زهرا معرفت

کاهش نرخ رشد جمعیت و پیش‌بینی پیری جمعیت ایران طی ۳ دهه آینده، چند سالی است که مسئولان را به فکر اتخاذ تصمیماتی برای ترغیب خانواده‌ها به فرزندآوری انداخته است. قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت نیز در همین راستا در سال ۱۴۰۰ به تصویب مجلس رسید. با این حال به باور بسیاری از کارشناسان مشوق‌هایی که در این دست سیاست‌ها در نظر گرفته شده با هزینه‌های فرزندآوری همخوانی ندارد و به عبارتی، مجموع شرایط اقتصادی، درآمدهای پایین و در مقابل، تورم و گرانی روزافزون، سبب شده هزینه‌هایی که فرزند یک خانواده از بدو تولد تا دوره جوانی بر دوش خانواده می‌گذارد، بسیار زیاد شود. در این شرایط، آنچه به عنوان مشوق مالی فرزندآوری در نظر گرفته شده، در برابر این هزینه‌ها، چیزی شبیه به شوخی است!

اگر از خرج‌های ابتدایی، مثل هزینه‌های دوره بارداری، زایمان و بیمارستان بگذریم، با به دنیا آمدن فرزند، خرج‌های اساسی‌تر آغاز می‌شود: از خرید شیرخشک و پوشاک گرفته تا هزینه‌های مربوط به بهداشت و درمان که در دوره‌ای که درمان شکل خصوصی‌تری به خود گرفته، بار این هزینه‌ها نیز نسبت به قبل سنگین‌تر شده است. این تازه ابتدای راه است؛ کمی بعد، هزینه‌های آموزش که جزو مهم‌ترین هزینه‌ها به حساب می‌آیند آغاز می‌شود. این هزینه‌ها نیز به دلیل آنکه دولت بخش قابل توجهی از وظایف قانونی خود در رابطه با آموزش رایگان را به بخش خصوصی محول کرده، بسیار زیاد است.

به طور کلی، از طرفی، برنامه‌ها و سیاست‌هایی که دولت برای جوانی جمعیت پیش گرفته با توجه به این هزینه‌ها غیرکارآمد است و از طرفی دیگر، تمام این هزینه‌ها در مقابل درآمد یک خانواده، حتی خانواده‌های متوسط شهری  که به یمن سیاست‌های اقتصادی، دیگر جایگاه پیشین را ندارد و به خط فقر نزدیک شده‌اند، بسیار ناچیز است.

۱۰میلیون و ۸۹۲هزار تومان درآمد ماهانه برای یک خانواده حداقل‌بگیر

تصور کنید به یک خانواده دو نفره، یک فرزند اضافه شود یعنی باید به هزینه‌های اجاره‌خانه، خورد و خوراک و پوشاک و در نهایت درمان که اساسی‌ترین هزینه‌ها و البته حداقلی‌ترین نیازها هستند، هزینه‌های فرزند را نیز اضافه کرد. با یک حساب و کتاب دم‌دستی، متوجه نامتناسب بودن درآمد و هزینه‌ها خواهیم شد.

حداقل دستمزد ۱۴۰۳ با تمام مزایای مزدی برای یک فرد متاهل دارای یک فرزند، ۱۰ میلیون و ۸۹۲هزار تومان است. بیش از نیمی از این درآمد احتمالا خرج کرایه خانه می‌شود و باقی نیز صرف مخارج یومیه. این در حالی است که فعالان کارگری و کارشناسان، نرخ حداقلی سبد معیشت که بسیاری از نیازهای اولیه از آن کسر شده را ۳۰ میلیون تومان به بالا محاسبه کرده‌اند. بنابراین حتی اگر تصور کنیم یک کارگر، درآمدی بیش از حداقل حقوق مثلا تا ۱۵ و حتی ۲۰ میلیون تومان داشته باشد، باز هم درآمد او با نرخ سبد حداقل‌های زندگی فاصله بسیاری دارد.

