نهال فرخی

مسعود پزشکیان در شرایطی که دولت خود را دولت وفاق عنوان می‌کرد و البته با همین کلیدواژه پست‌های کلیدی و مناصب اصلی کشور را تقدیم جناح بازنده کرده بود؛ حالا در هفتمین ماه از آغاز به کار دولتش با چالش‌های جدی در آرایش اعضای کابینه‌اش مواجه شده و دقیقا همان روزی که بهارستان‌نشینان، وزیر اقتصاد را از قطار دولت او پیاده کردند، معاون راهبردی‌اش نیز خبر از ترک ایستگاه پاستور داد.

هر چند مساله استیضاح ناصر همتی در سمت وزیر اقتصاد از منظر ترک افتاده بر پوسته وفاق میان دولت و مجلس (اگر بالاخره پزشکیان نیز این حقیقت را بپذیرد) حائز اهمیت است اما ضربه استعفای معاون راهبردی بدون تردید شکست این ایده را مطرح می‌کند. حقیقت این است که وقتی وفاق درون ساختار ایجاد نشود، وفاق با مردم و جهان بلاموضوع است؛ چون ساختار منسجمی وجود ندارد که بخواهد چنین ایده‌ای را پیش ببرد و آقایان آن‌قدر درگیر مسائل داخلی خود هستند که امکان پرداختن به موضوعات فراتر از آن را نخواهند داشت. مهم‌تر اینکه در چنین وضعی نیرو‌های متضاد درون ساختار بیش از هر چیز درصدد خنثی کردن نیرو‌های مقابل خود هستند و اصولاً هیچ کاری پیش نخواهد رفت.

ظریف قربانی خالص‌سازان شد؟

مساله حمله به وزرا که اکنون دستکم نام سه وزیر دیگر نیز مطرح شده و همچنین فشار و تلاش برای بیرون راندن محمدجواد ظریف که اصلی‌ترین برگ برنده دولت پزشکیان بود را نیز می‌توان از جمله همین رقابت‌های درونی وفاق و تلاش برای خنثی‌سازی‌ها ارزیابی کرد.

در واقع همان روندی که بارها در دوره سه ساله دولت سید ابراهیم رئیسی با عنوان خالص سازی مورد انتقاد بود حالا اتفاقا این بار با کلیدواژه وفاق است که در حال تکرار است. تکراری که این بار جولان بازندگان انتخابات زودهنگام منجر به عبور غیرخودی‌ها از بدنه دولت و ادامه روند خالص‌سازی خواهد شد.

استعفای یک شنبه شب ظریف اما نخستین استعفای او نبود. او یک بار در اسفند سال 1397 و در دولت حسن روحانی و زمانی که وزیر خارجه بود استعفا داد و بار دیگر نیز در مهرماه سال جاری زمانی که فشار تندروها شدت گرفته بود از بابت رهایی دولت پزشکیان از زیر بار فشار تن به استعفا داد و استعفای روز 12 اسفند سومین استعفای اوست؛ استعفایی که به نظر می رسد این بار اما او بدون هیچ تمایلی و شاید با توصیه تن به این روند داده است.

ظریف به صراحت این بار حساب ایکس خود با انتشار پستی اعلام کرد که به درخواست رئیس قوه قضائیه از سمت خود کناره‌گیری کرده و در بخشی از متن خود نوشت: «دیروز به دعوت ریاست محترم قوه قضائیه به دیدار ایشان رفتم. در این دیدار، ایشان با اشاره به شرایط کشور توصیه کردند که برای پیشگیری از فشار بیشتر بر دولت، به دانشگاه بازگردم. بنده نیز بی‌درنگ پذیرفتم که همواره خواسته‌ام یار باشم و نه بار. با سپاس فراوان از ایشان که بار مسئولیت در برابر خدا و مردم را از دوش بنده برداشتند، امیدوارم با کنار گذاشتن بنده، بهانه‌ها برای سنگ‌اندازی در برابر خواست مردم و موفقیت دولت برداشته شود. هنوز به پشتیبانی از دکتر پزشکیان گرانقدر می‌بالم و برای ایشان و دیگر خدمتگزاران راستین به مردم بهترین‌ها را آرزومندم.»

ضربات پیاپی به دولت؛ این بار از جناح دو قوا

به این ترتیب مشخص شد که محمدجواد ظریف به دفتر محسنی اژه‌ای فراخوانده شده تا رئیس قوه قضاییه به او بگوید که بابت رعایت قانون مشاغل حساس باید از سمت خود کنار برود؛ قانونی که می‌گوید مدیران سطح یک کشوری و لشکری نباید در میان همسر(ان) و فرزندانشان کسی تابعیت کشورهای بیگانه را داشته باشد. 

