سعیده علیپور

 

گفته می‌شود، بودجه سال آینده کشور بر دو پایه افزایش مالیات و مولدسازی استوار است. نتیجه هر دوی اینها یکی است؛ برداشت هر چه بیشتر از جیب مردم و اموال عمومی. از همین روست که این روزها «هزینه‌کرد» این بودجه برای مردم از اهمیت بیشتری برخوردار شده؛ چرا که قرار است در شرایط سخت اقتصادی این روزها، هر ریال آن از جیب آنها برداشت شود. اما همزمان با افزایش اهمیت این هزینه‌کردهای بودجه کشور برای مردم، صدا و سیما که یکی از اصلی‌ترین نهادهای ارتزاق‌کننده از این منابع عمومی است و بخش عمده‌ای از بودجه فرهنگی کشور را به خود اختصاص می‌دهد، نه تنها کم‌مخاطب‌تر و غیرموثرتر از همیشه به کار خود ادامه می‌دهد که درهای جدیدی از ابتذال در برنامه‌سازی را به روی مخاطبان می‌گشاید.

همزمان با روز دانشجو، در بخشی از برنامه حاشیه‌ساز «سید خندان»، سرودی ترکیبی با آهنگ مشهور «یار دبستانی من» به اجرا درآمد که در فضای مجازی واکنش‌برانگیز شد و بسیاری آن را مضحک و مبتذل خواندند.

این اجرا با این جمله شروع شد: «سرود یار دبستانی من، نسخه کیک»!

و بخشی از شعر این اجرا نیز اینگونه بود: «یار دبستانی من، ببین چقدر گنده شدی، چند ساله دانشگاه می‌ری خیلی پژوهنده شدی. هک شده اسم من و تو تو لیست ترم مشروطی‌ها، شام توی خوابگاه می‌خوریم، ماهی تن با لوبیا»!

اگر گمان می‌کنید که شیوه اجرای این سرود، اندکی از بارِ سبکی شعر آن می‌کاهد و ممکن است لبخندی بر لب مخاطب آورده باشد هم سخت در اشتباهید. در حالی که بسیاری این اجرا در برنامه مورد اشاره را توهین به دانشجویان ارزیابی کردند که بسیاری دیگر حتی قائل به این حد از تاثیرگذاری هم برای آن نبوده و آن را تنها توهین به شعور مخاطب و حیف و میل بودجه عمومی با واگذاری ساخت برنامه به افرادی دانستند که اساسا قابلیت و نسبتی با برنامه‌سازی آن هم در تلویزیون ملی یک کشور ندارند.

 

*صدها میلیارد صرف چه چیزی می‌شود؟

نخستین و بیشترین واکنش‌ها به این برنامه تلویزیونی معطوف به ابراز تاسف در خصوص صرف میلیاردها تومان از جیب ملت برای برنامه‌سازی‌های چنین  بی‌مایه بود و این سوال اساسی از سوی مخاطبان را در پی داشت که آیا قرار نیست هیچ نظارتی بر بودجه فرهنگی سازمانی در نظر گرفته شود که از بیت‌المال تامین می‌شود؟

این در حالی است که این روزها موضوع بودجه سال آینده کشور و موضوع برنامه هفتم توسعه فراوان از سوی کارشناسان مورد نقد قرار گرفته است. بودجه‌‌ای که گفته می‌شود در غیاب ناتوانی در فروش نفت، جیب شهروندان را هدف گرفته که قاعدتا باید از قِبل افزایش مالیات‌ها، کیفیت رفاه عمومی نیز افزایش یابد. اما آنچه بسیاری را خشمگین کرده این موضوع است که بخشی از این بودجه صرف نهاد‌ها و سازما‌نه‌ای فرهنگی غیرپاسخگویی می‌شود که خود را ملزم به تامین نظر مالیات‌دهندگان‌ نمی‌دانند و تنها در جاده‌ای یک طرفه از جیب آنها به نفع خود برداشت می‌کنند.

