ضرورت ایجاد تغییرات اساسی در ساختار بیمهای کشور
کرونا، معیوب بودن نظام رفاهی را اثبات کرد
محرومیت از بیمه یا داشتن بیمهای که به کار نمیآید، داستان غمانگیزی است که ثابت میکند تا تحقق تامین اجتماعی مورد تاکید در قانون اساسی فاصله زیادی داریم.
اگر پرداخت حق بیمه، چه برای بیمههای تجاری و چه صندوقهای بیمه اجتماعی را مبتنی بر قراردادی بدانیم که بین یک فرد و شرکتهای بیمهگر منعقد میشود، قاعدتا کسانی که حق بیمه میپردازند باید از جزئیات خدمات قابل دریافت، مطلع باشند. ثبتنام در سامانه تامین اجتماعی برای دریافت بیمه بیکاری و دریافت این جواب که شما مشمول قانون بیمه بیکاری نمیشوید، نشان میدهد که خیلیها از خدمات قابل دریافت اطلاعی ندارند. پای حرف برخی کارگران که بنشینیم عنوان میکنند که ما فکر میکردیم با پرداخت حق بیمه، مشمول قانون بیمه بیکاری میشود. این گمان به ویژه درباره کارگران با بیمههای خاص بیشتر مشاهده میشود. کارگران ساختمانی، قالیبافان، رانندگان تاکسی و... ازجمله بیمهشدگان خاص هستند که مشمول بیمه بیکاری نمیشوند چرا که حق سه درصدی بیمه بیکاری را نپرداختهاند. در این بین چند مساله اساسی وجود دارد. چرا یک نظام یکپارچه بیمهای نیست و این همه بیمه متعدد با شرایط و خدمات مختلف، آیا به نفع تامین اجتماعی جامعه است یا به ضرر آن؟ نکته مهم دیگر این است که چرا بسیاری از بیمهشدگان نمیدانند قرار است چه خدماتی دریافت کنند؟ آیا خود آنها کمکاری کرده و اطلاعات کافی را کسب نکردهاند یا اینکه مشکل را باید جای دیگری پیدا کرد؟
از بیمهنشدگان تا بیمهشدگان محروم
«مدتهاست که کار آزاد میکنم. کار اصلیام نقاشی ساختمان است اما چون این کاری است که ممکن است همیشه نباشد یک ماشین هم خریده و در روزهای بیکاری با آن مسافرکشی میکنم. مدتهاست حق بیمه میپردازم. ابتدا به صورت خویشفرما و بعد بیمه کارگران ساختمانی. برای اینکه بتوانم مشمول بیمه کارگران ساختمانی شوم دوندگی زیادی کردم. خوشحال بودم که بالاخره مشمول این بیمه شدهام چون فکر میکردم در صورتی که بیکاریام طولانی شود، میتوانم از مزایای بیمه استفاده کنم».
روایت این نقاش ساختمان که البته مسافرکشی هم میکند، نشان میدهد که او چیزهایی درباره مزایای بیمهای شنیده اما دقیقا نمیداند این مزایا چه چیزهایی هستند.
وی ادامه میدهد: حالا که فهمیدهام مشمول مستمری بیکاری نمیشوم، با توجه به شرایط سخت معیشتی نسبت به ادامه بیمهپردازی تردید دارم.
شرایطی که شیوع کرونا در ایران به وجود آورد، مشکلات مختلف سیستمی را نمایان کرد. یکی از این مشکلات این بود که درصد بالایی از افراد شاغل بیمه ندارند و خیلی از بیمهشدگان هم نمیتوانند در شرایط خاص مزایای قابل توجهی بگیرند.
«علاالدین ازوجی»، مدیرکل توسعه اشتغال وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در این باره میگوید: از شش میلیون شاغل آسیبدیده از کرونا حدود ۴۶ درصد فاقد بیمه هستند.
این رقم نشان میدهد که حدود سه میلیون نفر نمیتوانند به خدمات بیمهای در شرایط بحرانی امید داشته باشند و از میان سه میلیون باقیمانده هم حتما کسانی هستند که مشمول مستمری بیکاری نمیشوند.
«کاظم فرجاللهی»، فعال کارگری به ایلنا میگوید: برخلاف تبلیغاتی که میشود و میگویند با تعدد شرکتهای بیمهگر خدمات متنوعی ارائه میشود، عملا این تعدد منجر به ایجاد نظامی نامنسجم شده و افراد را دچار سردرگمی کرده است.
امضای قرارداد بدون اطلاع از مفاد آن
بهرغم تاکید قانون اساسی، بسیاری از شهروندان از خدمات بیمهای محروم هستند یا تحت پوشش نوعی بیمهاند که چندان به کارشان نمیآید. در درجه اول باید به فکر فراگیر کردن بیمه اجتماعی بود.
فرجاللهی میگوید: قانون اساسی بر لزوم تامین اجتماعی تاکید کرده است. تامین اجتماعی برای شاغلان در قالب بیمه سازمان تامین اجتماعی تعریف شده و برای مشاغل و افراد خاصی که محروم از بیمه میشوند، این وظیفه برعهده دولت گذاشته شده است.
با وجود چنین شرایطی بسیاری از بیمه محروم ماندهاند. شاید دلیل آن غالب شدن دیدی حسابگرانه باشد یعنی اینکه در ادامه روندهایی که منتهی به خصوصیسازی و کاهش نقش دولت شده، این سیاست اتخاذ شده که افراد برای بیمه شدن به سمت بیمهگرهای خصوصی هدایت شوند. ناگفته پیداست که خیلیها توان پرداخت حق بیمههای بیمهگرهای خصوصی را ندارند یا اینکه اساسا اعتقاد و اطمینانی به این بیمهها ندارند. وقتی بحرانی فراگیر به وجود آمده، دولت مجبور به جبران خساراتی است که با آیندهنگری میتوانست از تحمیل آنها جلوگیری کند. دولتها میتوانستند با فراگیر کردن بیمه اجتماعی، به صورت اجباری کردن بیمه و حمایت از بیمه پایهای، کاری کنند که ورودی به صندوقهای بیمهگر بیشتر شده و اکنون که روز مباداست، برای جبران خسارات مجبور به برداشت منابع از جاهای مختلف ازجمله صندوق توسعه ملی نشوند.
