خیانت سیاستمداران پوپولیست
محسن جلالپور
اقتصاد ما «اقتصاد توزیعی»است. از منظر اقتصاد سیاسی میان دو پاردایم «بازتوزیع» و «توزیع» تفاوت وجود دارد. دولتهای رفاه برای این که مردم را از رفاه بیشتر برخوردار کنند، باید مالیات بیشتر بگیرند.در این پاردایم «بازی مجموع صفر» شکل میگیرد به این شکل که اگر فردی چیزی به دست آورد، دیگری چیزی از دست میدهد. یعنی در اینگونه اقتصادها، از بخشی از نسل فعلی مالیات گرفته میشود و به بخشی دیگر داده میشود.
اما در اقتصاد سیاسی مبتنی بر توزیع منابع در ایران اگر چه بازی مجموع صفر در جریان است اما حق نسل آینده گرفته میشود تا نسل فعلی به رفاه برسد. به قول دکتر مسعود نیلی این شاید تکان دهنده ترین رفتاری است که واقعیت همگرایی نسل ما و سیاستمداران پوپولیست این زمانه را عیان میکند.
نسل امروز هم بدجوری فریفته سیاستمداران زمانه خود شده است و با کمک آنها دارد حق نسل آینده را میخورد.
ما داریم حق فرزندان خود را می خوریم تا رفاه بیشتری داشته باشیم. در حالی که پدران ما کار کردند و ثروت آفریدند و برای ما رفاه ایجاد کردند اما ما داریم برعکس عمل میکنیم و سیاستمداران عوام فریب کمک میکنند تا ما بیشتر و بیشتر حق فرزندان خود را بخوریم.
سیاستمداران برای خرید محبوبیت دو کار کثیف می کنند. اول این که با وعده های توخالی فرودستان را گول میزنند و دوم اینکه هزینه کسب محبوبیت خود را از جیب مردم امروز و از سهم نسل آینده بر میدارند.
مدتهاست که دادن وعدههای دروغین، ترجیعبند بیشتر انتخابات در ایران بوده است. حتی فردی که از یک شهر کوچک و دور افتاده پیروز انتخابات مجلس میشود، با دادن وعدههای توخالی هزینه رقابتش را از جیب مردم ایران بر میدارد. هربار که انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود، نامزدها سطح توقعات مردم را چند پله بالا تر میبرند. جای دوری نرویم. رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری در سال 96، میدان رقابت انتخاباتی نبود، رینگ مزایده افکار عمومی برای کسب رأی بود. در این انتخابات همه شعارها حول حراج منابع کشور میچرخید. انصافا بازی منصفانهای نیست که ثروت چند نسل را خرج حکمرانی و خرید رضایت یک نسل کنیم. معنی پوپولیسم مگر جز این است؟ کوتهبینی در دورنمای سیاستگذاری.
مردم ما قبل از سیاست های توزیعی، سختکوش بودند. به سختی تلاش میکردند و از منابع و درآمدی که خلق میشد، مالیات میدادند و در اداره کشور سهیم بودند. پایه تخریب منابع از زمانی گذاشته شد که دولتها با استفاده از ثروت نفت و برداشت بیرویه از منابع زیرمینی، همه امور را در دست گرفتند و همه چیز را به خود و به نفت وابسته کردند. متأسفانه سیاستمداران نیز منابع را به ابزارهایی برای خرید محبوبیت و کسب رأی بدل کردند.
این اتفاق سبب شد ما در چند دهه گذشته روز به روز از واقعیتهای اقتصادی فاصله بگیریم و بخش خصوصی را که پایه افزایش تولید و خلق ثروت بود به حاشیه برانیم و به جای افزایش منابع اقتصادی به سمت توزیع منابع اندک موجود برویم. این فرهنگ در طول این سالها به روح اقتصاد و جامعه ما دمیده شد.
نتیجه آن است که مردم امروز از دولت متوقع و طلبکارند. آنها از دولت انتظار توزیع کیک را دارند.این درحالی است که دیگر دولت هم توان بزرگ کردن کیک را ندارد و بخش خصوصی هم ضعیف مانده و این بخش هم نمی تواند کیک را بزرگ کند.در همین حال،سیاستمداران از توزیع کیک سخن میگویند و وعده تقسیم میدهند. در حالی که دیگر کیکی برای تقسیم وجود ندارد. چیزی که در حال حاضر توزیع میشود، سهم این نسل نیست و از سهم نسلهای آینده است.در حقیقت ما داریم دست در جیب فرزندان خود میکنیم.
دیدگاه تان را بنویسید