گزارش وزارت کار از خرد شدن استخوان مستاجران در کشور
آوار سنگین «فقر مسکن» روی دوش کارگران
نسرین هزاره مقدم
گزارش اخیر وزارت کار با عنوان «فقر مسکن»، هرچند محافظهکارانه اما تکاندهنده است. واقعیت زندگی مردم و فقر ناشی از پرداخت اجارهخانههای سهمگین، از دادههای گزارشی که اخیراً وزارت کار منتشر کرده، تلخی بیشتری دارد. همه ما در کلانشهرها و حتی در شهرهای کوچک، شاهد بیمسکنی و بدمسکنی و نشانههای آن ازجمله حومهنشینی، زاغهنشینی، اتوبوسخوابی و خانههای اشتراکی کوچک هستیم.
متوسط سهم مسکن از درآمد خانوارها ۵۸ تا ۶۲درصد است و متاسفانه کارگران برای پوشش این سهم سنگین، مجبور شدهاند قید خیلی از موارد مثل تفریحات، درمان و آموزش را بزنند
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گزارشی که به تازگی منتشر کرده، اطلاعاتی از فقر مسکن در کشور تا پایان سال ۱۴۰۱ ارائه داده است که البته با توجه به رشد ۷۵درصدی قیمت مسکن در سال ۱۴۰۲ و تورم نقطه به نقطه بیش از ۴۳درصدی تورم مسکن تا پایان تابستان امسال، مشخص است که اوضاع در سال جاری به شدت وخیمتر از این گزارش است. گزارش وزارت کار با تاکید بر رشد ۴۸درصدی خانوادههای مستاجر درگیر فقر در کشور، اعلام میکند که ۸۲درصد خانوادههای مستاجر شهری، درگیر فقر هستند و ادامه میدهد: «در حد فاصل سالهای ۱۳۹۵تا ۱۴۰۱، تعداد خانوارهای مستأجر درگیر فقر در کشور رشدی ۴۸درصدی داشته است.
در سال ۱۴۰۱، بیش از یک میلیون خانوار مستأجر درگیر فقر در مناطق شهری (۸۲درصد)، درآمدی کمتر از خط فقر داشته و ۲۳۳هزار خانوار (۱۸درصد) با اضافه شدن هزینه تأمین مسکن استیجاری به سبد هزینه آنها، درگیر فقر شدهاند. در روستاها گروه اول معادل ۷۵هزار خانوار (۷۱درصد) و گروه دوم، معادل ۳۱هزار خانوار (۲۹درصد) بودهاند. برای مثال در استانهایی چون البرز و قم، ۱۰۰درصد مستأجران به دلیل درآمد نامکفی دچار فقر هستند و در استانهای کردستان و آذربایجان غربی نرخ فقر ناشی از هزینههای تأمین مسکن استیجاری بالاست (۴۶ و ۳۸درصد)».
در گزارش وزارت کار، علاوه بر شاخص «نرخ خانوارهای مستاجر درگیر فقر»، شاخص دیگری به نام «محرومیت مسکنی» به معنای فقدان امکانات اولیه مانند حمام، آب لولهکشی بهداشتی و متراژ مناسب تعریف شده که نرخ آن در استانهایی مانند سیستان و بلوچستان نزدیک به ۶۰درصد است؛ به این معنا که ۶۰درصد خانوادههای سیستان و بلوچستان در خانههایی زندگی میکنند که فاقد امکانات اولیه و از ابتداییترین وسایل زندگی محروم است.
