نگرانی دیدبان حقوقبشر از ادامه حبس شاهزادگان سعودی توسط ولیعهد
ربایش و حذف مزاحم به سبک بنسلمان!
فرشاد گلزاری
زمانی که محمدبن سلمان در سال 2017 میلادی به ولیعهدی رسید، بسیاری از آمریکاییها و همچنین مقامات اروپایی در پوست خود نمیگنجیدند. آنها معتقد بودند که بالاخره عربستان متحول شده و از قالبِ محافظهکارانه و سنتی خود بیرون آمده است. بسیاری از تحلیلگران مسائل حوزه خلیجفارس که در رسانهها و اندیشکدهها مشغول قلم زدن بودند، اقدام به ارتباطگیری با محافل قدرت در ریاض کردند تا بتوانند از این طریق از دیوارهای بلند محافظهکاری در عربستان سعودی بالا بروند و ببینند که در پس این دیوار چه خبر است. این جماعت آرام آرام به این سمت و سو رفتند که طرحهای اقتصادی و توسعهای ولیعهد سعودی را برجسته کنند. کمکم شاهد آن بودیم که نویسندگان مطرح دنیا همانند توماس فریدمن (یکی از مهمترین و باسابقهترین نویسندگان نیویورک تایمز) یا دیوید ایگناتیوس (نویسنده برجسته واشنگتن پست) به نفع ولیعهد جوانِ سعودی دست به قلم شدند و در مدح او مقالههای مثبت با رویکردهای امیدبخش به رشته تحریر درآوردند. در آن زمان هیچکس نمیدانست که ولیعهد 34 سالة عربستان در حال ایجاد یک فضای مثبت به نفع خود است. برادر او یعنی خالد بنسلمان که سفیر عربستان در واشنگتن بود، تمام رسانههای آمریکایی را با پول خرید و حتی جلسات متعددی با آنها و ولیعهد عربستان ترتیب داد. در این جلسات، ولیعهد سعودی با کت و شلوار ظاهر شد و همین موضوع مجدداً توسط رسانههای آمریکا به عنوان عبور از سنت و با محوریت بنسلمان مورد توجه قرار گرفت. این وضعیت حدود یکسال و شاید هم دو سال ادامه داشت. همه در تمجید از ولیعهد جوانِ ریاض نوشتند اما یکباره همهچیز به صورت کاملاً مشهود دگرگون شد. همه به یاد دارند که ولیعهد سعودی دستور بازداشت و زندانی کردن صدها شاهزاده سعودی را صادر کرد. هتل ریتزکارلتون میزبان این شاهزادگان بود اما واقعیت این است که این هتل، آرامآرام به زندان تبدیل شد. هیچکدام از خبرنگاران داخلی حقِ ورود به این هتل را نداشتند و تنها رسانههای خارجی آن هم با هماهنگیهای سفت و سخت اجازه ورود به این زندان میلیارد دلاری را داشتند. اولین رسانهای هم که اجازه ورود به این زندانِ مجلل را داشت، بی.بی.سی بود که مستند آن همان موقعها پخش شد. اینکه چرا فقط رسانههای خارجی اجازه ورود دارند، موضوع اصلی و موردبحث ما است. بنسلمان با این کار به دنبال ان بود تا به تمام جهان و به خصوص غربیها بفهماند که او حاکم بیبدیل ریاض است. از جهتی دیگر ولیعهد عربستان به دنبال آن بود تا مخالفان داخلیاش که از «تاکتیکِ ربایش و اخاذی» او جان سالم به در بردهاند را مجدداً خطاب قرار داده و به آنها اخطار دهد که یا آرام بگیرند یا منتظر حذف شدن و مصادرة داراییهای خود باشند. در این میان دو مبحث وجود دارد. نخست اینکه بنسلمان به دنبال حذف مهرههای سیاسی مهم است که از ناحیة آنها احساس خطر میکند، و دوم اینکه او برای بلندپروازیهای خود مانند پروژه نئوم، نیاز به بودجه کلان دارد که با وضعیت فعلی بازار نفت و همچنین هزینههای هنگفت ریاض در جنگ یمن، تامین این اعتبار به سختی انجام میشود. به همین دلیل بخشی از بازداشتهایی که توسط بنسلمان انجام میشود، به دلیل تامین بودجه و جبران کسری بودجه و کسب نقدینگی است. در این راستا پایگاه اینتلیجنس آنلاین فرانسه گزارش داده که، بنسلمان تلاش میکند تا درآمدهای پنهان پسرعموهای خود را در کشورهای غربی به خصوص در بریتانیا و آمریکا تحت تصرف درآورد. اما مساله به اینجا ختم نمیشود.
