بازی با سرنوشت و آینده تیم ملی
به عقب برمیگردیم!
آریا طاری
سالها پس از شکست سنگین و فاجعهبار در مسیر رسیدن به جام جهانی 2010، علی دایی دوباره به گزینه اصلی هدایت تیم ملی تبدیل شده است. شاید انتخاب او در آن دوره، با توجه به قهرمانی سایپا در لیگ حداقل کمی توجیه منطقی داشت اما شهریار در این سالها به عنوان یک سرمربی، چه دستاوردی داشته که باید روی نیمکت مهمترین تیم فوتبال ایران بنشیند؟ آیا این یک بازگشت بزرگ به گذشته نیست؟ آیا اصلا فدراسیون زمان درستی را برای تعیین سرمربی انتخاب کرده است؟آمار
مهدی تاج با وجود همه ضعفهای مدیریتیاش، یک ویژگی مثبت داشت و آن علاقه به جذب سرمربی خارجی برای تیم ملی بود. تاج میدانست که هواداران فوتبال ایران، اعتمادشان را به گزینههای داخلی از دست دادهاند و پس از پیشرفتهایی که با کیروش اتفاق افتاده، دوست ندارند به عصر بازی «بدون تاکتیک» برگردند. تاج برای چند سال با کیروش کنار آمد و به جای او، مارک ویلموتس را روی نیمکت نشاند. این نقشه در نهایت جواب نداد اما آقای رییس، باز هم به دنبال گزینه خارجی بود و تا یک قدمی امضای قرارداد با برانکو ایوانکوویچ نیز رفت. عصر پس از مهدی تاج اما ظاهرا عصر بازگشت مربیان ایرانی به نیمکت تیم ملی است. عصری که در آن فردی مثل «حیدر بهاروند» برای تیم ملی تصمیمهای بزرگ میگیرد. اصلا چرا حیدر بهاروند، باید در جایگاهی باشد که سرنوشت آینده تیم ملی را مشخص کند؟ او با کدام رزومه و کدام تخصص، مرد اول فدراسیون فوتبال شده است؟ رییس سازمان لیگ که حتی از برگزاری بیدردسر فینال جام حذفی با حضور همزمان طرفداران دو تیم در استادیوم عاجز بوده و به خاطر همین اشتباه تاریخی محرومیت پنج ساله گرفته، چرا باید در همین پنج سال ناگهان به قدرتمندترین فرد فدراسیون فوتبال تبدیل شود؟ بهاروند تا چند سال، سرمربی خیبر خرمآباد بود و بعد به مدیرعامل این باشگاه تبدیل شد. او مدتی در عضویت هیات فوتبال لرستان قرار داشت و از همین طریق توانست راهش را به فدراسیون هموار کند. او حالا در حال گرفتن یک تصمیم تاریخی است و این احتمال وجود دارد که تیم ملی را به لبه پرتگاه ببرد. انتخاب رییس «موقت» فدراسیون فوتبال، حیرتانگیز به نظر میرسد. او به سراغ مردی رفته که یک بار با تصمیمی «نادرست» سرمربی تیم ملی شد و هم به خودش و هم به رویای میلیونها نفر برای رسیدن به جام جهانی پشت کرد. او به سراغ مردی رفته که در تهران، روبهروی عربستانیها شکست خورد و تماشاگرها روی سکو را وادار کرد تا «رقص شمشیر» مهرههای حریف را تماشا کنند. مردی که «متمم«های قرارداد همیشه برایش از نتایج مهمتر بودهاند. علی دایی دقیقا چه کاری انجام داده که او را شایسته نشستن روی نیمکت تیم ملی کند؟ نسبت به سال 2009 و آن شکستهای تلخ، چه تغییری در سطح مربیگری شهریار به وجود آمده است؟
علی دایی یک چهره معتبر برای فوتبال ایران به شمار میرود اما حتی بخشی از بزرگترین فوتبالیستهای تاریخ مثل پله و مارادونا، هرگز مربیان خوبی نشدند. تیم ملی نباید تنها به خاطر «اعتبار» دوران بازی شهریار، به او سپرده شود. چراکه این مربی نتوانسته خودش را در رقابتهای داخلی ثابت کند. او تا امروز هرگز شغلی را بیرون از پایتخت نگذرانده و حاضر نشده به قیمت پایان دادن به دوری از فوتبال، پیشنهاد یک باشگاه غیرتهرانی را در لیگ برتر بپذیرد. سه قهرمانی در جام حذفی، تنها دستاوردهای علی دایی در این یک دهه محسوب میشود. او از تیم ملی تا تیم ملی، فقط دو بار با پرسپولیس و یک بار با نفت تهران، قهرمان جام حذفی شده و دیگر هیچ موفقیتی به دست نیاورده است. شهریار هرگز نتوانسته همانند دوران قبل از حضور در تیم ملی، به قهرمانی لیگ دست پیدا کند. او سالها با راهآهن، صبای قم، نفت تهران و سایپا کار کرده و عموما جدایی خوشایندی نیز از این تیمها نداشته است. مصاحبه علیه مدیران باشگاه پس از جدایی، تقریبا همیشه برای او اتفاق میافتد. البته که این موضوع برای «بهاروند» نگرانکننده نیست. چراکه او به خوبی میداند که زیاد روی صندلی ریاست، دوام نخواهد آورد. شهریار هیچوقت دستیار بزرگی را کنار خودش قرار نداده، هیچوقت دانش مربیگریاش را کامل نکرده و به یک مربی «تاکتیکی» تبدیل نشده و هیچوقت، نتوانسته آرامشش را در کنار زمین حفظ کند. اگر کوچکترین میراثی هم از دوران کیروش در تیم ملی باقی مانده باشد، به دست دایی نابود خواهد شد.
تا پایان سال 98، تیم ملی حتی یک مسابقه رسمی ندارد و معلوم نیست چرا فدراسیون برای انتخاب سرمربی «عجله» به خرج میدهد. آنها حداقل میتوانند به سراغ مربی موفقتر و مقبولتری مثل یحیی گلمحمدی بروند و با او قراردادی کوتاهمدت امضا کنند. اصلا این قرارداد، چرا باید به رییس بعدی فدراسیون تحمیل شود؟ اگر او علاقهمند به کار دایی نباشد، چه سرنوشتی در انتظار تیم ملی خواهد بود؟ به جای انتخاب ضربتی سرمربی، بهتر است ابتدا تکلیف فدراسیون و رییس جدیدش روشن شود. درباره نیمکت هم به جای بهاروند، رییس «دائمی» فدراسیون تصمیم خواهد گرفت. در غیر این صورت تیم ملی بهای بازگشت به عقب را با یک قرارداد سنگین چند میلیاردی و البته از دست رفتن شانس صعود به جام جهانی میپردازد.
دیدگاه تان را بنویسید