واکنشها به اظهارات بیسابقه موسویخوئینیها ادامه دارد
جدال بر سر کیسـتی هاشمی
به دنبال اظهارات چند روز پیش موسویخوئینیها درباره هاشمی رفسنجانی، برخی رسانهها نوشتند: «سکوت موسویخوئینیها سر هاشمی رفسنجانی شکست» حالا چند روز است خونی که از آن سر شکسته ریخته، چهره هاشمی را مخدوش کرده و تصویر تازهای از او ارائه کرده است؛ تصویر سیاستمداری که قانون را دور میزده، به دنبال مهندسی انتخابات بوده، رادیکال و چپ بوده، گرایشش به اصلاحطلبها مصلحتی بوده، معتقد به گرفتن خمس از مردمی که پول در بانک دارند بوده و زندان مخصوص زنان بدحجاب و ... این تصویر تازه، چنان دوستداران هاشمی را برافروخته که واکنشها به آن همچنان ادامه دارد.
محبوبه ولی، روزنامه نگار
بزرگان هر حوزهای وقتی از دنیا میروند، آنچه که از خود به جای گذاشتهاند، میشود میراثشان؛ اگر آدام اسمیت باشد، میراثش آن اثری است که بر علم اقتصاد گذاشت، اگر میشل فوکو یا ملاصدرا باشد، میراثش فلسفه و اندیشهاش است، اگر پیکاسو یا ونگوک باشد، نقشهای روی بومشان را به ارث میگذارند و اگر یک سیاستمدار از دنیا برود، میراث او جای پایی است که از خود روی خاک سیاست به جا گذاشته است. هاشمی رفسنجانی از همین دسته آخر است. با نگاهی به نقش برجسته و غیرقابل انکار او در صحنه سیاسی ایران باید گفت که سیاست ایران به میزان قابلتوجهی حاصل سیاستورزی اوست؛ اما شکاف میان بازماندگان هاشمی در صحنه سیاسی کشور بر سر اینکه او واقعا که بود و چگونه بود، شکافی ژرف و پهن است!
او 19 دی 95 رحلت کرد و این روزها ایام دومین سالگرد درگذشت اوست. از آن جایی که در فرهنگ ایران قانون نانوشتهای است که از درگذشته به نیکی یاد کنند، در این روزها خیلیها سعی کردند با تحسین و تمجید او را به یاد آورند؛ حتی آنها که شاید مواقعی نقدهایی هم به او داشتهاند. برخی از تعریف و تمجیدها هم به حدی رسید که صدای عدهای را درآورد. تا جایی که حسن روحانی که از زمان فوت هاشمی رفسنجانی درباره او سکوت اختیار کرده بود و حتی یک پیام تسلیت نیز نفرستاد، هفته گذشته در دومین سالگرد درگذشت وی، موضعی از خود نشان داد که خیلیها را متعجب کرد.
او چنان از هاشمی رفسنجانی تعریف کرد که روزنامه جوان در واکنش به آن نوشت: «سخنان غلوآمیز رئیسجمهور در توصیف مرحوم هاشمی رفسنجانی و نوشتن همه دستاوردهای نظام به پای وی، واکنشهای متعددی را در فضای مجازی به همراه داشت. برای همه منصفین واضح است که هاشمی نه آنچنان که روحانی میگوید پدر همه چیز است و نه آنچنان که مخالفینش میگویند فتنهگر و مهره دشمن.»
«آنی نبود که مینمود و مینمایند»
بعد از آن تمجید و تحسین غلوآمیز، نوبت به انتقاداتی بیسابقه از هاشمی رفسنجانی رسید که آن هم از آن سوی بام صدای خیلیها را درآورده است. سیدمحمد موسویخوئینیها، دبیر مجمع روحانیون مبارز ابتدای هفته گفتگویی با خبرگزاری ایرنا داشته که در آن به دور از تعارفات معمول، تند و بیپرده هاشمی را به باد انتقاد گرفته و تصویر نویی از او ارائه کرده است.
گفتوگوی وی بسیار مفصل است، اما اگر بخواهیم جان کلام او را بگوییم این است که «هاشمی رفسنجانی آنی نبود که مینمود و مینمایند.»
بهرغم اینکه در سالهای پایانی زندگی هاشمی رفسنجانی، او چهرهای معتدل و منعطف معرفی میشد، موسویخوئینیها در مصاحبه اخیر خود گفته است: آقای هاشمی هیچوقت در عمرش در خط اعتدال نبود. ایشان در آن تقسیمبندی اولیه یکی از عناصر کاملا برجسته جناح چپ بود. صحبتهای ایشان در خطبههای نمازجمعهاش نشان میدهد چپ رادیکال بود.
