلویزیونها بکشاند:
نخست، فضای طنز، شاد و متناسب با عید نوروز است که نخستین عامل نزدیکی و همراهی مخاطبان با سریال است، اگرچه سریالهای دیگری در این سالها با همین حال و هوا از جمله «نون خ» و «زیر خاکی» هم بودند اما نتوانستند این موفقیت را تکرار کنند.
دوم، فضای خانوادگی و صمیمی است که میان اعضای خانواده نقی معمولی وجود دارد به نحوی که گویی بار دیگر رسانه در حال ایفای نقش واقعی خود یعنی بازنمایی واقعیت در جامعه است و همین احساس همراهی و سمپاتی با درام را دوچندان کرده است.
سوم، شخصیتهای شیرین با بازیهای باورپذیر است، اگرچه برخی به بازی ارسطو خرده گرفتند اما به نظر همچنان تکهکلامها و اکتهای این بازیگر و دیگر کاراکترها برای تماشاگران جذاب است و مهم این است که در این فصل گویی همه شخصیتها به اندازه نقش و اهمیتشان در فیلمنامه پرداخت شدهاند و کمتر نقش تصنعی و بیجایی در قصه وجود داد.
در کنار امتیارات ذکر شده، باید به ایدهپردازی جذاب گروه فیلمنامهنویس و شخص آرش عباسی و محسن تنابنده اشاره کرد که توانسته مجموعهای پُروپیمان تولید کند و برخلاف سریالهای مشابه که به اصطلاح آب بستن در مسیر روایتگری سریال وجود دارد و نمیتوانند یک روایت منسجم و درگیرکننده ارائه دهند، پایتخت با ایدههای جالب و ماجراجوییهای جذاب توانسته در کنار شخصیتهای جذابش، از نظر داستانگویی نیز تا حد زیادی درگیرکننده باشد.
تم فصل جدید پایتخت، ازدواج و خانواده است و در این فصل به طور دقیقتر و متمرکزتری فرهنگ ازدواج و تشکیل خانواده مورد تاکید سازندگان و سفارشدهندگان بوده است. از دوقلوهای رحمان و رحیم تا سارا و نیکا، رحمت که ازدواج ناموفقی داشته، فهمیه که شوهرش فوت کرده، ارسطو که بار دیگر در حال تجدید فراش است و نقی که مترصد شوهر دادن ۲ دختر خود است، جملگی با موضوع ازدواج و اهمیت خانواده دست و پنجه نرم میکنند.
به علاوه اینکه در فصل جدید «پایتخت» تمرکز روی فرهنگسازی در کنار سرگرمکنندگی به شدت مورد تاکید قرار گرفت با این توضیح که جنبههای آموزشی و فرهنگی سریال از طریق شعار و بیانیه به مخاطب تحمیل نمیشود و این داستان و کاراکترها هستند که بار فرهنگی آموزشی سریال را برعهده گرفتند. برای نمونه، سرپرستی پسربچه شیرین و جذاب خانواده معمولی با نام «سالار معمولی» در عین حال که خیلی ساده و بدون اغراق به تصویر درآمده است، به خوبی فرهنگ کمک به بچههای بیسرپرست و بدسرپرست را به خانوادههایی که علاقهمند به پرورش و نگهداری بچه هستند، منتقل میکند. شخصیت نقی معمولی با وجود انتقاداتی که به برخی رفتارهای او میشود، مردی به شدت خانوادهدوست است که ارتباط عاطفی و محترمانه نقی و هما، از همان فصلهای آغازین از مهمترین وجوه فرهنگی- آموزشی سریال محسوب میشود.
در این فصل از سریال، سارا و نیکا در آستانه ازدواج هستند و نقی برای ازدواجشان شرایط سختی در نظر گرفته است. از سوی دیگر، ارسطو یک کمپر خریده و با شهربانو تقیپور (شری) ازدواج کرده است و او در کمپر برای معرفی همسرش میهمانی میگیرد. همزمان یک شهاب سنگ نیز جلوی چشم رحمت، در خانه فهیمه سقوط میکند. ارسطو، همسرش و رحمت با پنهان کردن این موضوع از نقی، قصد فروش سنگ سقوط کرده را دارند و در این میان، ماجراهای دیگری از قبیل ابتلای بهتاش به بیماری میمونی، زمیندار شدن نقی، علاقه مجدد رحمت به فهیمه و جنجالهای کمونیسم بودن پدر شوهر نیکا برای خانواده معمولی و اطرافیانشان رخ میدهد. یکی از مهمترین حواشی سریال پایتخت ۷، حذف شخصیتهای سارا و نیکا فرقانی اصل، دوقلوهای خانواده معمولی است.
دیدگاه تان را بنویسید