البته این فقط یک سویه از ماجراست. داستان بیمه در ایران جنبه دیگری هم دارد که تلختر از این هم هست؛ همان اتفاقی که برای نقاش ساختمانی که داستانش را گفتیم، رخ داد.
فرجاللهی میگوید: مشکل در نبود شفافیت است. در ایران خیلیها بیمه هستند. تعداد قابل توجهی بیمه تامین اجتماعی دارند و بسیاری هم بیمه خاص، بیمه عمر و... اما جالب است بدانید که خیلی از اینها اطلاعات درستی درباره شرایط و خدمات بیمه خود ندارند.
وی ادامه میدهد: وقتی کسی حق بیمه میدهد در واقع قراردادی به امضا رسانده است. قاعدتا باید این فرد بداند چه قراردادی بسته است اما خیلیها این را نمیدانند. شاید بگویید این وظیفه خود فرد است که تحقیق کند اما باید گفت که به صورت نظاممند، عدم شفافیت وجود دارد و همه چیز برای شهروندان عادی در هالهای از ابهام است.
این فعال کارگری عنوان میکند: ظاهر امر این است که سامانهها و سایتهایی وجود دارد که افراد میتوانند با مراجعه به آن اطلاعات کافی را کسب کنند. فرض را بر این میگذاریم که اطلاعات این سایتها کافی است. واقعیت این است که خیلیها اطلاعی از این سامانهها و سایتها ندارند یا نمیدانند چطور باید اطلاعات را از آن استخراج کنند. اگر بنا بر دادن اطلاعات و شفافسازی است میتوان دفترچهها و بروشورهایی تهیه کرد و افراد را در زمان آغاز پرداخت حق بیمه ملزم به مطالعه دقیق آنها و کسب اطلاع کرد. این اتفاق نمیافتد چون ارادهای برای شفافسازی نیست.
وی میگوید: در شرایط مطلوب حتی باید ریز موارد مالی بیمهگر هم برای بیمهپرداز مشخص باشد اما در این مورد هم شاهد این هستیم که بسیاری از چیزها در هالهای از ابهام قرار دارد.
مجموع یارانه نقدی یک خانواده ۱۴ نفره تقریبا برابر با حق بیمه یک ماه برای کسانی میشود که بیمه اختیاری پرداخت میکنند! این ارقام ثابت میکند افراد به ندرت در صورت نداشتن کار ممکن است بیمهپردازی کنند
سطح رفاهی نازل در کشور
نظام بیمهای، مشخصکننده سطح رفاه اجتماعی یک جامعه است. بیمه در واقع تامینکننده آتیه یک فرد است. در برخی کشورهای پیشرفته، شهروندان از هنگام تولد مشمول یک پایه بیمهای میشوند که تضمین میکند آنها در پیری از حداقل معیشت برخوردار خواهند بود. قاعدتا این کشورها در زمان بحران میتوانند از طریق همین صندوق تامین اجتماعی جبران خسارت کنند. در ایران برخلاف صراحت قانون، افراد فقط در صورتی بیمه میشوند که مشغول به کار، آن هم کاری با قرارداد مشخص بشوند یا اینکه خودشان ماهانه مبلغی را بپردازند که با توجه به شرایط اقتصاد اکنون، مبلغ کمی هم نیست. در ایران حدود ۷۰ میلیون نفر مستحق دریافت یارانهای شناخته شدهاند که تنها ۴۵ هزار تومان در ماه است. وقتی عنوان میشود که این تعداد از جمعیت به این رقم ناچیز احتیاج دارند، چطور میتوان انتظار داشت که آنها حق بیمه ۶۱۴هزار تومانی را بپردازند؟ مجموع یارانه نقدی یک خانواده ۱۴ نفره تقریبا برابر با حق بیمه یک ماه برای کسانی میشود که بیمه اختیاری پرداخت میکنند! کنار هم قرار دادن این ارقام و مفروضاتی مثل اینکه درصد بالایی از جمعیت نیازمند یارانه نقدی هستند، به ما ثابت میکند افراد به ندرت در صورت نداشتن کار ممکن است بیمهپردازی کنند، کما اینکه پرداخت حق بیمه ۶۱۴تومانی برای شاغلان آزاد هم کار سادهای نیست.
از شش میلیون شاغل آسیبدیده از کرونا حدود ۴۶درصد فاقد بیمه هستند. این رقم نشان میدهد که حدود سه میلیون نفر نمیتوانند به خدمات بیمهای در شرایط بحرانی امید داشته باشند
تازه در صورت تامین این میزان پول افراد بیمهای را دریافت میکنند که آنقدرها به کارشان نمیآید. با داشتن این بیمه آنها تنها معاف از پرداخت درصدی از هزینههای جاری مثل هزینه درمان میشوند و از مزایایی مثل مستمری بیکاری نیز محروماند. اگر آنها بخواهند مزایایی دریافت کنند باید هزینههای اضافی بپردازند و مثلا خود را بیمه تکمیلی کنند. این واقعیتها نشان میدهد که نظام بیمهای ما به شدت دچار ضعف است و این ضعف خود را در مقاطع بحرانی نشان میدهد و هزینهها را چندین برابر میکند.
دیدگاه تان را بنویسید