گفتوگوی موسویخوئینیها درباره هاشمی رفسنجانی بسیار مفصل است اما جان کلامش این است که «هاشمی آنی نبود که مینمود و مینمایند.» اظهارات او به خودی به خود تازه و بیسابقه بود، اما وجه دیگر اهمیتشان مربوط به گویندهشان است که او را «مخزن الاسرار» مینامند
مثلا در مسائل پولی و اقتصادی، در نمازجمعه مطرح کرد باید از کسانی که پول در بانکها دارند خمس بگیریم. این باعث شد یک مرتبه خلقالله پولهایشان را از بانکها بیرون کشیدند. یعنی رادیکالترین موضع درباره اندوختههای مردم در بانکها را داشت؛ یعنی برویم سرک بکشیم چه کسی چقدر پول دارد. تفکرات هاشمی به قدری سوپررادیکال چپ بود که معتقد بود باید زندانی مختص زنان بدحجاب درست کنیم.»
در جای دیگری با شرح دیدار خود و کروبی با هاشمی رفسنجانی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 76، تصریح میکند: «ایشان معتقد بود کار باید راه بیافتد. برای راه افتادن کار میشود قانون را دور زد. این روزها تعبیری به اسم مهندسی انتخابات را بهکار میبرند. آقای هاشمی آن زمان را در نظر بگیرید، با آن روابط و امکانات و قدرت. آقای هاشمی آن زمان میتوانست انتخابات را جوری مهندسی کند که آن نتیجهای که میخواهد گرفته شود. اگر رهبری میگفت من میخواهم که آقای ناطق رئیسجمهوری بشود و شاید هم مایل بودند انتخاب شود؛ تأکید میکردند که با رعایت همه معیارهای انتخاباتی، به طوری که همه مردم باور کنند واقعاً انتخابات جدی است. بنابراین پای صندوق رأی بیایند. اما آقای هاشمی نظرش متفاوت بود، میگفت: ما همه سازوکارها را جوری طراحی کنیم که این آقا رأی بیاورد. حالا بهجای 20میلیون، 15 میلیون بیایند پای صندوق رأی»
موسویخوئینیها درباره فاصله گرفتن هاشمی از حاکمیت و گرایش او به اصلاحطلبان هم حرفهای تازهای زده و گفته است: «آقای هاشمی به دلیل اینکه جایگاهش در این سالها متفاوت شد، به تناسب، رفتارهای متفاوت هم داشت. یک زمانی رئیسجمهور نبود، بعد رئیسجمهور شد. یک زمانی نسبت به جناح چپ احساس نیاز نداشته و حتی بیمهر هم بود. بعد که آن جایگاه را نداشته، خودبهخود با اینها نزدیک شده است. متقابلا اینها هم نزدیک شدهاند. شاید هم این جریان احساس کرده از شخصیت آقای هاشمی، برای رأیآوری میتواند استفاده کند.»
اعلام برائت از اسرار «مخزنالاسرار»
این اظهارات به خودی خود تازه و بیسابقه بودند، اما وجه دیگر اهمیتشان مربوط به گویندهشان است. موسویخوئینیها گرچه تا چندی پیش سیاستمدار ساکت و پردهنشینی بود، اما سهم و نقش او در سیاست به قدری است که او را «مخزنالاسرار» مینامند؛ مخزنالاسراری که رسانههای اصولگرا به اظهارات تازهاش عنوان «افشاگری» دادهاند و بسیار به آن توجه کردند.
منتجبنیا، قائممقام سابق حزب اعتماد ملی با بیان اینکه «هاشمیستیزی» رفتاری همیشگی، اما بیاثر است، به طرح این سوال پرداخته که «چرا موسویخویینیها که ۱۰ سال یکبار هم مصاحبه نمیکند، در سالگرد هاشمی این حرفها را میزند؟»
همزمان دوستداران هاشمی سعی میکنند این خدشه به زعم آنها افراطی بر چهره «آیتالله» را از بین ببرند. آیتالله سیدمهدی امام جمارانی، از اعضای برجسته و موسس مجمع روحانیون مبارز از این اظهارات موسویخوئینیها اعلام برائت کرده و گفته است که «گمان نمیکنم مجمع روحانیون مبارز و اعضای آن با شناختی که اینجانب از ایشان دارم، دارای چنین نظراتی باشند و حتما این مصاحبه و انتقادات مطرح شده در آن، نظرات شخص آیتالله موسوی خویینیها است که متأسفانه باید عرض کنم به هیچ عنوان مصلحت نبود در این شرایط و اوضاع و احوال کشور و آن هم در فقدان آیتالله هاشمی رفسنجانی چنین سخنانی درباره ایشان مطرح شود.»
او در مورد این به مصلحت نبودن هم توضیح داده: «اکنون در چهل سالگی انقلاب قرار داریم و حتماً کمبودها و نقصان در عملکرد مسئولان بوده و هست، اما کدام سیاست ایجاب میکند که در حق بزرگان این کشور و انقلاب، بدون بررسی درست شرایط زمانی و مکانی، انتقاداتی چنین را مطرح سازیم.»
