دربارة «توزیع ناعادلانه» ثروت میان فوتبال و غیرفوتبالیها؛
آقای بازیکن به چه کسی فخر میفروشید؟
حتی اگر طرفدار سرسخت فوتبال باشید، از شکاف عمیقی که بین این ورزش با سایر رشتههای ورزشی در ایران ایجاد شده لذت نخواهید برد. حتی اگر هر هفته به ورزشگاه میروید و نام فوتبالیستها را فریاد میزنید، باز هم این تبعیض عجیب و افراطی، توی ذوقتان خواهد زد. حسین کنعانی وسط همین روزهای پرحرف و حدیث، چنان با غرور و افتخار از دریافت مجوز وارد کردن خودروی صد میلیاردی حرف میزند که انگار در ایران، هر کس به اندازه شایستگی واقعیاش درآمد کسب میکند. با آن لبخند کذایی به چه کسی فخر میفروشید آقای بازیکن؟ به مردمی که توی خرج روزمرهشان هم ماندهاند؟ یا به آن ورزشکارهایی که هر چقدر افتخار کسب میکنند و پرچم را بالا میبرند، باز هم هشتشان گرو نهشان است؟
هیچکس نمیتواند ادعا کند که فوتبالیستها نباید ثروتمند باشند. بازیکنی که سالها زحمت کشیده، سزاوار سوار شدن خودروی دلخواهش است. حتی اگر اسم این خودرو را به درستی نمیداند. با این حال به هیچ قیمتی نمیتوان از «توزیع ناعادلانه» ثروت در ورزش ایران دفاع کرد. چرا همه درآمدها باید به فوتبالیستها اختصاص پیدا کند؟ مگر بازیکنان تیم ملی فوتبال در جام جهانی چه گلی به سر ایران زدند که لایق دریافت چنین پاداش بزرگی باشند؟ چرا به جای این همه هزینه برای خوشحالکردن فوتبالیستها، کمی هم به وضعیت سایر رشتهها رسیدگی نمیشود؟ چرا خیلی از قهرمانان ورزش ایران حتی در تامین هزینههای تمرینیشان هم با مشکل روبهرو هستند اما یک فوتبالیست، پول روی پول و پاداش روی پاداش میگذارد؟
جایگاه عدالت در ورزش ایران، یک جایگاه تماما فراموششده است. که اگر اینطور نبود، قهرمان پرتاب دیسک بازیهای آسیایی را با کشک بادمجان به مسابقهها نمیفرستادند. سطر به سطر روایتهای رسولی از شرایط آمادهسازیاش برای بازیهای آسیایی، تلخ و آزاردهنده به نظر میرسد. درست همانطور که در شهر محل زندگی یونس امامی، تنها یک ربع سکه برای قهرمانی بازیهای آسیایی به او پاداش دادهاند. حتی پاداش مدالآوران هانگژو نیز هیچ نسبتی با تلاش آنها و رنجی که در راه ورزش کشیدهاند، ندارد. این ماجراها در نهایت، خیلیها را در ایران از فوتبال بیزار خواهد کرد. وقتی رشته تاریخساز تنیس روی میز، به زحمت سه نماینده به بازیهای آسیایی اعزام میکند اما کاروان 40 نفره فوتبال بدون مدال برمیگردد، طبیعی است که خیلیها فوتبال را به باد انتقاد بگیرند. وقتی به فلان ورزشکار زن قوری و کتری پاداش میدهند، طبیعی است که پاداش صد میلیاردی به یک فوتبالیست، به چشم بیاید و مورد نقد قرار بگیرد. نهایت تقصیر حسین کنعانی، شیوه مطرح کردن چنین موضوعی است اما هیچکس دوست ندارد که فوتبالیستها نیز بدون پول و پاداش باشند. مساله این است که اگر امتیازی وجود دارد، باید بر مبنای شایستگی واقعی به ورزشکارها تعلق بگیرد. برای چنین پاداشهایی حسن یزدانی شایستهتر است یا بازیکن نیمکتنشین ایران در جام جهانی فوتبال؟ حسین رسولی شایستهتر است یا بازیکنانی که در جام جهانی، حتی پایشان به توپ فوتبال نخورد؟ این سیاست اشتباه و فاجعهبار، در نهایت خیلی از ورزشکارها را ناامید خواهد کرد.
مسئولان دولت و به طور مشخص مدیران ورزش ایران، حساسیت شرایط امروز را درک نمیکنند. همین حالا خیلی از پسران و دختران ورزشکار، خواهان رفتن به کشوری دیگر هستند تا حداقل امکانات لازم برای پیشرفت را به دست بیاورند. افسوس که وزارت ورزش، چشمش را به روی این حقیقت بسته و به چیزی جز تغذیه فوتبالیستها با پول بیشتر، فکر نمیکند. اگر قرار به حمایت باشد، آنهایی باید در فهرست حمایت قرار بگیرند که نه قرارداد میلیاردی دارند و نه ماشینهای رنگارنگ در پارکینگ خانهشان ردیف شده است. ورزش ایران اما راه را اشتباه رفته است. راهی که همه ورزشکارها بجز فوتبالیستها را در نهایت به بنبست میرساند. شلیکی که قلب عدالت را نشانه رفته است.
دیدگاه تان را بنویسید