بیمه اجتماعی را بیمعنا نکنید!
رضا امیدی، جامعهشناس
اخیراً مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در نشست هماندیشی با کانونهای عالی کارگران بازنشسته و مستمریبگیر سراسر کشور گفتهاند: فرمول فعلی محاسبه مستمری براساس میانگین دو سال آخر کار است اما این فرمول باعث میشود برخی افراد با افزایش حقوق در دو سال آخر مستمری بیشتری دریافت کنند. ما باید فرمول را به گونهای اصلاح کنیم که میانگین تمام سنوات کاری مبنای محاسبه قرار گیرد که این مسأله مورد استقبال و تأیید کارشناسان و حتی بیمهپردازان و بازنشستگان نیز است.
درباره این گفته، چند نکته قابل طرح است:
اول. در سالنامه ۱۴۰۲ حدود ۲۵درصد مستمریبگیران با حکم پایه کمتر از حداقل دستمزد و حدود ۵۰درصد کمتر از دو برابر حداقل دستمزد مستمری میگیرند. تقریباً همین نسبت درباره ترکیب بیمهپردازان هم برقرار است. ۲۵درصد مابقی هم از گروههای شغلی نظیر کارکنان بخش دولتی، شرکتهای بزرگ دولتی و خصوصی، اعضای هیأت علمی دانشگاهها و... هستند. اگر ادعای مدیرعامل درباره افزایش حقوق در دو سال آخر صحت داشته باشد، باید در جایی از آمار سازمان خود را نشان دهد. باید توجه داشت که خود حداقل دستمزد در سال ۱۴۰۲ حدود ۵۰درصد خط فقر بوده است.
دوم. بنا به احکام برنامه پنجم در سازمان تأمین اجتماعی کمیسیونی برای بررسی چنین مواردی (افزایش نامتعارف حقوق در دو سال آخر بیمهپردازی) ایجاد شد و افزایشهای نامتعارف حقوقی در سالهای پایانی دوره کاری را بررسی میکرد و در اغلب موارد هم یا چنین پروندههایی را رد و کارفرما را جریمه میکرد یا بعضاً میانگین ۵ سال آخر را برای چنین مواردی مبنای محاسبه مستمری قرار میداد. در برنامه ششم و هفتم هم بهرغم اینکه چنین حکمی نیست، سازمان به این راحتی افزایشهای نامتعارف را نمیپذیرد؛ نهتنها در دو سال آخر بیمهپردازی، بلکه حتی بعد از دوره زایمان.
سوم. در کشوری که افراد در دوره اشتغال ۳۰ ساله بهطور میانگین تورم بالای ۲۰درصد را تجربه میکنند و در حوزههای معیشتی بالای ۳۰درصد، با چه ضریبی بنا است مبنای محاسبه مستمری بازنشستگی به میانگین کل دوره کاری تعمیم یابد؟ معیار بهروزسانی چیست؟ در کشوری که الان بیش از ۳۰درصد جمعیت زیر خط فقر مطلق هستند و مستمری بیش از ۶۰درصد بازنشستگان تأمین اجتماعی کمتر از خط فقر مطلق است، چنین طرحهایی جز افزایش میزان و شدت فقر چه پیامدی دارد؟
چهارم. وقتی چند سال است که دولت سیاست همسانسازی حقوق بازنشستگان با شاغلان همرده را دنبال میکند و اولین برنامه وزارت رفاه در دولت فعلی هم تأکید بر تداوم اجرای این سیاست بوده (درست یا نادرست)، مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در چه چارچوبی چنین اصلاحات پارامتریکی را طرح کرده است؟ اساساً وقتی در نهایت بنا بر همسانسازی مستمری بازنشستگان با شاغلان است، چنین ایده متناقضی چه معنایی دارد؟
پنجم. مدیرعامل مدعی شدهاند که حتی «بیمهپردازان» نیز از تغییر مبنای محاسبه مستمری به کل دوره کاری استقبال کردهاند. واقعاً اگر شواهدی در این زمینه وجود دارد، خوب است منتشر شود و مورد بحث و بررسی قرار گیرد، چون این برخلاف کل ادبیات نظری این حوزه و اقتصادسیاسی اصلاحات بازنشستگی است!
ششم. بهلحاظ تصویر سازمانی این رویه درستی نیست که دلیل هر تغییر یا اصلاحی، تقلب یا دستکاری اطلاعات از سوی بیمهشدگان معرفی میشود. این میتواند به بهانهای برای پنهانکردن بیکفایتیهای خود سازمان تفسیر شود.
هفتم. در دهه ۱۹۹۰ چنین تغییر پارامتری در برخی کشورها و آن هم برای ورودیهای جدید نظام بیمهای اعمال شد. این کشورها اغلب تورم ۳۰ ساله کمتر از ۳درصد دارند و بهرغم این، پژوهشهای جدید در برخی از همین کشورها افزایش فقر بازنشستگان را به اصلاحات آن دهه نسبت میدهند. بیمه اجتماعی مبتنی بر یک قرارداد اجتماعی است و اصلاح آن نیز باید در چارچوب چنین قراردادی باشد. طرح چنین دستکاریهایی در ایران صرفاً به فقیرانهترشدن مستمریها و بیمعناشدن بیمه اجتماعی منجر میشود.
دیدگاه تان را بنویسید