این موضوعی است که نماینده چابهار در مجلس شورای اسلامی نیز بدان اشاره کرده و گفته است: «در قانون برنامه هفتم در یک اقدام عجیب ۴۳ درصد به اعتبارات صدا و سیما در سال اول اجرا برنامه اختصاص داده شده و مردم این سوال را می‌پرسند که صدا و سیما که این همه پول از تبلیغات می‌گیرد، چرا باید در اولویت افزایش بودجه باشد؟ این موضوع به نظر من خلاف عدالت اجتماعی است». این در حالی است که بودجه صدا و سیما جدای از درآمدهای حاصل از آگهی‌ها، چیزی حدود ۸ هزار میلیارد تومان است.

معین‌الدین سعیدی، همچنین اضافه کرده است: «به تعبیر خود ناظران صدا و سیما ما شاهد ریزش مخاطب و مرجعیت رسانه‌ای هستیم و کیفیت و نوع پردازش به موضوعات توسط صدا و سیما، به گونه‌ای است که بسیاری از مخاطبین خودش را از دست می‌دهد و در چنین شرایطی، صدا و سیما باید پاسخگوی شرایط کیفی و کمی برنامه‌هایش باشد نه اینکه افزایش اعتبار داشته باشد».

 

*جای خالی محبوب‌ها را چه کسانی پر کردند؟

مروری به شبکه‌های تلویزیونی نشان می‌دهد که این مجموعه به شدت با فقر محتوا و برنامه‌سازی مواجه است. به طوری که برنامه‌های صبحگاهی صداوسیما همان روال دهه 70 را طی می‌کنند. برنامه ظهرگاهی و مذهبی، همان تاک‌شو قدیمی مجری و کارشناس محور است. برنامه‌های انتقادی در بی‌کیفیت‌ترین حالت ممکن و با کلیشه‌های همیشگی روی آنتن می‌رود و افراد مدعو هر روز از حلقه‌های نزدیک‌تر به حاکمیت انتخاب می‌شوند. سریال‌ها محتوای خود را از دست‌ داده‌اند و به وفور سریال‌هایی که بارها تکرار شده به نمایش درمی‌آید. این رکود و ایستایی در شرایطی است که روزگاری این مجموعه سرشناس‌ترین هنرمندان را در خود جای داده بود و بسیاری نیز در مکتب همین افراد تعلیم دیده و به برنامه‌سازان خوبی تبدیل شده بودند.

در حالی سال‌ها صدا و سیما در میان مدیران مختلف این سازمان دست به دست شده و هر کدام به سیاقی گروهی را از برنامه‌سازی حذف کرده‌اند  که در یک دهه اخیر و به خصوص در دوران جدید مدیریت این سازمان، این جرح و تعدیل شکل افراطی پیدا کرده است.

