عرصه فرهنگ؛ صحنه نافرمانی مدنی
احسان زیورعالم
صحنه فرهنگ ایران در کمرنگ بودن سپهر رسانهایش کمتر به چشم میآید و همه چیز به چند بازیگر مشهور و کنشهایشان در این روزها خلاصه شده است. اگرچه رسانههای مخالف این چهرههای مشهور، مفهوم امروز تقلیلیافته و بهنوعی از معنا تهیشده «سلبریتی» را برای مخالفتورزی و گاه تحقیر آنان استفاده میکند؛ اما این رسانهها نیز نگاهی به دیگر سویههای فرهنگ ایران ندارند. به عبارتی فرهنگ امروز ایران به محتوای صفحات مجازی چند بازیگر و بازخورد سیاسیون به آنان محدود شده است. امری که باید گفت محصول یکسویه بودن نگاه رسانه و البته سیاستگذاران فرهنگی کشور است. برای مثال در حاشیه جلسه دیروز هیأت دولت، محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد در گفتگو با خبرنگار مستقر در حیاط ریاستجمهوری بیش از هرچیزی به موقعیت هنرمندان مشهور بازداشتی اشاره کرده است. او گفته «سیاست دولت مردمی گسترش دیپلماسی فرهنگی و هنری است... وظیفه خود میدانیم که از اهالی فرهنگ و رسانه حمایت کنیم. با نهادهای امنیتی جلسه داریم تا به افراد کمک کنیم. دستگاههای امنیتی و قضایی هم همکاریهای خوبی داشتند.» البته جای خوشحالی است که وزیر ارشاد روزنامهنگاران بازداشتی را نیز در فهرست گفتگوهایش قرار داده است؛ اما آیا اعتراضات در بدنه فرهنگ به همین بخش از گفتار وزیر ارشاد خلاصه میشود؟ پاسخ بیشک خیر است.
در روزهای پایانی آبان از گروه اجرایی نوزدهمین جشنواره تئاتر عروسکی تهران مبارک، به دبیری هادی حجازیفر خبر میرسد که این جشنواره قرار نیست برگزار شود و صرفاً با بیان اطلاع ثانوی، امکان اجرایی شدن آن را به زمانی نامشخص موکول میکنند. این دومین بار بود که گروه اجرایی از برگزاری صرفهنظر میکنند. قرار بر آن بود جشنواره تهران مبارک همزمان با روز کودک در ماه مهر برپا شود و برنامهای برای برگزاری مبتنی بر ایجاد فضای شاد آن بود؛ اما اتفاقات سه ماه اخیر کشور، حجازیفر را مجاب کرد از برگزاری جشنوارهای اجتناب کند که اساس آن بر شادی است. البته این مجاب شدن یک نظر شخصی نیست؛ بلکه محصول گفتگوهایی است که جامعه هنری با دبیر جشنواره داشته و به نوعی حجازیفر در تعامل با هنرمندان صنف خود پذیرفته است که در شرایط کنونی کشور برپایی چنین رویدادی به صلاح نیست، اتفاقی که میتواند هزینههای بسیاری، چه از نظر مالی و چه معنوی برای حجازیفر داشته باشد.
البته این همه ماجرا نیست. طی دو روز گذشته چند کارگردان جوان در صفحات شخصی خود اعلام کردهاند دیگر براساس اصول شورای نظارت و ارزشیابی، اجرایی روی صحنه نمیبرند. آنان با بیان آنکه دیگر بازیگران زن خود را مجبور به استفاده از پوشش اجباری نمیکنند، این گونه استنباط کردهاند که اجرا کردن امری در انقیاد دولت نیست و اجرا چیزی فراتر از نمایشهای روی صحنه است. البته هنرمندانی که در حرکتی دومینووار بیانیههای شخصی خود را در فضای مجازی منتشر کردهاند همگی از نسل جوانی هستند که از قضا در سالهای اخیر آثارشان چه در گیشه و چه در رویدادهای دولتی چون فجر مورد توجه قرار گرفته بودند. این نسل البته تمرد از اجرا رفتن تحت انقیاد دولت را مهر ماه سال جاری آغاز کرده بود؛ جاییکه حتی با لغو اجراها بهخصوص در سالنهای دولتی، فضا بر گلاب آدینه از سوی برخی تنگ شد تا او از اجرای نمایش «پردهخانه» به قلم بهرام بیضایی انصراف دهد. البته گلاب آدینه برخلاف نسل جوان، اجرا رفتن را کنشی سیاسی دانست و معتقد بر آن بود اعتراض را باید روی صحنه نمایان کرد. هرچند به نظر میرسد این اعتراضها از روی صحنه به دورن فضای مخاطب انتقال یافته است.