اما درباره مورد ظریف گفته شده بود که از طریق استجازه از یکی از مقامات عالی نظام حل شده و حتی کمال خرازی نامه‌ای به رهبری نظام نوشته بود و در آن درخواست کرده بود تا این قانون فرزندانی که به صورت قهری کسب تابعیت کرده‌اند را مستثنی کند که رهبری نظام هم‌هامشی پای آن نوشته و آن نامه راهی کمیسیون مربوطه در مجلس شد. البته که ماجرا به همین جا نیز خاتمه نیافته بود و روز 7 بهمن ماه بود که محمدباقر قالیباف در سمت رئیس مجلس خبر داد که«معاونت نظارت مجلس، سازمان بازرسی و دیوان عدالت اداری موضوع انتصاب ظریف در دولت را پیگیری کنند»، درخواستی که به طور جدی با حواشی و انتقادات بسیار مواجه شد که اساسا برای رئیس مجلس گویا وفاق تا آن جا اهمیت دارد که نیروها و نزدیکانش به کار گمارده شوند و مورد دوم این که در این مورد ارکان قوه قضاییه چه کارکردی برای دخالت در این حوزه دارند؟

شاید زمان آن رسیده که پزشکیان در مفهوم وفاق موردنظر خود، تجدیدنظر کند و صندلی‌های مدیریتی که به مدیران میانی و بالاتر از جریان مخالف و منتقدش داده را با قدرت پس بگیرد. او حالا در شرایطی است که اصلی‌ترین مهره‌اش در انتخابات یعنی ظریف را نیز از او می‌گیرند پس دیگر جایی برای مماشات و دادن فرصت به مخالفان تفکر و وعده‌هایش نیست؛ چرا که طرف مقابل هیچ پایبندی و ‌اعتقادی به وفاق ندارد

این سخنان قالیباف نیز خود در واکنشی به تذکر حمیدرسایی، نماینده همیشه مخالف از جبهه پایداری در مجلس بود. رسایی در آن روز گفته بود که مطالبه‌ای را مجلس از قوه قضائیه کرده مبنی بر این که یک انتصاب غیر قانونی صورت گرفته است. این نماینده تندرو همچنین تصریح کرده بود که«واقعاً سوالم این است چرا آقای محسنی اژه‌ای دستور نمی‌دهد تا قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس که صراحتاً گفته اگر انتصابی بدون داشتن این شرایط صورت بگیرد، آن انتصاب کان لم یکن است، یعنی اصلاً انتصابی نیست، در این زمینه اعمال شود؟»

در واقع آن چه که در این پرونده خاص به نظر پای قوه قضاییه را به میان کشید، درخواست مجلس برای اعمال نفوذ رئیس قوه قضاییه بود و البته سوال مطرح شده هم چنان این است که اگر روند انتصاب دچار تخلف بوده که باید از مجاری قانونی هم چون احضار به مجلس و یا مسیر قانوی قضایی طی شود و در این مورد خاص توصیه و حکمیت رئیس قوه قضاییه را آیا نباید دخالت در کار قوه دیگر تلقی کرد؟ آن هم در شرایطی که بنا به نص صریح قانون اساسی ، دستورات و عملکرد این قوا به طور کامل جدا از هم و تفکیک شده است.

البته رسایی به موضوع دیگری نیز اشاره کرده بود که «ما اعمال ماده ۲۳۴ را در خصوص رئیس جمهور درخواست کردیم، اما مجلس برای همراهی با دولت از دیوان عدالت درخواست کرد نسبت به انتصاب غیرقانونی اقدام کند. اگر ما قانون در اینجا تصویب کنیم و دولت اجرایی نکند و قوه قضائیه نیز پیگیری نکند، به چه کار می‌آید؟»

در واقع به نظر می‌رسد مسیر درست و قانونی نیز همان بوده که این نماینده تندرو اشاره کرده یعنی اعمال ماده 234 که به معنای این است«درصورتی که وزیر یا هیأت وزیران مورد استیضاح در مجلس حاضر نشوند، استیضاح‌کنندگان مطالب خود را بیان می‌کنند و رئیس ‌اعلام اخذ رأی عدم اعتماد می‌کند.» مساله‌ای که احتمالا نمایندگان تمایلی به آن نداشته و ترجیح دادند پای قوه قضاییه را در این ماجرا وسط بکشند!

دولت و وفاقی که شکسته است

در این بین اما مساله ای که باید مورد توجه قرار بگیرد ضربه‌های پیاپی به آن ایده ای است که پزشکیان تلاش داد به خیال خود و به مدد آن سامانی در میان مخالفان و موافقان دولتش ایجاد کند و در این راه حتی بسیاری از موافقان دولت خود را نیز ناامید در میانه راه رها کرد و ترجیح داد به ایده وفاق خیالی خود سرگرم باشد. 

در دو ماجرای اخیر یعنی استعفا و استیضاح دو عضو مهم کابینه، دولت در یک روز ضربات کاری را متحمل شد. چنان چه مخالفانی که رای سهمگین 182 نفره بهارستان را جشن می گرفتند ناگهان دیدند از پیروزی دیگرشان در دفتر رئیس قوه قضا رقم خورد. تندروهایی که به شدت در پی حذف ظریف از کابینه پزشکیان بودند و این مدت نیز امیالشان با مقاومت و لابی‌های پزشکیان ناکام مانده بودند و در نهایت می دیدند که این فشارها جواب داده و ظریف استعفا کرده است.