ولیعهد عربستان به دنبال آن بود تا مخالفان داخلیاش که از «تاکتیکِ ربایش و اخاذی» او جان سالم به در بردهاند را مجدداً خطاب قرار دهد و به آنها بگوید که یا آرام بگیرند یا منتظر حذف شدن و مصادرة داراییهای خود باشند
بننایف و مشاورش در فهرست حذف!
چندی پیش مسئولان سابق سازمان اطلاعات بریتانیا (MI6) و آمریکا (CIA) ابراز نگرانی کردند که ممکن است ولیعهد عربستان، سعدالجبری (مسئول سابق سازمان اطلاعات عربستان) را که مقیم کانادا است، هدف قرار دهد. مایکل مورل، از مدیران سابق آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا در این رابطه اعلام کرده است که الجبری طی دوره فعالیت خود بسیاری از عربستانیها و آمریکاییها را نجات داد. از سوی دیگر جورج تنت، مدیر سابق آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) نیز این مسئله را تأیید کرده است، اما واقعیت این است که بنسلمان او را یکی از مهرههای مزاحم میداند. تنش و اختلافات میان سعدالجبری و محمد بن سلمان، زمانی آغاز شد که الجبری به دستور محمد بن نایف، ولیعهد سابق عربستان در دیداری با جان برنان، مدیر آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در آن زمان و دیدار دیگری با فیلیپ هاموند، وزیر خارجه وقت بریتانیا در آن دوره حضور پیدا کرد. نتیجه این نشست اخطارِ الجبری به ولیعهد عربستان در مورد جنگ یمن بود که به ذائقه بنسلمان خوش نیامد. از جهتی دیگر او دست راست محمد بننایف، ولیعهد پیشین عربستان است. اینکه چرا سازمانها و نهادهای بینالمللی نسبت به اوضاعِ مجهولِ محمد بن نایف احساس نگرانی میکنند یا اینکه دیدبان حقوق بشر بازداشت دو تن از فرزندانِ الجبری (عمر الجبری ۲۱ ساله و ساره الجبری ۲۰ ساله) در عربستان را محکوم میکند، موضوعی است که در نمای اول اهمیت مقوله حقوقبشر را به ذهن ما مخابره میکند اما واقعیت چیز دیگری است. آمریکا و بریتانیا به عنوان دو کشور تاثیرگذار بر معادلات عربستان به این نتیجه رسیدهاند که بنسلمان برای اجرای سیاستهای آنها در منطقه و دنیا، بسیار ناپخته عمل میکند. لندن و واشنگتن در مورد جنگ یمن سناریویی در دستور کار داشتند که بتوانند منافع خودشان را تامین کنند یا اگر قرار بود عربستان مجری تامین این منافع شود، باید با هماهنگی این دو کشور دست به اقدام میدانی یا سیاسی میزد. از اینرو آنها معتقدند که بنسلمان بعد از فوت پدرش یا حتی در زمانِ حیات ملک سلمان، اگر به قدرت برسد میتواند به یک تهدید برای منطقه و دنیا تبدیل شود. تندخویی ولیعهد برای واشنگتن و لندن قابل هضم نیست. آنها مهرهای مانند بننایف را قبول دارند. تمام تحلیلگران، اندیشکدهها و حتی مقامهای امنیتی بر این موضوع واقف هستند که قابلیت و توانمندی بن نایف بسیار بیشتر از محمد بنسلمان است. تجمیع این تحلیلها به گوش ولیعهد سعودی رسیده که در نهایت باعث شده بن سلمان به شدت از این ناحیه احساس خطر کند. او حالا بن نایف را در حبس خانگی قرار داده و حتی داروهای وی باید توسط نزدیکان ولیعهد سعودی تهیه شود. گزینه دیگری که ولیعهد عربستان از ناحیه آن احساس خطر میکند، احمد بن عبدالعزیز (عموی بن سلمان) است، ولی گزینه موردنظر آمریکاییها همچنان بننایف خواهد بود. او سابقه اداره وزارت کشور عربستان را دارد و از حیث ارتباط مادری با قبایل و عشایر عربستان دارای نفوذ بسیار زیادی است. همچنین تنها مهرهای در عربستان به شمار میرود که در مورد پرونده ۱۱ سپتامبر به آمریکاییها کمک زیادی کرده است و در راستای آن، سعد الجبری هم به عنوان دست راست بننایف موردنظر مقامات غربی است. به همین دلیل به خوبی میفهمیم که نگرانی دیدبان حقوق بشر یا سایر نهادهای اینچنینی در مورد بننایف یا فرزندان الجبری، نکاتی درون خود دارد که یادآور بحث منافع سیاسی و اقتصادی است.
نگرانی دیدبان حقوق بشر یا سایر نهادهای اینچنینی در مورد بننایف یا فرزندان الجبری، نکاتی درون خود دارد که یادآور بحث منافع سیاسی و اقتصادی است
دیدگاه تان را بنویسید