شوت به توپ «هاشمیستیزی»؟
منتجبنیا، قائممقام سابق حزب اعتماد ملی هم با بیان اینکه «هاشمیستیزی» رفتاری همیشگی اما بیاثر است، به طرح این سوال پرداخته که «چرا موسویخویینیها که ۱۰ سال یکبار هم مصاحبه نمیکند، در سالگرد هاشمی این حرفها را میزند؟» البته این تنها سوال منتجبنیا نیست. بسیاری از واکنشها به سخنان موسویخوئینیها، توام با نگاهی مشکوک و مبهم و طرح این پرسش بود که «آیا این بازی جدیدی در زمین هاشمیستیزی است؟!»
برخی دیگر در واکنش به یادآوری گذشته موسویخوئینیها پرداختند. صادق زیباکلام در این باره میگوید: «آنچه آقای موسویخوئینیها میگویند قبل از آقای هاشمی رفسنجانی، شامل حال خود آقای موسویخوئینیها میشود. آقای موسوی خوئینیها در ردیف انقلابیون تندرو و رادیکال اوایل انقلاب و دهه شصت بود.»
او خطاب به دبیر مجمع روحانیون مبارز گفت: «آقای موسویخوئینیها شما وقتی دادستان انقلاب بودید چند نفر حکمهای آنچنانی گرفتند؟ چند هزار نفر سر از زندان اوین درآوردند؟ اینها نکاتی نیست که ما به این سادگی بتوانیم چشم خودمان را به روی واقعیتها ببندیم و فقط انگشت اتهام را به سوی آقای هاشمی رفسنجانی بگیریم و بگوییم «او علیه روزنامه سلام بود، ۸۰-۹۰ نفر از ملیمذهبیها را گفت دستگیر شوند» ولی آن کسی که دستگیر کرد اکبر هاشمی رفسنجانی بود یا قوه قضائیه؟»
زیبا کلام به شرح روایتی از اشغال سفارت آمریکا نیز اشاره کرده و گفته است: «دانشجویان خط امام میگویند «وقتی به آقای موسوی خوئینیها گفتیم تصمیم داریم سفارت آمریکا را اشغال کنیم و میخواهیم این مسئله را به اطلاع امام برسانیم تا با اذن و اجازه ایشان این کار انجام شود اما شما به آنها گفتید اگر این تصمیم را به امام بگویید امام با اشغال سفارت آمریکا مخالفت میکنند چون موافق نیستند. بنابراین بروید سفارت را اشغال کنید من موافقت ایشان را میگیرم». آقای موسویخوئینیها اگر قرار است درباره دهه شصت و هفتاد صحبت کنیم باید درباره این مسائل هم صحبت کنیم. زخم تیری که شما با اشغال سفارت آمریکا و پس از آن راه انداختن تفکر آمریکاستیزی به انقلاب زدید هنوز که هنوزه خونریزی دارد.»
اسرار نبود، کینه بود
او درنهایت با بیان اینکه موسویخوئینیها با بغض و کینه دارد تاریخ را تحریف میکند، این را هم اضافه کرده که «قطعا مصاحبه آقای موسویخوئینیها برای جریان تندرو ارزشمند است، جریانی که از هیچ توهین و تخریبی علیه هاشمی رفسنجانی بعد از سال ۸۸ خوداری نکرد. جریان تندرو از این مصاحبه آقای موسویخوئینیها چقدر کیف میکند، ولی در پایان از آقای موسویخوئینیها میپرسم، آیا قدرت این ارزش را دارد که آدم همه اخلاق را زیرپای آن بریزد و له کند؟»
محمد هاشمی، برادر هاشمی رفسنجانی نیز دیروز به گلایه در روزنامه شرق نوشت: «اگر سخنان آقای خوئینیها درباره مرحوم هاشمی درست است، چرا ایشان چنین موضوعاتی را در زمان حیات آن مرحوم اظهار نکردند؟ برخی وقتی تصور میکنند که دیگر در یاد مردم نیستند با انتقاد به شخصیتهای برجسته خود را دوباره مطرح میکنند که چنین رویکردی منصفانه نیست.»
او در کانال تلگرامیاش هم با تاکید بر اینکه صحبتهای موسویخوئینیها «تهمت یا غیبت» است، نوشت: «اگرغیبت باشد که اشد من الزنا وحداقل مجازات آن هشتاد ضربه شلاق برای یک مورد واگر تهمت باشد آبروی مومنانی را ریختهاند که گناه آن از اهانت به خانه کعبه بیشتر است و در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی باید پاسخگو باشند.»
چند روز پیش در آستانه دومین سالگرد درگذشت هاشمی رفسنجانی، روزنامه جمهوری اسلامی یادداشتی منتشر کرد با این عنوان که «باور کنید هاشمی رفته است، دیگر هم برنمیگردد!» چنین باوری درباره شخصی به تاثیرگذاری هاشمی رفسنجانی نمیتواند وجود داشته باشد، چراکه جسم او رفته است اما رد پای او در سیاست همچنان پررنگ و عمیق است. جدلهای این روزها نیز حاکی از آن است که نه تنها باور رفتن او وجود ندارد، بلکه دیدگاههای صفر و صدی درباره هاشمی، به یکی از اصلیترین اختلافات جریانات سیاسی در کشور تبدیل شده است.
دیدگاه تان را بنویسید