این وضعیت اما منجر به یکی از ناامیدکنندهترین دوران تئاتر ایران طی یک دهه اخیر شده است. فصل پاییز که اساساً یکی از بهترین فصلهای تئاتر طی یک دهه اخیر بوده، حالا وضعیتی نزار دارد. فضا بر مکانی چون تئاتر شهر چنان تنگ شده است که بیکیفیتی آثار و عدم فروش در گیشه به مسألهای معمولی بدل شده است. در چنین شرایطی وزارت ارشاد هیچ دری برای گفتگو با هنرمندان ناراضی نگشوده است. توجه داشته باشیم درباره جشنواره تهران مبارک نیز در گفتگو نه از سوی شخص وزیر یا معاونش، که از سوی یک همصنفی متولی جشنواره ممکن شده است. برای درک بهتر این موضوع باید به جلسه اخیر وزیر ارشاد در در سومین همایش سراسری مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها را مرور کنیم، جاییکه وزیر به مدیران پاییندست خود از لزوم «تقویت نشاط اجتماعی» برای «مقابله با دوقطبیسازی جامعه» میگوید و لزوم این مهم را تقویت فرایند اجرایی شدن برنامههای فرهنگی و هنری اعلام کرده است. بد نیست این بخش از گفتههای اسماعیلی را هم مرور کنیم، جاییکه او از مدیران خود خواسته فعالیتهای خود را به موضوع بودجه گره نزنند و «یکی از مهمترین سرفصلهای برنامه تحولی دولت مردمی در حوزه فرهنگ، مربوط به اقتصاد فرهنگ بوده است و از همان ابتدا در حوزه اقتصاد فرهنگ، تکالیف متعددی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشبینی شده است و وزارت فرهنگ با قدرت امور مربوطه را پیش میبرد.»
اقتصاد فرهنگ از کلیدواژههای دولت محمود احمدینژاد در پی تصویب آییننامه اجرایی اصول 43 و 44 قانون اساسی در سال 1387 است که بعدها در دولت روحانی به شعاری برای کم کردن حمایتهای مادی در حوزههای متنوع فرهنگی مبتنی بر دولت بود. بهعبارتی، دولت نقش خود را در تولید فرهنگ کاست؛ در حالیکه دستگاههای فرهنگی حکومتی چون اوج یا حوزه هنری، با افزایش قدرت مالی نقش پررنگتری در این باره ایفا کردند. نتیجه امر هم مشخص بود، کانالیزه کردن فرهنگ و البته از قلم انداختن حوزههای متنوع هنری. برای مثال اوج صرفاً با گروهی محدود، بودجهای هنگفت در حوزه تئاتر بدون بازگشت مالی هزینه میکرد. نمایشهای موسوم به «اتوبوسی» که بهصورت رایگان و در فضای عظیم برپا میشدند و هیچ آورده مالی برای اوج نداشت. بهعبارتی کلیدواژه «اقتصاد هنر» برای این نهادها هیچ معنایی نداشت.
به قصه تمرد هنرمندان از اجرا بازگردیم. بیشک رویه فکری اقتصادی سه دولت اخیر نقش مهمی در شکلگیری اعتراض در بدنه هنری ایران پدید آورده است. برنامههای اقتصادی تبعیضآمیز که با چاشنی سانسور و توقیف آغشته شده است. درحالیکه وزیر ارشاد به قول خویش در تلاش برای کمک به هنرمندان دربند است – که جای تشکر دارد -، او در گفتگو با هنرمندان معترض آزاد از خود همتی نشان نداده است. به نظر میرسد بیانیههای منتشر شده از سوی هنرمندان درباره مخالفتشان با اصول تحمیلی برای گرفتن مجوزها خود دلیلی است برای گفتگو. پیش از اتفاقات اخیر، حداقل طی یک دهه ناقدان فرهنگی از ناکارآمدی نظام نظارت و ارزشیابی گفته بودند، اعتراضات بسیار، اما پراکنده بود و در این نقطه تاریخی به نظر میرسد همه چیز به تجمیعی رسیده است که وزارت ارشاد را مجاب به بازنگری نسبت به رویههای خود میکند. بدونشک در فقدان فعالیتهای فرهنگی چیزی به نام اقتصاد هنر هم وجود نخواهد داشت. مؤسسههای خصوصی که بناهای فرهنگی وزارت ارشاد را در اجاره خویش دارند بهزودی ورشکسته میشوند و با حذف آنان، وزارت ارشاد در فضای اقتصادی کنونی خود به وزارتخانهای ناکارآمد در حوزه اقتصاد بدل میشود. چند سال پیش محمد غرضی در خاطرهای از هیأت دولت هاشمی رفسنجانی از اعتراض محمد خاتمی درباره کمبود بودجه در وزارت ارشاد نقل کرد که نتیجهاش آن بود، وزارت ارشاد آورده مالی ندارد، پس بودجهاش هم همین است.
دیدگاه تان را بنویسید