بیداد حومهنشینی و حاشیهنشینی خود نماد روشنی از محرومیت زیستی طبقه کارگر است. حق طبیعی و ابتدایی مردم بر مسکن سالهاست نادیده گرفته شده است
تبعات فقر مسکن برای کارگران
واضح است که بخش زیادی این خانوادههای درگیر فقر به خاطر هزینههای بالای مسکن، متعلق به طبقه کارگر و فرودستان فاقد شغل یا دارای شغل کمدرآمد هستند. هزینههای اجاره خانه کمر طبقه کارگر را شکسته است و نکته اینجاست که تمام این آمارهای تکاندهنده بعد از ۱۴۰۱ یک تحول دردناک دیگر را تجربه کردهاند. براساس گزارش اخیر مرکز آمار ایران، تورم اجارهبها در آذرماه امسال به ۴۱.۵درصد رسیده است. حال در شرایطی که یک خانواده با دو مزدبگیر که هر کدام ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان درآمد دارند، باز هم در پرداخت اجارهخانه به خصوص در کلانشهرها با دشواری بسیار مواجهاند، تبعات فقر مسکن بر زندگی مزدبگیران را چگونه میتوان توصیف کرد؟
«فرامرز توفیقی» فعال کارگری میگوید: متوسط سهم مسکن از درآمد خانوارها ۵۸ تا ۶۲درصد است و متاسفانه کارگران برای پوشش این سهم سنگین، مجبور شدهاند از خیلی موارد بزنند. تفریحات مدتهاست که کامل حذف شده و هزینه برای آموزش و تحصیل به حداقل ممکن رسیده که اثرات آن را به چشم میبینیم. مدتیست که کارگران و فرزندان آنها جایی در میان منتخبین برجسته کنکور ندارند و دیگر آن روزگار گذشته که فرزندان کارگران در کنکور رتبههای خوب داشتند و در دانشگاههای رده اول کشور قبول میشدند.
او کاستن از سهم درمان را یکی دیگر از تبعات هزینههای بالای مسکن دانست و ادامه داد: کارگران به خوددرمانی روی آوردهاند و تنها زمانی به بیمارستان مراجعه میکنند که بیماری وارد فاز وخیم خود شده است. «ارزانخوری» و خرید مواد بیکیفیت غذایی، یکی دیگر از تبعات دردناک گرانی مسکن است که نتیجه آن بالا رفتن نرخ بیماریهای متابولیکی و پایین آمدن سن سکتههای قبلی و مغزی و بیماریهای ایمنیست.
توفیقی اضافه میکنند: کارگران همه تلاش خود را میکنند و دست به حذف ضروریات زندگی میزنند تا فقط سرپناه داشته باشند. نمود این شرایط، ترافیک ورودیهای کلانشهرها در صبح و بعدازظهر است. حومهنشینی و حاشیهنشینی بیداد میکند که باز خود نماد روشنی از محرومیت زیستی طبقه کارگر است. حق طبیعی و ابتدایی مردم بر مسکن سالهاست نادیده گرفته شده است.
جبری به نام خودمحرومسازی از درمان
تبعات هزینههای بالای مسکن بر زندگی روزمره کارگران و فرودستان بسیار است و خودمحرومسازی از درمان، یکی از آنهاست. وقتی نوبت به کارگران بازنشسته با هجوم بیماریهای ریز و درشت میرسد، این محرومیت خودخواسته خطرناکتر میشود. کارگر از کارافتاده و بازنشستهای که ۷ میلیون حقوق میگیرد و مستاجر است، چطور برای درمان یک بیماری ساده هزینه کند؟!
«احمد قاسمی» ازجمله از کارافتادگان بازنشسته کارگریست که مستاجر است. او از درمان آنفولانزا (یک بیماری بسیار ساده) روایت میکند که هزینههای آن، او را بابت پرداخت اجاره خانه این ماه نگران کرده است: «من سه چهار روز است که به آنفولانزا مبتلا شدهام و در نهایت به ناچار به دکتر مراجعه کردم. بابت دارو مبلغ ۵۲۹هزار تومان و بابت ویزیت و تزریقات مبلع ۲۵۰هزار تومان پرداختم. نزدیک ۸۰۰هزار تومان هزینه کردم. بنده مستاجرم و کمتر از ۷ میلیون حقوق میگیرم. آخر ماه برای اجاره خانه چه باید کرد؟ من با مسافرکشی به سختی زندگی میکنم».
قاسمی، یکی از صدها هزار نفر است. این گروه عظیم زندگیشان در دایره بسته، کار کردن برای تامین اجارهخانه محدود شده است. ۱۰۰درصد مستاجران در البرز و قم فقیر هستند، ۶۰درصد خانوادههای سیستان و بلوچستان در زاغههای بدون امکانات به سر میبرند و زندگی اشتراکی در خانههای کوچک ۴۰ متری، تبدیل به یک پدیده رایج شده یعنی فاصله ما تا اصل ۳۱ قانون اساسی برای داشتن یک سرپناه مناسب، به یک فاصله نجومی رسیده است!
دیدگاه تان را بنویسید