نیازی نیست که برای مقایسه عملکرد این مجموعه با گذشته، تخصص خاصی داشته باشید، کاهش قابل توجه مخاطبان خود گواهی است بر کاهش قابل توجه کیفیت آن. در این میان صاحبنظران معتقدند بررسی عملکرد این سازمان نشان می‌دهد که این مجموعه نه تنها دیگر آثار پرمخاطبی تولید نمی‌کنند که اساسا از همکاری با افرادی که قدرت جذب مخاطب را دارند می‌گریزد. حتی پیمان جبلی، رئیس این سازمان نه تنها اصراری بر جذب این گروه ندارد که بارها بر سلبریتی‌زدایی از این مجموعه تاکید داشته است. او چندی پیش در پاسخ به پرسشی از دانشجویان درباره‌ی بازگشت برخی برنامه‌سازان و چهره‌ها به تلویزیون، تصریح کرد: «بالاخره وقتی این آدم در برنامه‌ای می‌آمده برای خودش خِیلی از مخاطبان را داشته است. اسمش می‌آمده، برنامه با خودش مخاطب می‌آورده است. اسم آن آدم روی شبکه‌ای می‌آمد، آن شبکه خودش را بالا می‌کشید. خب حالا به نظام، مردم و اعتقادات خودش لگد زده است. لگد زده به نمکدان، نمک را ریخته و نمکدانی را شکسته است. آیا از من انتظار دارید برای اینکه من پرمخاطب بشوم بروم خواهش و التماس کنم که تو رو خدا بیا؟!» جبلی سپس به تربیت چهره‌های جدید در صداوسیما اشاره کرد و گفت: «در کنار این مسئله تربیت و کشف چهره‌های جدید اتفاق افتاده، من اسم نمی‌برم اما در این مدت اخیر و در ماه‌های بعد از فتنه، چهره‌های جدیدی کشف شده‌اند و اتفاقاً تبدیل به سلبریتی شده‌اند. منتهی سلبریتی‌های ارزشی. چه بسا اصلاً بین خود شما افرادی باشند که قابلیت داشته باشند دو روز دیگر به صداوسیما بیایند و سلبریتی شوند؛ بنابراین ما باید کشف و تربیت کنیم». لابد اشاره او به سلبریتی‌های ارزشی، چهره‌هایی چون محمدرضا شهبازی، مجری و برنامه‌ساز همین برنامه پرحاشیه سیدخندان است که در بهترین ساعات در پرمخاطب‌ترین شبکه پخش می‌شود، اما تاکنون جز مواردی که به خشم مخاطبان و کاربران شبکه‌های اجتماعی منجر شده، به موفقیت دیگری نایل نیامده است.

تنگ شدن این دایره البته هر از گاهی در اندک برنامه‌های تلویزیونی به شکل گل درشتی رونمایی شده است. از حذف چهره‌های پرمخاطبی چون مهران مدیری، عادل فردوسی‌پور، فرزاد حسنی، رضا رشیدپور، سروش صحت و ... که بگذریم، حضور افرادی چون  منصوره معصومی، مدیر موسسه بیت‌النور اصل و گوینده سخن نغز «این مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست»! تا زینب ابوطالبی، مجری شبکه افق سیما و خالق جمله معروف «هر کسی به ایدئولوژی حاکم اعتقاد ندارد جمع کنه از ایران بره»! مواردی که از نظر صاحبنظران به شکلی علنی مواضع این مجموعه را در قبال جریان‌های مختلف کشور نشان داده است.

در این میان آنچه از نظر بسیاری از مخاطبان ناقوس مرگ صدا و سیما آن هم با هزینه هنگفت از جیب شهروندان را به صدا درآورده است، مشخصا نه این خط‌کشی‌ها بلکه تبلور بی‌خلاقیتی، بی‌استعدادی، ‌چاپلوسی که به خوبی در برنامه اخیر سیدخندان می‌توان صدای خوردن قاشق این سازمان عریض و طویل و پرهزینه را به ته‌دیگ سیاست‌های فرهنگی‌اش شنید.

*صدا و سیما که یکی از اصلی‌ترین نهادهای بودجه‌خوار است و بخش عمده‌ای از بودجه فرهنگی کشور را به خود اختصاص می‌دهد، نه تنها کم مخاطب‌تر و غیرموثرتر از همیشه به کار خود ادامه می‌دهد که درهای جدیدی از ابتذال در برنامه‌سازی را به روی مخاطبان می‌گشاید

 

*آنچه بسیاری از شهروندان را خشمگین کرده این موضوع است که بخشی از بودجه‌ای که از مالیات عمومی تامین می‌شود به نهاد‌ها و سازما‌ن‌های فرهنگی غیرپاسخگویی اختصاص می‌یابد که خود را ملزم به تامین نظر مالیات‌دهندگان‌ نمی‌دانند و تنها در جاده‌ای یک طرفه از جیب آنها به نفع خود برداشت می‌کنند