کنارهگیری نه عذرخواهی کنید آقای گزارشگر
اهرم بازگشت به عقب!
یکی از گزارشگرهای باسابقه والیبال در تلویزیون، اخیرا اعلام کرده که از گزارش کمی فاصله گرفته و قصد دارد میدان را به جوانترها بدهد. این تصمیم محتشمیان تصمیم خوبی به نظر میرسد اما آیا واقعا دلیل این تصمیم جوانگرایی و سپردن تریبون به گزارشگران جوانتر بوده است؟ آیا این تصمیم ربطی به نتایج تیم ملی در رقابتهای لیگ ملتهای والیبال ندارد؟ اتفاقا محتشمیان حالا باید بیشتر از همیشه رقابتهای والیبال را گزارش کند. حالا که تیم ملی روبهروی هلندی که در دو بازی قبلیاش مجموعا یک ست را برده، سه بر صفر شکست میخورد، زمانی برای گزارش محتشمیان و امثال او خواهد بود. او باید نتیجه کار خودش را گزارش کند. نتیجه اصراری که در همه این سالها از تریبونی مثل رسانه ملی برای به کارگیری مربی ایرانی برای والیبال ایران وجود داشت. اصراری که حالا رفته رفته عواقبش در تیم ملی هویدا میشود.
حقیقت آن است که والیبال ایران برای سالها، مربیان بزرگی داشت اما همین گزارشگرها در جریان هر مسابقه چنان به انتقاد از این مربیها میپرداختند که فضای کاری برای آنها مسموم میشد. کافی بود ما یک ست را به تیمی مثل برزیل بدهیم تا صدای انتقاد این گزارشگرها بلند شود. حالا که چنین باخت تحقیرآمیزی را روبهروی هلند به عنوان تیمی که هیچ جای نقشه والیبال دنیا نیست تجربه میکنیم، شما کجا هستید آقایان گزارشگر؟ چرا حالا ناگهان به فکر جوانگرایی افتادهاید؟ شاید هم دیگر جملهای برای گفتن و ایدهای برای دفاع کردن ندارید. کنار رفتن از پشت میکروفن کافی نیست. شما باید از همه طرفداران والیبال در ایران عذرخواهی کنید. شما باید عذرخواهی کنید که برای سالها، فرصت نفسکشیدن به مربیان موفقی مثل کواچ یا کولاکوویچ ندادید. شرمآور است که همه این مربیها قبل و بعد از ترک ایران، بسیار موفق بودند اما در آن دوره همیشه زیر تیغ تیز انتقادها قرار داشتند. شما کاری کردید که تجربه تماشای والیبال برای ایرانیها تجربهای سخت و طاقتفرسا شود. شما حتی به انتقاد از مربی بزرگ و نابغهای مثل آلکنو پرداختید که همه را انگشت به دهان گذاشته بود. همین جوانگرایی امروز تیم ملی هم با میدان دادن به مهرههایی مثل شریفی و مجرد، در دوران آلکنو شروع شد. این آلکنو بود که ستارههایی مثل موسوی را به صورت مقطعی از تیم ملی کنار گذاشت اما همان روزها شما گریبان پاره کردید که تیم ملی جای ستارههای باتجربه است! ماحصل این اتفاق، رسیدن نیمکت تیم ملی والیبال ایران به بهروز عطایی بود. مردی که بدون تردید در جایگاه خودش زحمت میکشد و تلاش میکند اما آیا واقعا میتواند یک نسل رویایی برای والیبال ایران بسازد؟ آیا واقعا میتواند این تیم را ارتقا بدهد؟ عطایی کسی است که در راس تیم ملی والیبال جوانان عملکرد بسیار خوبی داشت و با این تیم بر بام قاره کهن ایستاد. اما کار در رده بزرگسالان آن هم با ستارههایی که دارد با کار در رده جوانان بسیار متفاوت است. نسلی که کارش را با ولاسکو شروع کرده بود، چنین پایان بدی داشت. وای به حال نسلی که کارش را با یک مربی متوسط شروع کند. مسئول اصلی این اتفاق هم، گزارشگرانی هستند که بعد از رسیدن به رویای دیرینه، حالا دیگر به محاق رفتهاند. افرادی که در بحران تمامنشدنی والیبال ایران، نقش مهمی ایفا کردند.
دیدگاه تان را بنویسید