هر چند سخنگوی دولت می گوید هنوز خبری از موافقت با استعفا نیست اما تا همین اندازه نیز شاید برای مخالفان تندروی دولت که همین چند ماه پیش انتخابات را به کمپین بزرگ ظریف برای پزشکیان باخته بودند ، اکنون یک پیروزی رقم خورده است.

دیگر نمی‌توان گفت که وفاق میان رئیس مجلس با رئیس‌جمهوری مانند روز قبل از استیضاح است. به عبارت دیگر قالیباف در روز استیضاح جلیلی را انتخاب کرد و در ادامه نیز باید این انتخاب خود را ادامه دهد چراکه بازی رفتار ژله‌ای در سیاست ایران سال‌هاست که به بن‌بست رسیده است

البته فاطمه مهاجرانی دیروز خبر داد که «محمدجواد ظریف استعفای خود را تقدیم رئیس‌جمهور کرده‌ است اما یک طرف استعفا پذیرش آن است که هنوز پذیرشی از سوی دکتر پزشکیان انجام نشده است.»

مهاجرانی هم چنین گفته که «امیدواریم که تصمیم‌گیری‌ها و فرایندها به‌گونه‌ای طی شود که امکان استفاده از تمام ظرفیت‌های کشور در جهت خیر و صلاح مردم انجام شود.»

نتیجه برکناری و استیضاح چه خواهد شد؟

اما آن چه اکنون از همیشه مشخص‌تر و روش‌تر است شاید این باشد که از 12 اسفند 1403 به بعد خیلی از مناسبات و تعاریفی که دولت چهاردهم در مفروضات خود داشت، خواه ناخواه دچار تغییر و بازتعریف خواهند شد؛ از وفاق گرفته تا تعامل و همدلی و مناسبات سه قوه.

کما این که در جریان استیضاح نیز طیف قالیباف به وضوح پشت سر تندروها و طیف سعید جلیلی قرار گرفتند و واضح است که اگر قالیباف می‌خواست و اراده‌اش بر تعامل با دولت بود، با قدرت لابی‌گری خود می‌توانست جلوی نتیجه استیضاح را بگیرد و اجازه ندهد در فاصله ۲۰ روز مانده تا پایان سال یکی از مهم ترین وزارتخانه‌ها بدون وزیر شود. اما او با وجود آن که در یکی دو هفته اخیر از سوی طیف سعید جلیلی مورد هجمه سنگین قرار گرفته، اما باز هم ترجیح داد تا زیر خیمه نمایندگان حامی جلیلی برود و به میل آنها قدم بردارد. پس دیگر نمی‌توان گفت که وفاق میان رئیس مجلس با رئیس جمهوری مانند روز قبل از استیضاح است. به عبارت دیگر قالیباف میان پزشکیان و جلیلی، در روز استیضاح جلیلی را انتخاب کرد و در ادامه نیز باید این انتخاب خود را ادامه دهد چرا که بازی رفتار ژله‌ای در سیاست ایران سال‌هاست که به بن‌بست رسیده است.

از سوی دیگر تندروها با این دو پیروزی، حالا دست برتر در سیاست را خواهند داشت.آن‌ها دیده‌اند که با هجمه و سروصدا و ایجاد فشار همه‌جانبه بر دولت و مجلس و حتی قوه قضاییه، و مهم تر از همه، سر و صدای می‌توانند تاثیرگذاری خود را بازیابی کنند. در حقیقت گروهی کوچک اما به شدت پرسروصدا به نوعی خواست خود را به جامعه و ارکان دیگر قدرت تحمیل می کنند.

اما در این میان پزشکیان دو راه اصلی پیش رو دارد. اول این که به همین روند دل خوشی به وفاق ادامه دهد و هر روز زیر فشار جدیدی قرار بگیرد و روز به روز از وعده‌هایش دورتر شود. در حقیقت با ادامه این روند او به چیزی تبدیل می شود که روزگاری سید محمد خاتمی گفته بود آرزوی تندروهاست؛ یک تدارکاتچی که دیگرانی برایش میز بازی را می چینند و سیاست گذاری می کنند. 

مسیر دوم اما شاید این است که پزشکیان در مفهوم وفاق موردنظر خود، تجدیدنظر کند و صندلی‌های مدیریتی که به مدیران میانی و بالاتر از جریان مخالف و منتقدش داده را با قدرت پس بگیرد. شاید زمان آن رسیده که مسعود پزشکیان وعده‌هایش را یک بار دیگر مرور کند. او حالا حتی در شرایطی است که اصلی‌ترین مهره‌اش در انتخابات یعنی ظریف را نیز از او می گیرند پس دیگر جایی برای مماشات و دادن فرصت به مخالفان تفکرش و وعده‌هایش نیست؛ چرا که طرف مقابل نه به وفاق اعتقادی دارد و نه قصد دادن فرصتی به دولتش! اتفاقا حتی به نظر می‌رسد بازندگانی که قصد وفاق با آن‌ها را داشت حالا بی‌امان در حال حمله به دولت برنده هستند، حملاتی که پایگاه رای پزشکیان و حامیانش را از همیشه متزلزل‌تر خواهد کرد.