پری شاکرین

اصلاح‌طلبان به کدام سو می‌روند؟ آینده اصلاحات چه خواهد شد؟ آیا اصلاحات صندوق‌محور به پایان رسیده است؟ سرمایه اجتماعی از دست رفته اصلاح‌طلبان را چگونه می‌توان به آن‌ها برگرداند؟ این‌ها سؤالاتی است که چند وقتی است جریان مهم و تأثیرگذار جامعه سیاسی ایران که از دوم خرداد 76 هویت جدیدی یافت و تغییرات قابل‌توجهی در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران گذاشت با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند و البته هنوز هم به جواب قطعی نرسیده است.

با توجه به اتفاقی که در انتخابات 1400 و در ماجرای حمایت بخشی از بدنه اصلاح‌طلبان از عبدالناصر همتی، رخ داد؛ مشخص شد که رویکرد صندوق‌محور بدون توجه به سرمایه اجتماعی پاسخگو نخواهد بود؛ بنابراین به نظر می‌رسد جریان اصلاحات باید دنبال فاکتور دیگری بگردد، فاکتوری که حتماً سرنخ آن در جامعه و در بین مردم یافت می‌شود

همین هم هست که تا خبری نظیر دیدار سیدمحمد خاتمی با چهره‌هایی همچون حسن روحانی، ناطق نوری و سیدحسن خمینی می‌رسد و یا سخن از دیدار با عبدالله نوری و ...می‌شود؛ همه ظن و گمان‌ها به این سو می‌رود که لابد اصلاح‌طلبان در تدارک برنامه‌ای جدید برای آینده خود هستند؛ خاصه آن‌که انتخابات مجلس 1402 نزدیک است و هنوز رویکرد آن‌ها به حرکت اصلاحی نامشخص.چنین بود که یکی دو روز قبل خبر رسید سیدمحمد خاتمی با سیدحسن خمینی، ناطق نوری و حسن روحانی جلسه گذاشته است و بر همین اساس خبرگزاری‌ها سراغ جواد امام رفتند تا اصل مطلب را از او جویا شوند. وی در این رابطه، گفت: «جلسات آقای خاتمی با این افراد تشکیلاتی نیست، شاید دیدارها و دیدوبازدیدهایی داشته باشند، ولی هیچ جلسه تشکیلاتی که راجع به انتخابات آینده یا بحث‌های این‌چنینی بین آقایان صورت بگیرد، مطلقاً صحت ندارد.»با این حال اما مسئله و مشکل اصلاح‌طلبان همچنان برجاست که احمد حکیمی‌پور که تشکل متبوعش یعنی حزب اراده ملت از جبهه اصلاحات بریده و در جلسات شورای هماهنگی اصلاحات شرکت نمی‌کند چند روز قبل به دیدار نیوز گفته که علت شرکت نکردن ما در این جلسات، وجود مسائل ساختاری، گفتمانی و رفتار‌هایی است که بوی فرصت‌طلبی می‌دهد. این صحبت‌ها درون‌جریانی است، بحث کرده‌ایم و حالا احساس می‌شود این مسائل به مسئله اصلی جبهه تبدیل‌شده و ان‌شاءالله اراده‌ای وجود داشته باشد تا مسائل برطرف شود و جبهه اصلاحات قوی‌تر عمل کند.او که نگاه منتقدانه‌ای به جبهه اصلاحات دارد توضیح داده که جبهه اصلاحات باید از لحاظ ساختاری از شخص‌محوری بیرون آمده و به سمت نهادمحوری برود. یعنی ساختار به سمتی برود که در آنجا اشخاص حقوقی تعریف‌شده و پاسخگو باشند. طبیعتاً اگر اشخاص حقیقی بخواهند در این محور باشند، مسئولیت‌ها و پاسخگویی‌ها درست نمی‌شود. مشکل مردم فقط سیاسی نیست که بخواهیم به نهاد‌های سیاسی تکیه کنیم. در حال حاضر مطالبات صنفی در ایران حرف اول را می‌زند. این حرف‌ها در جبهه اصلاحات چطور مطرح می‌شود؟ نماینده اصناف و اقشار در آن جبهه کجاست؟حکیمی پور اما در قسمت دیگر سخنانش به مسئله‌ای اشاره‌کرده که به نظر می‌رسد اصلی‌ترین نقطه اختلاف‌افکن میان اصلاح‌طلبان و جبهه اصلاحات همان است. وی گفته «طبیعتاً ما انتخابات را یک فرصت هم برای حزب و هم برای جامعه می‌دانیم. برای نیرو‌هایی که قابلیت رقابت و توانایی قرارگیری در آن جایگاه را داشته باشند فراخوان می‌دهیم، سپس برنامه‌ریزی می‌کنیم تا در انتخابات حضور داشته باشیم. ما انتخابات را دست‌کم نمی‌گیریم و هیچ‌وقت هم با صندوق رأی قهر نمی‌کنیم. طرفی که اجرای قانون را در دست دارد، باید امکان انتخابات عادلانه و رقابتی را در جامعه فراهم کند تا مردم شور و علاقه این کار را پیداکرده و انتخابات پرشوری برگزار شود.»حکیمی‌پور اگرچه در ادامه تقصیر شورای نگهبان در این میان را به خوبی شرح داده اما این همان نقطه انفصال است؛ پس از رد صلاحیت‌های گسترده شورای نگهبان در انتخابات مجلس، شورای شهر و ریاست جمهوری اخیر بخشی از ماجرا اما به کاهش سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان که ناشی از عملکرد ضعیف آن‌ها در مدت حضور در مناصب اجرایی بازمی‌گشت و همین بود که دو سؤال ایجاد کرد:

