هیاهویی که ارزشاش را نداشت
بازنده ذاتی!
باورش سخت است که فوتبال ایران این همه وقت، انرژی و هزینه را برای یک مربی مثل اندرهآ استراماچونی صرف کرده است. دیدارهای این فصل لیگ قهرمانان آسیا، عیار واقعی این مربی را نشان دادهاند. مردی که هفته قبل، هشت گل از الاهلی خورد تا یکی از تحقیرآمیزترین نتایج تاریخ باشگاه الغرافه را رقم بزند. او و تیمش حتی در صعود در یک گروه نسبتا ساده نیز ناتوان هستند و این نشان میدهد که این مربی حقیقتا ضعیفتر از قوارهای است که در فوتبال ایران برایش در نظر گرفتهاند. آندرهآ استراماچونی در همه تجربههای کاریاش پشت سر هم شکست خورده است. او به فوتبال ایران لطفی نکرد. این فوتبال ایران بود که اجازه داد یک مرد همیشه بازنده بعد از دو سال بدون شغل بودن، ناگهان یک پیشنهاد خوب به دست بیاورد و فرصتی برای دوباره دیده شدن در معرض ذرهبینها داشته باشد. او قبل از پذیرفتن پیشنهاد استقلال، یک بازنده زنجیرهای بود. اصلا چرا راه دور برویم؟ اگر استراماچونی واقعا یک شخصیت برنده داشت، تیم صدرنشین لیگ برتر ایران را در میانه کار رها میکرد؟ اگر او به خودش مطمئن بود، حاضر میشد فرصت بردن لیگ برتر ایران را به همین سادگی از دست بدهد؟ او اطمینان داشت که در ادامه راه موفق نخواهد شد و به همین خاطر تصمیم گرفت استقلال را به عنوان یک مربی صدرنشین ترک کند. باقی ماجرا، چیزی جز خبرسازی نبود. همان چهرههای مطبوعاتی در ایتالیا که پول میگرفتند تا از عظمت استراما بگویند، جو تازهای به راه انداختند و مدیران و هواداران استقلال را به دنبال خود کشاندند. استراماچونی در ظاهر از باز نکردن چمدانها بعد از ترک ایران صحبت میکرد اما در عمل حتی حاضر به ملاقات با مدیران استقلال هم نمیشد. او تصمیمش را گرفته بود اما همزمان در تهران، همه را فریب میداد. استراماچونی به لحاظ مالی با ترک استقلال، هوشمندانهترین تصمیم را گرفت. از یک طرف او با توجه به قراردادی که بسته بود، یک رقم سنگین را از استقلال طلب کرد و از سوی دیگر، توانست پیشنهاد یک باشگاه ثروتمند عربی را به دست بیاورد و پول خوب دیگری از این راه به جیب بزند. تلخ است که در فوتبال ایران، چه افسانههایی برای او سرودند. تلخ است که عدهای در فوتبال ایران او را تا حد بزرگترین مربیان دنیا بالا بردند. چه هوادارانی که روبهروی ساختمان وزارت ورزش برای بازگرداندن او اشک ریختند. حالا همه فهمیدهاند که رفتن این مربی، اصلا هم اتفاق بدی نبود. استقلال حالا در دستهای امنی قرار دارد و مربیاش هم شبانه تهران را ترک نمیکند. استقلال حالا یکی از بهترین فصلهای تاریخش را میگذراند و نیازی به یک مربی مثل استراما ندارد. مردی که با رفتن ناگهانیاش در اوج، تصویری کاملا غیرواقعی از خودش در فوتبال ایران به یادگار گذاشت. مردی که در نقش یک مربی بزرگ فرو رفت اما در واقعیت، آن چیزی نبود که از بیرون به نظر میرسید. او در واقعیت، همین بازندهای است که روی نیمکت باشگاه الغرافه میبینیم! همین مربی که حتی نمیتواند به صعود از گروهش در آسیا فکر کند.
دیدگاه تان را بنویسید