وضعیت توصیف شده البته یک وضعیت ثابت و غالب نیست و آمار دقیقی در رابطه با درآمد خانواده‌ها و تعداد شاغلین هر خانواده وجود ندارد. ممکن است درآمد خانواده کمتر یا بیشتر از این رقم باشد، ممکن است در یک خانواده دو شاغل وجود داشته باشد یا یک شاغل برای تامین هزینه‌ها چند شیفت کار کند اما مسأله این است که درآمد بسیاری از حقوق‌بگیران، فاصله فاحشی با نرخ سبد حداقل‌های زندگی دارد. این فاصله ممکن است کم یا زیاد باشد اما وجود دارد و زندگی را سخت کرده است. همچنین واضح است که وضعیت کسانی که قبل از این مرحله قرار دارند یعنی کسانی که شغل ندارند، بی‌ثبات‌کار هستند، کار کاذب یا کار غیررسمی دارند، به مراتب بدتر از مورد نمادینی است که در ادامه به آنها می‌پردازیم.

کثیری از افراد جامعه از طبقه متوسط و کارگر، توان تأمین حداقلی‌ترین نیازهای خود را ندارند و برای تأمین هزینه‌های خانواده باید چند شیفت کار کنند و حتی از نیازهای اساسی نیز بگذرند

در چنین شرایطی و در حالی‌که حقوق حتی در بهترین حالت کفاف هزینه‌های حداقلی زندگی را نمی‌دهد، خوشبین بودن به سیاست‌های تشویقی حداقلی و غیرمطمئن دولت‌ها برای فرزندآوری، ساده‌انگاری است. ضمن اینکه باید توجه داشت که همین برنامه‌های به اصطلاح تشویقی نیز به سختی اجرا می‌شوند و حتی بدتر، حقوقی که پیشتر در قوانین برای حمایت از فرزندآوری ترتیب داده شده نیز یا اجرا نمی‌شوند یا رسیدن به آن دشوار است.

افت شدید درآمد زنان شاغل پس از فرزندآوری

یک: «حمید» سرپرست یک خانواده سه نفره است. فرزند او ۴ ماه پیش به دنیا آمد. همسرش با ۱۷ سال سابقه کار و بیمه‌پردازی، بعد از ۴ ماه توانسته حقوق مرخصی دوران زایمان را دریافت کند. این حقوق طبق قانون، دوسوم آخرین حقوق دریافتی است که برای یک شاغل حداقل‌بگیر در سال ۱۴۰۳ با درخواست ۹ ماه مرخصی زایمان، چیزی حدود ۶ میلیون و ۸۰۰هزار تومان می‌شود. حمید می‌گوید: «هزینه‌هایمان بعد از بچه‌دار شدن دو برابر شد و درآمدمان نصف. قبلا درآمد هر دو روی هم ۲۴ میلیون تومان بود اما حالا با احتساب ۶ میلیون و 800هزار تومانی که همسرم از بیمه، آن هم بعد از ۴ ماه دوندگی دریافت می‌کند، به ۱۸ میلیون تومان رسیده است. ۱۰ میلیون تومان کرایه خانه می‎دهیم و باقی هم صرف هزینه‌های روزمره می‌شود که با آمدن فرزند بیشتر شده است».

در حالی‌که حقوق حتی در بهترین حالت کفاف هزینه‌های حداقلی زندگی را نمی‌دهد، خوشبین بودن به سیاست‌های تشویقی حداقلی و غیرمطمئن دولت‌ها برای فرزندآوری، ساده‌انگاری است

او می‌گوید: «قبل از آنکه به فکر داشتن فرزند بیفتیم، مبلغی پس‌انداز کردیم که تقریبا دیگر چیزی از آن باقی نمانده و برای گذران ادامه زندگی چاره‌ای جز پیدا کردن شغل دوم ندارم».

