فرشاد گلزاری

 کمتر کسی در دنیا (از طیف نخبگان و صاحبنظران) پیدا می‌شود که معتقد باشد، خروجی انتخابات ایالات متحده بر تحولات نظامِ بین‌الملل تاثیرگذار نیست و اساساً آن را رد کند. آمریکا (چه خوشمان بیاید یا نیاید) به دلیل عظیم بودن اقتصادش، بزرگترین ارتش و کارخانه‌های ساخت تسلیحات دنیا را داراست. از سوی دیگر این اقتصادِ بزرگ که از آن به عنوان یک «غول» نام برده می‌شود، مهمترین بازارهای تکنولوژی و فن‌آوری را در اختیار دارد و بر همین اساس به صورت مستقیم بر تحولات تمام دنیا و به خصوص بازارِ تجارتِ آزاد، تاثیر مستقیم می‌گذارد. باید به این درک برسیم که سیاست به تنهایی نمی‌تواند اهرمی برای پیاده‌سازی راهبردهای تقابلی یا تفاهمی علیه دشمنان و دوستان باشد؛ بلکه در سه ضلعی قدرت، اگر فرض را بر این بگذاریم که ضلع بالا سیاست را در برمی‌گیرد، بدون تردید سایر اضلاع را اقتصاد و امنیت تشکیل می‌دهد. بر این اساس نتیجة مهمی که می‌توانیم از این ترکیبِ مهم بگیریم این است که ایالات متحده صرفاً با قدرت سیاسی، امنیتی، نظامی و حتی اقتصادی خود به صورت تک‌بُعدی نمی‌تواند بر تحولاتِ ملل متحد تاثیر بگذارد، بلکه این سه مولفه (هرکدام) لازم و ملزوم دیگری هستند و زمانی که در کنار هم قرار می‌گیرند قدرت ایالات متحده را افزون می‌کنند. فارغ از اینکه دنیای امروز، دیگر همانند گذشته تک قطبی نیست و نخواهد شد، باید به این موضوع مهم اشاره کنیم که ایالات متحده می‌کوشد تا با بهره‌گیری از این سه ضلعِ قدرت، به هر نحوی که شده بر تحولات بلوک‌های مختلف سیاسی - اقتصادی تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم بگذارد.

به عنوان مثال در پرونده افغانستان یا عراق، می‌بینیم که دولت‌های هر دو کشور در هماهنگی کامل با واشنگتن هستند و حتی بدون اجازه آنها دست به هیچ اقدامی نمی‌زنند. در مناطق دیگر هم اوضاع اگر همانند بغداد و کابل تا به  این حد زیر نظر واشنگتن نباشد،‌ اما به هر ترتیب سیاست‌ کشورهای گوناگون از راهبردهای ایالات متحده تاثیر می‌پذیرد. به عنوان مثال کشورهای اروپایی و همچنین دولت‌های مستقر در شرق آسیا، به صورت مشهود از راهبردهای آمریکا تبعیت کرده و می‌کنند. درست است در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ بسیاری از این دولت‌ها اقدام به فاصله‌گیری از او کردند، اما باز هم در نهایت می‌بینیم که در بزنگاه‌های مختلف ایالات متحده با قاره سبز هماهنگ شد. در حاشیه خلیج فارس هم اوضاع در چهار سال گذشته به همین روال نبود؛ چراکه اساساً اعراب مستقر در حاشیه خلیج فارس هیچ گارد یا تحفظی نسبت به ترامپ و تیم او نداشتند، بلکه تماماً در اختیار او بودند. بر این اساس اسرائیل هم از این وضعیت طی چهار سال اخیر به نفع خود استفاده کرد و نه تنها ایران‌هراسی را کلید زد، بلکه وارد رابطه علنی با کشورهای عربی منطقه و شمالِ آفریقا شد که بسترسازی این موضوع را ترامپ انجام داد. حال که خروجی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نفع دموکرات‌ها تمام شده و «جو بایدن» به روی کار آمده، شاهد زمزمه‌ها و حرف‌های درِگوشی در محافل سیاسی و امنیتی خلیج فارس و همچنین تل‌آویو هستیم. زمزمه‌هایی که نشان می‌دهد علاوه بر اعراب، اسرائیلی‌ها هم از مغلوب شدن ترامپ نگرانند و این نگرانی را بیش از هرکس می‌توان در چشمان و اقدام‌های جدیدِ «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر فعلی رژیم صهیونیستی دید.

زمزمه‌های فعلی به خوبی نشان می‌دهد که علاوه بر اعراب، اسرائیلی‌ها هم از مغلوب شدن ترامپ نگرانند و این نگرانی را بیش از هرکس می‌توان در اقدامات جدیدِ «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر فعلی رژیم‌صهیونیستی دید حمله به لیکود از داخل!