1-اصلاح‌طلبان برای افزایش سرمایه اجتماعی چه کنند؟

2-با توجه به رویکرد شورای نگهبان اصلاحات صندوق‌محور نتیجه‌بخش است یا باید رویکرد دیگری اتخاذ کرد؟

پاسخ به این دو پرسش با رویکرد جبهه اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری تاحدودی مشخص شد؛ آن‌ها دو دسته شدند و برخی برای همتی تلاش کردند و برخی گفتند چون تمام کاندیداهای ما ردصلاحیت شده‌اند امکان شرکت نداریم و اگرچه شورای عالی جبهه اصلاحات هم آن را اعلام کرد؛ گروه اول کار خود را کرد و به فعالیت ستادی‌اش در حمایت از همتی ادامه داد.رویکرد گروه اول که حزب شاخصش کارگزاران سازندگی و اعتماد ملی است قائل به حضور به هر قیمتی در انتخابات هستند، سیاست را عرصه واقع‌گرایی می‌دانند و افرادی همچون حسین مرعشی که اکنون دبیر کل کارگزاران است در دفاع از این رویکرد می‌گوید: «درست نیست که اگر شرایط برای بُرد در انتخابات فراهم است در انتخابات شرکت کنیم و در غیر این صورت نیروها و کادرهایمان را در سطح کشور رها کنیم و فضای سیاسی کشور را از دست بدهیم این اشتباه بزرگی است که گاهی اصلاح‌طلبان مرتکب می‌شوند. بدین معنی که اگر مردم آماده شرکت در انتخابات نباشند ما نباید شرکت کنیم، این حرف به لحاظ سیاسی غلط است. این سیاست‌ورزی مسئولانه نیست؛ بلکه از این حرف ممکن است بوی فرصت‌طلبی هم بیاید. ما یک اشتباه تاریخی داشتیم که از رهبری فاصله گرفتیم یا عده‌ای کوشیدند این فاصله را ایجاد کنند. من به عنوان کسی که ایران را دوست دارم و دلم برای ایران می‌تپد و به عنوان کسی که از حجم مشکلات مردم ایران آگاه است، عقیده دارم عقلای قوم از هر دو جناح باید دور رهبری حلقه بزنند و راه‌حل‌های کارشناسی برای برون‌رفت کشور از بحران‌ها را به ایشان ارائه دهند.»و گروه دوم احزابی همچون اتحاد ملت ایران اسلامی هستند که دبیر کلش آذر منصوری می‌گوید: «اصلاح‌طلبان اگر اعتبار و سرمایه اجتماعی خود را از دست بدهند نه قدرت فشار از پایین را دارند و نه چانه‌زنی در بالا. این اصرار بر حضور در قدرت بدون توجه به آنچه در بطن و زیر پوست جامعه ایران می‌گذرد و نگاه یک‌سویه به قدرت باعث می‌شود، اصلاح‌طلبان هم چوب را بخورند و هم پیاز را. مسئله به نظرم روشن است.» وی افزود: «گروه‌های جامعه ایران مطالباتی دارند، اگر اصلاح‌طلبان نتوانند صدای این گروه‌ها و مطالبات جامعه باشند بدون تردید، [تأکید می‌کنم] بدون تردید همراهی جامعه ایران را که مهم‌ترین اهرم و کانون قدرت آن‌هاست، از دست خواهند داد. درحالی‌که این باید وجه تمایز اصلاح‌طلبان از اصولگرایان باشد؛ اصلاح‌طلبان برای این همراهی باید بتوانند مطالبات جامعه ایران را نمایندگی کنند اگر این نمایندگی از آن‌ها گرفته شود، درواقع قدرت اثرگذاری از آن‌ها در مناسبات قدرت سلب شده است. تقویت رکن جمهوریت نظام منوط به این همراهی است.»اما گروهی در این میان معتقدند رویکردی میانه این دو نیز وجود دارد و خود را جریان سوم می‌خوانند و معتقدند که با حتی یک کاندیدا و حتی نازل‌ترین آن‌ها هم می‌توان در انتخابات حاضر شد؛ که البته بسیاری آن را به دیدگاه اول نزدیک دانسته و حتی آن را همان دیدگاه اول می‌خوانند گرچه هوادارانش چنین اعتقادی ندارند.و اکنون دو سالی مانده به انتخابات به نظر می‌رسد مهم‌ترین سؤالی که باید جبهه اصلاحات و اصلاح‌طلبان به آن پاسخ دهند این است که کدام رویکرد می‌تواند پاسخگوی اعتماد و سرمایه از دست رفته‌شان از یک‌سو و یافتن راهی برای اصلاح امور خارج از بستر قدرت و دایره اجرایی باشد؟ با توجه به اتفاقی که در انتخابات 1400 و در ماجرای حمایت بخشی از بدنه آن‌ها از عبدالناصر همتی رخ داد مشخص شد که رویکرد صندوق‌محور بدون توجه به سرمایه اجتماعی پاسخگو نخواهد بود؛ بنابراین به نظر می‌رسد جریان اصلاحات باید دنبال فاکتور دیگری بگردد، فاکتوری که حتماً سرنخ آن در جامعه و در بین مردم یافت می‌شود.