دشواری‌های دریافت وام فرزندآوری

دولت وامی برای فرزندآوری تخصیص داده که مبلغ این وام برای فرزند اول فعلا ۴۰ میلیون تومان است اما آن‌طور که متقاضیان می‌گویند، شرایط بهره‌مندی از این وام دشوار است. حمید مسیری را که برای گرفتن این وام طی کرده شرح می‌دهد: «ثبت‌نام در سایت و انتخاب بانک مورد نظر یک فرآیند نسبتا سخت است. از این مرحله که گذشتیم به بانک مراجعه کردیم و گفتند فعلا بودجه نداریم. باید صبر می‌کردیم تا از بانک مرکزی برایمان کدی ارسال شود. کد بعد از مدتی ارسال شد و تازه سختی‌های گرفتن وام شروع شد. ضامن یا باید کارمند رسمی بود یا کسبه‌ای با چک بانک مورد نظر. به سختی و با شرمندگی از یکی از اقوام متمول خواستیم تا دسته‌چکی از بانک بگیرد و توانستیم مدارک را کامل کنیم. یک ماه بعد از تکمیل مدارک به بانک مراجعه کردم و دوباره گفتند بودجه نداریم. پیگیر شدم و چند روز بعد بالاخره یک مبلغ ۳۷ میلیون تومانی واریز کردند».

حمید در وصف ناچیز بودن این مبلغ می‌گوید: «همان دو هفته اول بعد از تولد، نوزادمان سرما خورد و گفتند باید بستری شود. بیمارستان دولتی جا پیدا نکردیم و او را به بیمارستان خصوصی بردیم. همان اول ۱۵ میلیون تومان واریز کردیم و در نهایت هم نزدیک به ۲۲ میلیون تومان هزینه بیمارستان شد».

حقوقی که با هزینه پرستار سربه‌سر می‌شود

دو. «سمانه» یک فرزند یک سال و نیمه دارد. او پیش از این ۱۵ سال سابقه کار در یک شرکت خصوصی داشت. حالا اما مجبور به خانه‌نشینی شده است. سمانه می‌گوید: «تنها سه ماه از مرخصی زایمان استفاده کردم و کارفرما با مرخصی بیشتر از این موافقت نکرد. بعد از سه ماه، پرستار گرفتم و به کار برگشتم. تقریبا سر ماه بیش از نصفی از حقوقم را به پرستار می‌دادم تا کارم را از دست ندهم. در واقع درآمد من که تا قبل از این صرف بازپرداخت وام‌هایمان می‌‎شد، دیگر صفر شده بود و همسرم با دو شیفت کار کمبود زندگی‌مان را جبران می‌کرد».

او می‌گوید: «بعد از حدود یک سال متوجه شدم که سر کار رفتنم واقعا فایده‌ای جز دوری از فرزندم ندارد. حقوق ماهیانه‌ام با هزینه پرستار تقریبا سربه‌سر می‌شد و تنها خستگی برایم می‌ماند. برای همین تصمیم گرفتم کارم را رها کنم تا فرزندم را خودم بزرگ کنم. درآمدمان نصف شده، همسرم دو شیفت کار می‌کند و پس‌اندازی هم نداریم. تنها هزینه دو قلم داروی آهن و ویتامین هر دو هفته یک‌بار فرزندم ۵۰۰هزار تومان است».

سمانه در مورد دریافت وام فرزندآوری می‌گوید: «۵ ماه بعد از آنکه فرزندم به دنیا آمد به دنبال دریافت وام رفتم اما شرایط دریافت این وام برای ما سخت بود و نتوانستیم ضامن پیدا کنیم».