اخیراً پروفسور «یووال نوح هراری»، نویسنده و تاریخ‌دان اسرائیلی با انتشار یادداشتی در روزنامه عبری زبان یدیعوت آحارونوت به انتقاد از عملکرد نتانیاهو پرداخته که ابعاد جدیدی از اختلاف‌ها در اسرائیل را نمایان کرده است.  او در یادداشت خود نوشته است که امروزه بسیاری از اسرائیلی‌ها اعتماد کافی به دولتشان ندارند و مسئولیت این بی‌اعتمادی قبل از هر چیز بر عهده نتانیاهو است که از سال‌ها پیش به کمک دستیارانش اعتماد جامعه اسرائیل را به طور کامل و سیستماتیک نابود کردند. هراری در یادداشتش نوشته است که درحال حاضر مشکل بزرگ تنها در شیوه شکست خورده او برای مدیریت کرونا نیست، بلکه مشکل اصلی ایجاد و تحریک نهادها و شخصیت‌های اسرائیلی است که توسط نتانیاهو و به قصد مشغول کردن همه برای ایستادن خودش در سایه انجام می‌شود. اگر نگاهی به تحولات امروزِ اسرائیل بیاندازیم می‌بینیم که پروفسور هراری تا حد زیادی درست می‌گوید. در وضعیت «بنی گانتس»، رئیس ائتلاف آبی و سفید با نتانیاهو بر سر تصویب بودجه کل دو ساله، اختلاف‌های شدید دارد و بر همین اساس گانتس او را تهدید کرده که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند به سراغ برپایی صندوق‌های رأی خواهد رفت. او که هم‌اکنون وزیر جنگ رژیم صهیونیستی و نخست‌وزیر دوره‌ای اسرائیل است، چندی پیش اظهار کرد که احتمال دارد ساکنان سرزمین‌های اشغالی در تاریخ ۲۱ مارس ۲۰۲۱ شاهد برگزاری انتخابات پارلمانی چهارم باشند. این سخنانِ مخالفِ سرسخت نتانیاهو در حالی مطرح شده که روز گذشته (یکشنبه) سومین جلسه محاکمه نتانیاهو در پرونده‌های فساد در دادگاه مرکزی واقع در قدس شرقی برگزار شد و قرار است جلسه جدید محاکمه جهت شنود ادعاهای اولیه درباره لیست اتهام‌های مطرح شده علیه نتانیاهو در تاریخ ششم دسامبر آتی برگزار شود و جلسه ارائه مدارک و شواهد ژانویه ۲۰۲۱ آغاز خواهد شد. این فشارها علیخ نتانیاهو به جایی رسیده که او حس می‌کند با کنار رفتن ترامپ از اریکة قدرت در واشنگتن، پشتیبانی خود از ناحیة کاخ‌سفید را از دست خواهد داد و بر همین اساس او در حال انجامِ دو اقدام اصلی است. نخست اینکه او و همقطارانش در حزب لیکود از حالا تا ۲۰ ژانویه (موعد روی کارآمدن دولت جدید آمریکا) برای انجام اقداماتی جهت پیشبرد طرح الحاق کرانه باختری استفاده می‌کند و این درحالی است که دولت دونالد ترامپ از دولت اسرائیل به طور کامل حمایت می‌کند. به عبارتی دیگر نتانیاهو با این اقدام به دنبال هدایت افکار عمومی به خارج از فضای اسرائیل است تا بتواند از بارِ انتقادهای داخلی علیه خود بکاهد. دومین اقدامِ او، تهدید به برگزاری چهارمین دور انتخابات است. باید متوجه باشید که حزب آبی ـ سفید در سه انتخابات اخیر کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) رقیب سرسختی برای حزب نتانیاهو (لیکود) بود اما به دلیل عمل نکردن به وعده‌اش و مشارکت در تشکیل دولتِ وحدت با نتانیاهو و حزب لیکود، بیشتر حامیان خود را از دست داده است.

نتانیاهو به خوبی درک کرده و می‌داند که طرفداران حزب آبی و سفید به رهبری بنی‌گانتس کم شده‌اند و به همین دلیل تا انتقادها علیه خود را در حال افزایش می‌بیند، فوراً اعلام می‌کند که به زودی و احتمالاً، قصدِ برگزاری چهارمین انتخابات کنست را دارد

نتانیاهو این موضوع را به خوبی درک کرده و می‌داند که این حزب طرفدارانی ندارد و به همین دلیل تا انتقادها علیه خود را در حال افزایش می‌بیند، فوراً اعلام می‌کند که به زودی و احتمالاً، قصدِ برگزاری چهارمین انتخابات کنست را دارد. این دو مولفه را اگر در کنار هم قرار دهیم به خوبی درمی‌یابیم که خطر بیخِ گوشِ بنیامین نتانیاهو است، اما او به هر ترتیب در حال مهندسی این خطر و سپس دفع آن به نفع خود است؛ چراکه با آمدن بایدن مشخص نیست که آیا سرویس‌های ارائه شده به تل‌آویو از سوی ترامپ، ادامه خواهد داشت یا اینکه نوع و میزان آن کاهش پیدا خواهد کرد؟