خشونت علیه زنان، خشونت علیه انسانیت است
احمد بخارایی، عضو انجمن جامعهشناسی
زنان از کودکی تا به میانسالی متأثر از خشونتهای سلبی و ایجابی هستند که در این میان ساختارهای فرهنگی بسیار اهمیت دارند. عبور از این سطح از خشونت به ایجاد آگاهی و پهن کردن چتر امنیت نیاز دارد.
خشونت علیه زنان، گاه جنبه عام دارد و بهطور مشخص فقط در مورد زنی که ازدواجکرده نیست. خشونت علیه زنان سن و سال هم نمیشناسد و یک کودک یا یک زن سالمند هم به طریقی در معرض خشونت است.
یک دختر کودک، در معرض خشونت از نوع ایجابی است، ایجابی به این معنا که اتفاق میافتد، مانند سوءاستفادههایی که در خصوص ایفای نقشها در مورد آنها وجود دارد، در محیط آموزشوپرورش با آموزشهایی مواجه هستند که به تبعیض جنسیتی دامن میزند، تا دوران نوجوانی و جوانی که مورد سوءاستفادههای جنسیتی قرار میگیرند.
در سنین بالاتر خشونت، جنبه سلبی پیدا میکند. جنبه سلبی به این معنا که چیزهایی نیست اما باید باشد، از قبیل مراقبتهای بهداشتی. درنتیجه دختر از دوران کودکی تا زنی که سالمند میشود به نحوی در معرض خشونتها از نوع ایجابی تا سلبی قرار میگیرد که انواع مادی و غیرمادی دارد. ابعاد مادی که شکل اقتصادی دارند و ابعاد غیرمادی مانند خشونتهای جنسی.
آنچه مهم است توجه به این است که باید و میتوان یک پدیده را در سه سطح بررسی و تحلیل کرد. سطح خرد، میانه و کلان. اینکه گفته میشود فرد مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرد، در خصوص سطح خرد است و اینکه مورد سوءاستفاده اقتصادی قرار میگیرد در سطح میانه است، مانند دستمزدهای کمتر که به آنها تعلق میگیرد. اما شکل مهم سطح کلان است. بخش زیادی از وزن یک آسیب اجتماعی را در سطح کلان باید جستجو کرد.
در سطح کلان ما با ساختارهای فرهنگی مواجه هستیم. خشونت مردان علیه زنان و خشونت زنان علیه زنان، همگی متوجه همین ساختار فرهنگی و نیز شامل الگوهای مردسالارانه است. حال زمانی که یک ساختار فرهنگی خودش را به جامعه تحمیل میکند از روی اجبار زنها به آن جلب میشوند و مردسالاری به نحوی تداوم پیدا میکند. حال خروجی این وضعیت کاهش اعتمادبهنفس است.
فراتر آنکه، آسیبرسان بودن این ساختارهای فرهنگی گریبان هر زن و مرد را میگیرد، ما با خشونت علیه انسانیت مواجه هستیم. امروز تحت این ساختار فرهنگی هر دو که از این عزتنفس دور میمانند. بنابراین برای رهایی از خشونت علیه زنان ما باید به رفع خشونت علیه انسانیت بپردازیم.
اما اینکه چه میشود این خشونت پایدار باقی میماند یا اینکه فرد متأثر از خشونت، وضعیت خود را رها نمیکند، علت اول «عدم آگاهی» است. گاهی زنان خشونت را بهعنوان یک حق باور دارند و باید درباره آن آگاهی داده شود. وقتی خشونت حس نشود، آنگاه اتفاق میافتد، بنابراین باید در خصوص وجود انواع خشونت آگاه بشوند و اینکه کدام کلام یا رفتار، معنای خشونت دارد یا ندارد. بنابراین فردی که مورد خشونت قرار میگیرد از این وضعیت آگاه نیست که بخواهد از آن بیرون بیاید. رسانهها و آموزشوپرورش باید در این خصوص آگاهیهای لازم را بدهند.
گام دوم بعد از حس کردن خشونت بهواسطه آگاهی، این است که فرد میخواهد از این وضعیت خارج شود. نبود چتر امنیت مناسب باعث میشود فرد شرایط بد را به بدتر ترجیح بدهد. فرد احساس میکند اگر در شرایط خشونت باقی بماند شرایط بهتری دارد. نبود امنیت روحی و روانی، نبود امنیت اقتصادی، باعث میشود فرد بودن در وضعیت خشونت را ترجیح بدهد.
دیدگاه تان را بنویسید