توصیههایی خطاب به والدین عزیز
من همینم که هستم!
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
سروکلهزدن با انسانی لجباز و یکدنده به منظور پذیرش نظرات و خواستههایمان، کاری عبث و فرساینده تلقی میشود، فارغ از اینکه آن شخص کودک باشد و یا یک فرد بالغ، در موقعیتهایی به هیچوجه حاضر نیست به صحبت های دیگران گوش فرا دهد و به عبارتی در بنبست گیر میکند جمله معروف «من همینم که هستم» را به عنوان نخستین راهحل برای حل کردن مسائل و مشکلات خود استفاده مینماید. بطورکلی چانهزدن و کلکل کردن با فرد لجباز کار بسیار خستهکنندهای میباشد، چراکه آن فرد در گوش سپردن به نظرات و پیشنهادات دیگران بسیار مقاومت از خود نشان میدهد و به هیچوجه راضی نمیشود تا از نظر خود کوتاه بیاید.
روانشناسان براساس پژوهشها و تحقیقات انجام شده معتقدند «لجبازی» یا به اصطلاح دگمبودن یکی از خصایص انسانیست که از دوران کودکی میتواند در وجود وی پرورش یابد؛ اگر والدین روشهای تربیتی مناسب را برای پرورش فرزند خویش به کار نبرند، این صفت ناپسند تا بزرگسالی و چه بسا تا آخر عمر همراه فرد باقی خواهد ماند. بنابراین «لجبازی» به عنوان یکی از رفتارهای ناسازگارانه به صورتهای مختلفی همچون ناسزاگفتن، گریه کردن، فریاد کشیدن، شکستن و پرتکردن وسایل، آسیبرساندن به خود و دیگران، پاکوبیدن بر زمین و غیره به منظور بدستآوردن خواستهها و نیازهایشان استفاده میشود. در این میان نیز بسیاری از والدین با پاسخهای غلط همچون کوتاهآمدن، باجدادن و بهادادن به خواستههای فرزند خویش منجر به پرورش و گسترش رفتار نامطلوب لجبازی در وی میشوند. بنابراین در اکثر مواقع خود والدین مقصران اصلی شکلگیری بسیاری از صفات ناپسند در شخصیت فرزند خویش هستند.
براساس تحقیقات روانشناسی برای لجبازی محدوده سنی خاص و ویژهای نمیتوان تعیین کرد ولی شیوع رفتار لجبازی بیشتر در سنین 2 تا 5 سالگی است زیرا کودکان در این سنین بیش از دورانهای دیگر زندگی بدنبال کسب هویت، استقلال و خودباوری هستند. البته این خصیصه انسانی در دیگر دورانهای زندگی همچون ایام نوجوانی برای بدستآوردن استقلالطلبی نمود پیدا میکند؛ و در مراحل بزرگسالی و میانسالی نیز افراد ممکن است برای رشد و دفاع از عقاید و هویت خود در برابر دیگران و همچنین کنترل زندگی خویش از لجبازی کردن استقبال کنند. پیرو مطالب مطرح شده روانشناسان براینباورند لجبازی کودکان در انحصار یک علت و یا یک عامل نمیباشد و فاکتورهای متعددی در پیدایش و توسعه روحیه لجبازی دخالت دارند. برایناساس یکی از علتهای اصلی «محبت افراطی والدین» است که در چنین الگوی فرزندپروری، پدر یا مادر تمام خواستههای کودک خویش را بدون هیچ معطلی پاسخ مثبت میدهند و به این ترتیب چنین کودکی خواه ناخواه با روحیه لجبازیپرورش مییابد. بهگونهای که یاد میگیرد نیازها و خواستههای خود را با لجبازی و تندخویی بدستآورد. از طرف دیگر نیز گاهی اوقات «محرومیتهای عاطفی و بیتوجهی والدین» به نیازهای طبیعی و علاقهمندیهای فرزندشان سبب میشود کودک در محیطی فاقد مهر، صمیمیت و صفا رشد کند؛ چنین محیطی که از امنیتخاطر لازم و کافی برخوردار نیست، بتدریج منجر به پرورش کودکی پر از عقده و لجباز میشود که با روحیه تندخویی و کلکلکردن با دیگران درصدد جبران عقدهها و ناراحتیهای خویش میباشد.
باتوجه به مطالب مطرح شده به والدین تاکید میشود در به کاربردن الگوها و سبکهای فرزندپروری جانب احتیاط را رعایت کنند و با استفاده از روش تربیتی مقتدرانه، خواستههای فرزند خویش را در زمان مطلوب و در موقعیت مناسب، متناسب با شریط سنی و نیاز آنها پاسخ دهند. براین اساس روانشناسان معتقدند بهترین روش درمانی در برخورد با فرد لجباز، خنثی بودن است؛ به عبارتی والدین بدون آنکه با رشوهدادن تسلیم خواستههای فرزند خویش شوند و یا اینکه مجبور باشند از زور و تنبیه استفاده نمایند، میتوانند از طریق بیاعتنایی و نادیدهگرفتن رفتارهای لجبازانه فرزند خویش سبب خاموشی رفتارهای نامطلوب وی شوند. از اینرو برای آنکه خانوادهها بهترین نتیجه را از عملکرد الگوهای تربیتی والد-فرزندی خویش بدست آورند بهتر است حتما از مشورت متخصصان روانشناس استفاده نمایند تا با بهرهمندی از راهبردها و مساعدتهای آنان و همچنین فراگیری آموزشهای لازم، مسیر پرورش و تربیت شکوفههای زندگانی خویش را با مهارت بیشتری پشت سر بگذارند.
دیدگاه تان را بنویسید