حساب و کتاب، اجازه فرزندآوری را نمی‌دهد

سه. فاطمه و میلاد فرزندی ندارند. آنها ۵ سال پیش تشکیل خانواده دادند و در یک خانه اجاره‌ای در مرکز شهر زندگی کردند. فاطمه می‌گوید: «با آنکه هر دو کار می‌کردیم اما نتوانستیم موقعیتمان را حفظ کنیم. دو سال بعد از ازدواج، از پس تأمین کرایه خانه برنیامدیم و به کرج رفتیم». او از تلاش دونفره برای خرید یک خانه می‌گوید: «همه کار کردیم. ماشین‌مان را فروخیتم و با پس‌اندازی که از هدایای عروسی برایمان باقی مانده بود، یک مغازه در حاشیه کرج کرایه کردیم. پیش خودمان گفتیم، شغل آزاد بهتر از کار برای کارفرما با حقوق ۱۰ - ۱۲ میلیون تومانی است. از شغلم استعفا دادم و در مغازه ایستادم و همسرم هم بعدازظهرها به من ملحق می‌شد».

کار آنها اما نگرفت. آن‌طور که می‌گوید، میزان درآمدشان با هزینه‌های مغازه نمی‌خواند و بعد از یک سال مجبور به بستن مغازه شدند. فاطمه می‌گوید: «پیش خودمان گفتیم چند سال بعد درآمدمان بهتر می‌شود و یک خانه در همین کرج می‌گیریم و بعد برای بچه‌دار شدن اقدام می‌کنیم. حالا هر جور که حساب می‌کنیم از پس هزینه‌های فرزند برنمی‌آییم. در بهترین حالت، درجا می‌زنیم».

طبقه متوسط فقیر، نگران آینده

هر سه نمونه موردی گزارش، افرادی از طبقه متوسط جامعه هستند؛ کسانی که اگرچه به لحاظ فرهنگی در همان طبقه متوسط قرار دارند اما موقعیت اقتصادی آنها، به خصوص طی سال‌های اخیر بسیار تضعیف شده است. کسانی که قرار بود تحصیلات و شغل‌شان آنها را به لحاظ اقصادی در جایگاه مناسب‌تری قرار دهد، حالا در تأمین حداقلی‌ترین نیازهای زندگی خانواده خود مانده‌اند؛ افرادی که نگران داشتن حتی یک فرزند هستند و اگر هم فرزندی داشته باشند، به سختی از پس تأمین هزینه‌های تک فرزندشان، برمی‌آیند.

این نمونه‌ها البته به لحاظ کثرت، چندان قابل اعتنا نیستند. همان‌طور که گفتم، ممکن است وضعیت برخی از آنچه در گزارش گفته شد بهتر یا بدتر و بسیار بدتر باشد اما مسأله اصلی این است که بخش کثیری از افراد جامعه ما از طبقه متوسط و کارگر، امروز توان تأمین حداقلی‌ترین نیازهای خود را ندارند. آنها برای تأمین هزینه‌های خانواده خود، باید چند شیفت کار کنند و از بسیاری از نیازهای اساسی بگذرند.

در چنین شرایطی سیاست‌هایی چون پرداخت وام ۴۰ میلیون تومانی یا بیشتر، واگذاری زمین، سهمیه ثبت‌نام خودرو و... نمی‌تواند تغییر چندانی در دیدگاه این طبقات به وجود بیاورد، ضمن اینکه دست‌یابی به همین مشوق‌‎ها هم چندان کار آسانی نیست.

با چنین سیاست‌هایی نمی‌توان طبقه متوسط نگران از آینده را ترغیب به فرزندآوری کرد؛ آنها که انتظارشان از تربیت فرزند و خواست آینده‌ای بهتر برای او، هیچ سنخیتی با موقعیت اقتصادی‌شان که روزبه‌روز بدتر می‌شود، ندارد. همچنین با این دست سیاست‌ها، نمی‌توان طبقه کارگری که سقوط آزاد به زیر خط فقر را از خیلی وقت پیش آغاز کرده، ترغیب به فرزندآوری کرد. این دست سیاست‌ها را باید در ردیف همان کار فرهنگی شهرداری‌ها در قالب بنرهای تشویقی فرزندآوری قرار داد و نباید توقع چندانی از کارآمدی آن برای تغییر وضعیت داشت.